گنجور

حاشیه‌گذاری‌های Saeid Hosseini

Saeid Hosseini


Saeid Hosseini در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۵۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۱۵ - حکایت سفر هندوستان و ضلالت بت پرستان:

 

سلام من الان داشتم شعر رو میخوندم و یه جرقه یهو توی ذهنم زده شد دوست داشتم ببینم به ذهن کسی رسیده این موضوع یا نه.

دیدید که سعدی اعتراض داشت که چرا انسانها دارن بت بی جان رو میپرستن، در ادامه گفت یه نفر ریسمان رو میکشه و دست بت تکون میخوره. در‌اخر‌هم گفت من گریان گفتم که من هم این بت رو میپرستم تا از آزارشون رها بشم.

 

خب تحلیل من اینه، آیا ممکنه یکم عمیقتر بشیم و فکر کنیم سعدی درواقع داره همین رو به ما میگه؟  میگه چرا خدایی که ندیدی رو میپرستی؟ (اونجا گفت یکی طناب رو میکشه) اینجا یکی میاد میگه خدا گفته این کارو بکنید اون کارو بکنید، و توی داستان گفت گریان شدم و گفتم میپرستمش، اینجاهم منظورش اینه که بخاطر حکومتی که توی زمان سعدی هست این ها رو فریب میده که بهش آزار نرسونن؟

 

ببینین فقط لازمه جای بت رو با خدا عوض کنیم و میشه گفت سعدی در واقع داره خود ما رو نکوهش میکنه  البته به نحوی که باعث دردسر خودش نشه؟

 

کسی با من هم نظر هست که ممکنه اینطور باشه؟

 

sunny dark_mode