گنجور

حاشیه‌گذاری‌های فرهود

فرهود

تاریخ پیوستن: ۱۸م شهریور ۱۴۰۲

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۳۱۲

ویرایش‌های تأیید شده:

۴٬۴۵۷

ترانه‌های مرتبط تأیید شده:

۷


فرهود در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۲ در پاسخ به محمدرضا دربارهٔ وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۵ - حکایت:

داستان پادشاهی‌است که لشکر و ثروت فراوان دارد و دختری بسیار زیبا.

روزی دختر او بر ایوان آن کاخ رفیع ظاهر می‌شود و یک درویش خرقه‌پوش‌، او را می‌بیند و همانجا از نهایت شوق و اشتیاق بر خاک می‌افتد.

داستان بی‌هوش شدن او در شهر می‌پیچد و نهایتا به‌گوش شاه می‌رسد.

شاه با وزیر خود مشورت می‌کند که چاره کار چیست؟ آیا جز کشتن درویش راه چاره دیگری هست؟

وزیر می‌گوید کشتن او خطاست، باید درویش را بطور خصوصی فرابخوانی و با ملایمت و مهربانی از عشقش به دختر بپرسی، سپس او را به‌خواستگاری دختر بخوان و از او چیزی بخواه که نتواند انجام دهد.

یک‌شب شاه، آن درویش را فرامی‌خواند و به او می‌گوید کسی که تو عاشقش هستی از تو «صد عقد دُر شب‌چراغ» یعنی صد گردنبند از مروارید اعلا برای شیربها و مهر می‌خواهد؛  و به او می‌گوید: اگر مثلا همین فردا صبح بیاوری، همان روز دختر را به‌عقد تو در می‌آورم.

آن درویش شاد و رقص‌کنان بسوی دریای عمان (که در قدیم مرکز صید مروارید بوده) می‌رود، یک کاسه چوبی در دست می‌گیرد و در حال گریستن شروع به خالی‌کردن آب دریا می‌کند.

مردم و صیادان آنجا از او درباره هدفش می‌پرسند.

او می‌گوید می‌خواهم که آب دریا را خشک کنم تا مروارید به‌دست بیاورم

آنها از قصد و هدف او وحشت‌زده می‌شوند و همگی برای نجات دریا می‌شتابند و به‌صید مروارید رفته و کیسه‌ها از مروارید به او می‌دهند.

درویش به نزد شاه می‌رود و شاه که چاره‌ای جز عمل به قول خود نمی‌یابد، بسیار غمگین می‌شود.

درویش وقتی غم آن‌شاه را می‌بیند از آرزوی خود چشم‌پوشی می‌کند.

شاه نیز وقتی همّت و جوانمردی آن درویش را می‌بیند به‌او می‌گوید تو لایق ازدواج با دختر من هستی، و دختر را به‌عقد او در‌می‌آورد.

این حکایت در وصف همّت والا‌، بلند‌نظری و جوانمردی ‌است.

مرد گداپیشه که آنجا رسید

از مدد همّت والا رسید

همّت اگر سلسله‌جنبان شود

مور تواند که سلیمان شود

 

فرهود در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۹ در پاسخ به مهرناز دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۴ - حکایت:

سنگدل: بی‌رحم

معده تنگ کردن‌: سیر خوردن، غذای فراوان خوردن.

فرهود در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۰ در پاسخ به غزل پرتو دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:

یعنی اگر خاکستری ظاهرا بی‌خاصیت ساختی در همان خاکستر منفعت‌ها و فایده‌‌های فراوان گذاشته‌ای.

 


آینه‌های قدیمی از آهن درست می‌شده‌اند و برای شفاف ماندن باید با مواد قلیایی مثل خاکستر تمیز می‌شده‌اند.

به‌نظر می‌رسد بجای خاک‌، خار درست باشد زیرا خار را بعضا برای سوخت آتش‌می‌زنند و خارکنی در قدیم شغل و پیشه‌ای بوده است.

یعنی از یک خار وقتی‌که خاکستر هم می‌ماند در آن خاکستر نیز‌، خاصیت‌ها گذاشته‌ای.

درباره درستی خار بجای خاک باید با تحقیق تصمیم گرفت، اما ارتباط خاکستر و آینه مربوط به آن چیزی است که عرض کردم.

