گنجور

حاشیه‌گذاری‌های کاظم رمضانیان

کاظم رمضانیان


کاظم رمضانیان در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۲۸ دربارهٔ ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - وله ایضاً مخمس:

بندهای این مخمس از سعدی است

این مخمس منسوب به حافظ هم هست 

 

کاظم رمضانیان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۴۰ - التمثّل فی‌القناعة و ترک الحاجة:

گفته شده شاعر به اشتباه دیوجانوس یا دیوژن را بقراط نامیده

 

کاظم رمضانیان در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۰۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عز الدوله قیصر:

در مصرع دوم بیت اول به جای

مرا دارد مسلسل راهب آسا

این بیت هم دیده شده :

مرا در بند دارد راهب آسا

 

 

 

کاظم رمضانیان در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:

این غزل زیبای سعدی به وسیله حافظ شیرین سخن در غالب مخمس (؟) به زیبایی تضمین شده است . اگر کلمه ای اشتباه شده ، ممنون میشوم که تصحیح بفرماِیید :

در عشق تو ای صنم چنانم

کز هستی خویش در گمانم

هر چند که زار و ناتوانم

گردست دهد هزار جانم

در پای مبارکت فشانم

 

کو بخت که از سر نیازی

در حضرت چون تو دل نوازی

معروض کنم نهفته رازی

هیهات که چون تو شاهبازی

تشریف دهد در آشیانم

 

ای بسته کمر زدور و نزدیک

بر هیچ به خون ترک و تاجیک

در مسکن اخلص الممالیک

گر خانه محقر است و تاریک

بر دیده ی روشنت نشانم

 

هر چند ستمگری ترا خوست

کم کن تو جفا که این نه نیکوست

گیرم که دلت ز آهن و روست

 آخر بسرم گذر کن ایدوست

انگار که خاک آستانم

 

گفتم که چوکشتیم به زاری

زان پس ره مرحمت سپاری

بر دل رقم وفا نمی نگاری

تو خود سر وصل ما نداری

من طالع و بخت خویش دانم

 

من از تو بجز وفا نجویم

بیرون ز گل وفا نبویم

الا ره بندگی نپویم

اسرار تو پیش کس نگویم

اوصاف تو پیش کس نخوانم

 

گر غمزه تو زند به تیرم

گر ترک فلک کند اسیرم

یکدم نبود ز تو گریزم

من ترک وصال تو نگیرم

الا بفراق جسم و جانم

 

بنگر نه در وفا گشودیم

نه مهر بمهر میفرودیم

نه بود هر آنچه مینمودیم

آخر نه من و تو یار بودیم

عهد تو شکست و من همانم

 

گر سر ببری به تیغ تیزم

از کوی وفات بر نخیزم

ور زانکه کنند ریز ریزم

من مهره ی مهر تو نریزم

الا که بریزد استخوانم

 

آنانکه نشان عهد جویند

جز راه فرار من نپویند

خاک من زار چون ببویند

گر نام تو بر سرم بگویند

فریاد بر آید از روانم

 

گر بگذرد ز پیش خیلی

هر یک بصفا به از سهیلی

جز تو نکنم بغیر میلی

مجنون نیم ار بهای لیلی

ملک عرب و عجم ستانم

 

گشتم صنما در آرزویت

آشتفه و تیره دل چو مویت

هر چند نمیرسم به کویت

شب نیست که از فراق رویت

زاری بفلک نمیرسانم

 

ای وصل تو اصل شادمانی

دایم بمراد دل بمانی

با حافظ خود بگو عیانی

هر حکم که بر سرم برانی

سهل است ز خویشتن مرانم

 

 

کاظم رمضانیان در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۱ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:

مصرع دوم بیت ششم تو کتابهای درسی اینطور بود. به نظر خوش آهنگ تره
تا دل خویش نیازارد و در هم نشود

 

کاظم رمضانیان در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۴:

گویند روزی شاه شجاع و همسرش جهان ملک در میدان گوی بازی نظاره گر بازی فرزندشان منوچهر بودند که جوانی برازنده و سوار کاری یگانه بود. از قضایا اسب منوچهر در گودالی رفت و او را بر زمین زد.
شاه شجاع که فرزند عزیزش را در خاک و خون غلطیده دید، از شدت عصبانیت فرمان داد تا اسب را بکشند. امیر معزی که شاعری فرزانه و بدیهه سرایی نمونه بود بلافاصله این رباعی را سرود و جان اسب بیگناه را نجات بخشید!(در متن به جای امیر معزی جهان ملک نوشته شده بود که من امیر معزی را شنیده بودم)

 

کاظم رمضانیان در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:

با سلام و احترام
درست این مصرع شاید این باشد:
یکی رآ قلمزن کند روزگار
یکی را دهد تیغ در روز کار
در اصل این، دو تا شعر بوده است :
ساقینامه
مغنی نامه
از جایی که مغنی شروع شده ، آهنگ و ابیات فرق میکند.و آغاز مغنی نامه است.
این بیت هم خاطرم هست ولی در اینجا نیامده:
از آن می که جان دارویی هوش باد
مرا شربت و شاه را نوش باد

 

کاظم رمضانیان در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:

با سلام و احترام
این شعر بخوبی به دل می نشیند.
در مورد بیا و بده ، بیا قوت بیشتری دارد .
. در مورد دوتایی و یک نایی روایت دیگری هم هست :
به یکتایی او سه تایی بزن
در این حالت دوتایی مصرع اول و یکتایی مصرع دوم با هم جمع شده و سه تایی درخواست شده
با تشکر

 

کاظم رمضانیان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۶:

قبل از بیت «به هم بر مکن تا توانی دلی ....»
بیت «حذر کن ز درد درونهای ریش ..... که ریش درون عاقبت سر کند»
جا افتاده است.

 

sunny dark_mode