مجتبی ص
مجتبی ص در ۲ سال قبل، سهشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دلآزار:
این شعر من رو یاد عشق دوران دانشگاهم میندازه که از همون دیدن اول عاشقش شدم و حس میکردم تا ابد قراره با هم بمونیم. چه روز ها و شبهایی به زندگی آینده ام کنارش فکر میکردم... البته اون هم من رو دوست داشت اما رفتارهاش دقیقا مصداق این بند شعر بود:
همچو گل چند به روی همه خندان باشی
همره غیر به گلگشت گلستان باشی
هر زمان با دگری دست و گریبان باشی....و رفتارش و صمیمیت و خنده هاش با همه جوری بود که با همون برخورد اول دل خیلی ها رو میبرد و اصلا هم حواسش نبود به این مساله و فقط قلب من بود که میشکست. من هم یکبار که از این رفتاراش خیلی عصبانی شدم خودم گفتم میخوام ترکت کنم اما خب فقط از روی عصبانیت بود و از ته قلبم دوستش داشتم. اما اون دیگه با من حرفی نزد و واقعا ترکم کرد!! و هرچه التماس کردم به من برنگشت. و من 5 سال سیاه ترین روز های زندگیم رو سپری کردم و کمتر شبی بود که گریه نکنم و بخوابم...
و در نهایت به کسی دیگه علاقه مند شدم و الان در کنار همسرم دارم زندگی میکنم. زندگیم رو خیلی دوست دارم و همسرم رو هم همینطور اما هنوز هر چند وقت یک بار.....گاهی.....یادش میفتم و از ته دل آه میکشم. به قول حافظ: گرچه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت/ همچو تبم نمی رود آتش مهر از استخوان...
ای سارای بی وفا؛ کاش نبودی در زندگی من. اشک های مخفی شبانه ی من رو فقط خدا دید و از تو بازخواست خواهد کرد. نفرین به قلب تو
مجتبی ص در ۴ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷ - خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک:
گفت ای شه خلوتی کن خانه را
دور کن هم خویش و هم بیگانه را
عجب بیتی! عجب بیتی!!!
مجتبی ص در ۸ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:
من هر بار این شعر رو هم با خنده و هم با گریه میخونم.خنده بخاطر لطافتش،گریه بخاطر سوزناکیش