 

فرهود در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۷ در پاسخ به نیلوفر ... دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:

یعنی اگر خاکستری ظاهرا بی‌خاصیت ساختی در همان خاکستر منفعت‌ها و فایده‌‌های فراوان گذاشته‌ای.

 


آینه‌های قدیمی از آهن درست می‌شده‌اند و برای شفاف ماندن باید با مواد قلیایی مثل خاکستر تمیز می‌شده‌اند.

به‌نظر می‌رسد بجای خاک‌، خار درست باشد زیرا خار را بعضا برای سوخت آتش‌می‌زنند و خارکنی در قدیم شغل و پیشه‌ای بوده است.

یعنی از یک خار وقتی‌که خاکستر هم می‌ماند در آن خاکستر نیز‌، خاصیت‌ها گذاشته‌ای.

درباره درستی خار بجای خاک باید با تحقیق تصمیم گرفت، اما ارتباط خاکستر و آینه مربوط به آن چیزی است که عرض کردم.

 

فرهود در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۶ در پاسخ به مهرناز دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶ - شانزده‌سالگی فریدون و آگاهی او از گذشته و سرنوشت پدرش:

حالت نشستن و استراحت گاو است.

پای کرده به‌کش یعنی پاها را در آغوش و سینه جمع کرده بود؛ به‌عبارت دیگر لمیدن و لم‌دادن.

بیت یعنی آن‌ گاو در آن بیشه، به شکل شاهانه نشسته بود و در مصرع اول حالت نشستن گاو توضیح داده شده است.

او ضمیر است برای بیشه یعنی در آن بیشه.

 

فرهود در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۸ در پاسخ به مهرناز دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶ - شانزده‌سالگی فریدون و آگاهی او از گذشته و سرنوشت پدرش:

پدر بُد تو را و مرا نیک شوی

نبُد روز روشن مرا جز بدوی

 

بیت یعنی برای تو پدر بود و برای من شوهری نیک و خوب.

روزگار خوش و روشن من فقط زمانی بود که با او بودم.

بدوی یعنی از او، به او.

فرهود در ‫۲ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۲۰:

بوته در اینجا به‌معنی ظرفی‌است که در کوره می‌گذارند و فلزات را در آن می‌گدازند.

زری چون جان مو در بوته‌ای نی

(باباطاهر)

 

ز بوته دل رویم همی‌کند چون زر

(مسعود سعد سلمان)

 

هرکه‌را بوته دل از زر مهر تو تهی است

(قاآنی)

 

بود بسی در طمع کیمیا

چهرهٔ من زرد به رنگ طلا

بوتهٔ دل بود در آتش مرا

حال چو فرار مشوش مرا

(صغیر اصفهانی)

 

فرهود در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۴۴ در پاسخ به مهرناز دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیه‌السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل:

منظور در ابیات بعدی مشخص می‌شود:

یعنی در برابر قضا، تسلیم شود و راه زاری و تسلیم در پیش بگیرد. زاری در اینجا به‌معنی ضعف و ناتوانی‌است متضاد «زور و جنگ» که در همان مصرع است.

فرهود در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۹ در پاسخ به مهرناز دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸۵:

لازم در اینجا شکل دیگری از «لازب» است به معنی دوسنده، چسبنده، ثابت و پابرجای.

«گفته‌اند که مکه و بکه هر دو یکیست همچون لازم و لازب ...» از کشف‌الاسرار میبدی

«ضربه لازم» یا «ضربه لازب» اصطلاح خاصی است به‌معنی ضربه‌ای که اثرش برجا بماند. مثل اثر ضربات سلاح.

همچنین از سعدی‌است: الیس لهم فی القلب ضربة لازب

بکار بردن هردو شکل، رایج بوده است.

در متن بالا، سعدی می‌گوید مانند ضربه لازب که اثرش می‌ماند، دروغ نیز بی‌اعتمادی را به‌وجود می‌آورد و این سلب‌اعتماد برای همیشه می‌ماند.

فرهود در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۱ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:

اون هال در شعر دقیقی به معنی صبر و شکیبایی است، ربطی به این ندارد.

