فرهود
تاریخ پیوستن: ۱۸م شهریور ۱۴۰۲
آمار مشارکتها: | |
---|---|
حاشیهها: |
۳۰۱ |
ویرایشهای تأیید شده: |
۴٬۴۱۹ |
ترانههای مرتبط تأیید شده: |
۶ |
فرهود در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۱ در پاسخ به امین آب آذرسا دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:
درود
گرْسنگ یا گرْسنه هر دو با (سکون حرف ر ) درست هستند. اما گُرُسنه با ساختار صوتی زبان فارسی همخوانی و هماهنگی ندارد.
منظور بخش و سیلاب اول این کلمه است که در هیچ کلمه فارسی دیگری وجود ندارد (گُرُس)
کلمهای مثل «بُرُس» (اسم ابزار و وسیله) که گاهی در فارسی استفاده میشود فرانسوی است (Brosse).
بنابراین فردوسی «گُرُس» نمیگفتهاست.
این موضوع ربطی به قافیه شعر ندارد. مثالی که آورده بودم برای توضیح بهتر بود که شکل درست کلمه را نشان دهد.
فرهود در ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۲۳ در پاسخ به وحید دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:
ریگ آموی و درشتیهای او
زیر پا چون پرنیان آید همی
مصرع اول بهاین شکل درست است، یعنی سختی و درشتیهای ریگهای کف رود «آموی»، وقتی که پابرهنه از آن میگذرم همچون حریر و ابریشم خواهد بود.
فرهود در ۲ ماه قبل، جمعه ۲۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۴ در پاسخ به محمدعلی طهماسب زاده دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱:
سعدی در اینجا هم از قاعده اخلاقی پیروی کرده است؛ آنوزیر، مهرورزی و شفقت را بر منافع خود ترجیح داده است.
فرهود در ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۵۶ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴:
شاید هیچوقت زبانی بجز یونانی صحبت نکرده بوده است.
فرهود در ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۷ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:
یعنی در مقصد و منزل منتظر تو هستند.
سه نعل بهافسون در آتش گذاشتهاند که زودتر بروی و به آنجا برسی
و دوستان و خویشان دلشان را بیدار نگهداشته و بهگوش هستند که کی میرسی.
فرهود در ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
اشتباهی که گرداننده یا گردانندگان گنجور درباره گذاشتن خلاصه و توضیحات اشعار توسط هوش مصنوعی مرتکب شدهاند این است که تصور میکنند هوش مصنوعی بدون هیچ هدفی اشعار را خلاصه و توضیح میدهد.
گذاشتن لغات بخصوصی در متن همه خلاصهها و توضیحها اتفاقی نیست.
این ماشین، سر و ته قامت همه شاعران فارسی را زده و در قالب بخصوصی جای داده است همه را در محتوا به شکل خاصی یکی نموده است.
این تصمیم گرداننده یا گردانندگان مایه تاسف است.
فرهود در ۷ ماه قبل، شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۴ - حکایت آن سه ماهی:
جال: دام.
جافی: ستمکار، جفاکار.
سِتان: بهپشت خوابیده.
چون صورت شد: وقتی مشخص شد
فرهود در ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۹ - داستان صیاد و سگ و انگبین و مرد بقال:
بیدا: (از بیداء عربی) بیابان و دشت.
نکبا: نوعی تندباد.
عقابکینه: مجازا یعنی جنگی.
نحل: زنبور عسل، مگس انگبین.
سرادقات مسدس: سراپردههای ششگوش (منظور کندو است)
وعا یا وعاء: ظرف، هر چیز تو خالی.
فرهود در ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۰۵ دربارهٔ ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان:
گَوز: بر وزن «حوض» یعنی جوز، گردکان، گردو. «گوز پوده» یعنی گردوی پوک و تهی.
فرهود در ۷ ماه قبل، جمعه ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۳۲ دربارهٔ سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب ششم » داستانِ طبّاخِ نادان:
نظارگیان: حضار، حاضران.
توابِل: جمع تابل. مصالح و مواد اولیه پخت غذا. در بعضی لغتنامهها منحصرا به معنی ادویهجات آمدهاست.
بپرداخت: آماده کرد، (در اینجا یعنی پخت)
راستاراست: برابر، به مقدار مساوی.
سیَر: جمع سیرت.
فرهود در ۷ ماه قبل، جمعه ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۱۵ دربارهٔ سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب ششم » داستانِ خنیاگر با داماد:
کریمه: زن صاحب کرامت.
عَرس: ماندن در شادی (جشن و سرور)
ولیمه: طعام عروسی.
... دعد در فراقِ رباب ...: دعد و رباب نام دو شخص عاشق و معشوق است.