فرهود در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۹ در پاسخ به محمد حسین صابری دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:

هال یعنی آرامش و نیز به معنی صبر و شکیبایی. (در قدیم به‌کار می‌رفته)

آن «حال» که به معنی لذت است اصطلاحی امروزی و کوچه‌بازاری است که مختصر شده «حال خوش» است.

 

 

فرهود در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۷ در پاسخ به محمد مهدی منصور دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۱:

نظر شما بجاست و درست به‌نظر می‌رسد.

از پی میوه ضعیف رسته درختان زفت (مولانا)

مصرع زیر از ادیب‌الممالک است:

آن‌سان درخت زفت قوی چون ثمر نداد.

 

 

فرهود در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۱ در پاسخ به امین آب آذرسا دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:

درود

گرْسنگ یا گرْسنه هر دو با (سکون حرف ر ) درست هستند. اما گُرُسنه با ساختار صوتی زبان فارسی هم‌خوانی و هماهنگی ندارد.

منظور بخش و سیلاب اول این کلمه است که در هیچ کلمه فارسی دیگری وجود ندارد (گُرُس)

کلمه‌ای مثل «بُرُس» (اسم ابزار و وسیله) که گاهی در فارسی استفاده می‌شود فرانسوی است (Brosse).

بنابراین فردوسی «گُرُس» نمی‌گفته‌است.

این موضوع ربطی به قافیه شعر ندارد. مثالی که آورده بودم برای توضیح بهتر بود که شکل درست کلمه را نشان دهد.

 

فرهود در ‫۲ ماه قبل، دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۲۳ در پاسخ به وحید دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:

ریگ آموی و درشتی‌های او 

زیر پا چون پرنیان آید همی

مصرع اول به‌این شکل درست است، یعنی سختی و درشتی‌های ریگ‌های کف رود «آموی»، وقتی که پابرهنه از آن می‌گذرم همچون حریر و ابریشم خواهد بود.

 

فرهود در ‫۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۴ در پاسخ به محمدعلی طهماسب زاده دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱:

سعدی در اینجا هم از قاعده اخلاقی پیروی کرده است؛ آن‌وزیر، مهرورزی و شفقت را بر منافع خود ترجیح داده است.

فرهود در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۵۶ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴:

شاید هیچوقت زبانی بجز یونانی صحبت نکرده بوده است.

فرهود در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۷ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:

یعنی در مقصد و منزل منتظر تو هستند.

سه نعل به‌افسون در آتش گذاشته‌اند که زودتر بروی و به آنجا برسی

و دوستان و خویشان دلشان را بیدار نگه‌داشته و به‌گوش هستند که کی می‌رسی.

 

فرهود در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

اشتباهی که گرداننده یا گردانندگان گنجور درباره گذاشتن خلاصه و توضیحات اشعار توسط هوش مصنوعی مرتکب شده‌اند این است که تصور می‌کنند هوش مصنوعی بدون هیچ هدفی اشعار را خلاصه و توضیح می‌دهد.

گذاشتن لغات بخصوصی در متن همه خلاصه‌ها و توضیح‌ها اتفاقی نیست.

 

این ماشین‌، سر و ته قامت همه شاعران فارسی را زده و در قالب بخصوصی جای داده است همه را در محتوا به شکل خاصی یکی نموده است.

این تصمیم گرداننده یا گردانندگان مایه تاسف است.

 

 

فرهود در ‫۸ ماه قبل، شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۴ - حکایت آن سه ماهی:

جال‌: دام‌.

جافی‌: ستمکار‌، جفاکار.

سِتان‌: به‌پشت خوابیده‌.

چون صورت شد‌: وقتی مشخص شد

 

فرهود در ‫۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۹ - داستان صیاد و سگ و انگبین و مرد بقال:

بیدا: (از بیداء عربی) بیابان و دشت.

نکبا‌: نوعی تند‌باد.

عقاب‌کینه‌: مجازا یعنی جنگی‌.

نحل‌: زنبور عسل‌، مگس انگبین‌.

سرادقات مسدس: سرا‌پرده‌های شش‌گوش (منظور کندو است)

وعا یا وعاء: ظرف‌، هر چیز تو خالی‌.

 

۱
۲
۳
۴
۵
۱۶