نقرات: اصطلاحی است در موسیقی؛ نغمات مرکبند از نقرات و ایقاعات (از رسائل اخوان الصفا). اما در اینجا گویا به معنی جمع نَقره باشد به معنی بشکنزدن از شادی.
... در ثوانی و ثوالثِ حرکات با مثالث و مثانیِ او : از اصطلاحات علم موسیقی هستند.
پردهشناس: موسیقیدان.
مُضیف: صاحب مهمانی، میزبان، مهماندار.
مفوّض: واگذار.
فرهود در ۸ ماه قبل، دوشنبه ۷ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۷ دربارهٔ عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱ - آغاز:
فارغ از معنای لغت، دزمال در اینجا اسم خاص و نام مکانی است.
نخستین به دزمال آمد ز راه
فرود آمد آن جای و زد بارگاه
فرهود در ۹ ماه قبل، شنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ بهاء ولد » معارف » جزو اول » فصل ۳۹:
پلیته: پنبه یا لتهی تابداده را گویند و معرّب آن فتیله است ... (برهان قاطع)
فرهود در ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۳۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۶:
سحبان بن زفر بن ایاس الوائلی، از باهله خطیبی است که در بیان و فصاحت و بلاغت مشهور است و گفته شده است شهرت او از جاهلیت آغاز شد و قسمتی از زمان اسلام را دیده است هر گاه خطبه ای را شروع میکرد عرق از « اخطب من سحبان » او جاری میشد تکرار کلام و توقف در سخن نمیکرد و نمی نشست تا از خطابه فارغ میشد در ایام معاویه در دمشق اقامت کرد و برای او شعر و اخبار کمی است (الاعلام زرکلی ص 358 ج 3 از بلوغ الارب) مؤلف مجمع الامثال آرد: او مردی است از باهله از ( شعرا و خطبای باهله بود، اوست که گوید: لقد علم الحی الیمانون اننی اذا قلت اما بعد انی خطیبها (مجمع الامثال میدانی ص 224 نام مردی بغایت فصیح و بلیغ از عرب که پدرش وائل نام داشت (آنندراج) (غیاث)
فرهود در ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۳ در پاسخ به علی سنجرانی دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۸ - حکایت دزد و سیستانی:
چنانکه از حکایت پیداست منظور سعدی مقایسه دو شخص است یکی که «شغلش دزدی» بوده و بهعنوان دزد شناخته میشده است (دزد شبرو) و دیگری که ظاهرا دزد نیست اما هر روز و در روز روشن «در شغلش» دزدی میکند.
سعدی با این حکایت میگوید که دزدی فقط راهزنی و جیببری نیست بلکه یک کاسب متقلب یا کسی که در شغلش مردم و مشتری را فریب میدهد بدتر از یک دزد راهزن است چون آن یکی، گاهی دزدی میکند اما این هر روز.
و منظور از سیستان شهر «سیستان» یا زرنگ بوده است. سعدی حکایتی شنیده و بهنظم درآورده است؛ این داستان هیچ ربطی به قومیت بخصوصی ندارد. امروزه هم معمولا اگر به یک کلانشهر بروید خیلی باید بیشتر مواظب باشید که در مترو جیبتان را نزنند یا سرتان کلاه نرود.
گذاشتن این داستان در کتابهای درسی بدون توضیح رسا درباره معنی و کلمات بکار رفته کار خطایی بوده است.
فرهود در ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
از خاک و خون دامن بدار یعنی از جنگ دوری کن، نیازی به جنگ و تندی نیست.
بیت یعنی «نیازی به جنگ و عتاب نیست، بیجنگ و بی خاک و خون کشیدن، ما قربان (قدم) و کُشته شما هستیم.»
فرهود در ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۴ در پاسخ به هانيه سليمي دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۲ - قصهٔ رستن خروب در گوشهٔ مسجد اقصی و غمگین شدن سلیمان علیهالسلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود بگفت:
مولانا خیلی بهتر از این سخنرانی، که به آن اشاره کردهاید، در یک مصرع و در چند بیت بالاتر توضیحش داده است:
کاش چون طفل از حیل جاهل بدی
خلاصه و مفید.
فرهود در ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۰ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۲ - قصهٔ رستن خروب در گوشهٔ مسجد اقصی و غمگین شدن سلیمان علیهالسلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود بگفت:
چه کسی گفته خروب و خراب ربطی به هم دارند؟ که شما میگویید ربطی به هم ندارند!
فرهود در ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۵۱ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۲ - قصهٔ رستن خروب در گوشهٔ مسجد اقصی و غمگین شدن سلیمان علیهالسلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود بگفت:
طاق و طرنب
و تاک و تارم
هیچ ربطی به هم ندارند
از نظر ریشه کلمات.
فرهود در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۷ در پاسخ به محمد مهدی منصور دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۱: