گنجور

حاشیه‌گذاری‌های شاهرخ najafishahrokh92@gmail.com

شاهرخ najafishahrokh92@gmail.com


شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:

نیست صورت چشم را نیکو بمال
تولد دوباره آگاهی از ذهن

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:

یکی فرهنگ دیگر نو برآر ای اصل دانایی
ببین تو چاره‌ای از نو که الحق سخت بینایی

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:

صد هزاران مرد پنهان در یکی
صد کمان و تیر درج ناوکی
ما رمیت اذ رمیتی فتنه‌ای
صد هزاران خرمن اندر حفنه‌ای
آفتابی در یکی ذره نهان
ناگهان آن ذره بگشاید دهان
ذره ذره گردد افلاک و زمین
پیش آن خورشید چون جست از کمین
این چنین جانی چه درخورد تنست
هین بشو ای تن ازین جان هر دو دست
ای تن گشته وثاق جان بسست
چند تاند بحر درمشکی نشست
ای هزاران جبرئیل اندر بشر
ای مسیحان نهان در جوف خر
ای هزاران کعبه پنهان در کنیس
ای غلط‌انداز عفریت و بلیس
سجده‌گاه لامکانی در مکان
مر بلیسان را ز تو ویران دکان
که چرا من خدمت این طین کنم
صورتی را نم لقب چون دین کنم
نیست صورت چشم را نیکو به مال
تا ببینی شعشعهٔ نور جلال
صحبت از تبدیل است.
جهش از دانستگی به آگاهی
پریدن از محدویت فرم به بی فرمی
زایشئ نو و دوباره
تبدیل هشیاری جسمی به هشیاری حضور
و نوید جهانی نو و آدمی دیگر
زایش آدمیت

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:

سیمرغ ، نماد وحی است .
پیامی از « آن » سو .
و
خنجر شناسایی و تشخیص ، در دستان مرد بینا ، میتواند آموزه های خود حکیم فردوسی ، یا هر عارف دیگری باشد. که به امر زایش هشیاری دست یازیده.

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:

رستم ، هشیاری است و برای اولین بار به طریقی زاده میشود که سابقه نداشته است.
رسته است .
رها و آسوده است که دیگر ، در زهدان ذهن به مرگی تدریجی محکوم نمانده......

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند:

پیوند به وبگاه بیرونی
میتوانید از سایت ، مرکز تحقیقات اسلامی نور هم نرم افزاری جامع در ارتباط با مثنوی خریداری کنید.

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۴ - مثل:

مرغ ، کان موی است در منقار او / هیچ عاریت نباشد ، کار او

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۴ - مثل:

آن یکی گل دید ، نقشین در وحل

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۶ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۱ - نصیحت مبارزان او را کی با این دل و زهره کی تو داری کی از کلابیسه شدن چشم کافر اسیری دست بسته بیهوش شوی و دشنه از دست بیفتد زنهار زنهار ملازم مطبخ خانقاه باش و سوی پیکار مرو تا رسوا نشوی:

حمزه ، آش ترخینه که در خانقاه ها طبخ میشد

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۷ سال قبل، چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۹:

منجم ، میتواند هر کسی باشد که در تاریکی شب ذهن ، مشغول رصد ماه و ستاره گان است .
منجم هشیار ، بین افسانه و قوانین جاری بر آسمان شب ، تمییز قایل مبشود و راه صبح را میجوید ........
صبح نزدیک است ، خامش ! کم خروش

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۷ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۵ - روان شدن شه‌زادگان در ممالک پدر بعد از وداع کردن ایشان شاه را و اعادت کردن شاه وقت وداع وصیت را الی آخره:

این تسفسط نیست ، تقلیب خداست

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۷ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۴ - قصهٔ آن زن کی طفل او بر سر ناودان غیژید و خطر افتادن بود و از علی کرم‌الله وجهه چاره جست:

در حدیث آمد ، که مومن در دعا

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۷ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

زانک جنسیت عجایب جاذبیست
جاذبش جنسست، هر جا طالبیست
عیسی و ادریس بر گردون شدند
با ملایک چونک هم‌جنس آمدند
باز آن هاروت و ماروت ،از بلند
جنس تن بودند، زان زیر آمدند
کافران، هم جنس شیطان آمده
جانشان ،شاگرد شیطانان شده
صد هزاران خوی بد آموخته
دیده‌های عقل و دل، بر دوخته
کمترین خوشان ،به زشتی آن حسد
آن حسد که ،گردن ابلیس زد
زان سگان آموخته حقد و حسد
که نخواهد خلق را ملک ابد
هر کرا دید او کمال از چپ و راست
از حسد قولنجش آمد، درد خاست
زآنک هر بدبخت خرمن‌سوخته
می‌نخواهد شمع کس افروخته
هین کمالی دست آور تا تو هم
از کمال دیگران نفتی به غم
از خدا می‌خواه ،دفع این حسد
تا خدایت وا رهاند از جسد
مر ترا مشغولیی بخشد درون
که نپردازی از آن ، سوی برون
صد هزاران این چنین می‌دارد او
که بر ادراکات تو بگمارد او
هین بهر مستی دلا غره مشو
هست عیسی مست حق ،خر مست جو
این چنین می را بجو زین خنبها
مستی‌اش نبود ز کوته دنبها
زانک هر معشوق چون خنبیست پر
آن یکی درد و دگر صافی چو در
می‌شناسا ، هین !! بچش با احتیاط
تا میی یابی منزه ز اختلاط
هر دو مستی می‌دهندت لیک این
مستی‌ات آرد کشان تا رب دین
تا رهی، از فکر و ، وسواس و حیل
بی عقال این عقل در رقص‌الجمل
انبیا چون جنس روحند و ملک
مر ملک را جذب کردند از فلک
باد ، جنس آتش است و یار او
که بود آهنگ هر دو بر علو
چون ببندی تو سر کوزهٔ تهی
در میان حوض یا جویی نهی
تا قیامت آن فرو ناید به پست
که دلش خالیست و در وی باد هست
میل بادش چون سوی بالا بود
ظرف خود را هم سوی بالا کشد
باز ، آن جانها که جنس انبیاست
سوی‌ایشان کش کشان چون سایه‌هاست
زانک عقلش غالبست و بی ز شک
عقل ، جنس آمد به خلقت با ملک
وان هوای نفس غالب بر عدو
نفس جنس اسفل آمد شد بدو
بود قبطی جنس فرعون ذمیم
بود سبطی جنس موسی کلیم
بود هامان ، جنس‌تر ، فرعون را
برگزیدش برد بر صدر سرا
لاجرم از صدر تا قعرش کشید
که ز جنس دوزخ‌اند آن دو پلید
هر دو سوزنده چو ذوزخ ضد نور
هر دو چون دوزخ ز نور دل نفور
زانک دوزخ گوید ای مؤمن تو زود
برگذر که نورت آتش را ربود
می‌رمد آن دوزخی از نور هم
زانک طبع دوزخستش ای صنم
دوزخ از مومن گریزد آنچنان
که گریزد مومن از دوزخ به جان
زانک جنس نار نبود نور او
ضد نار آمد حقیقت نورجو
در حدیث آمدی که مومن در دعا
چون امان خواهد ز دوزخ از خدا
دوزخ از وی هم امان خواهد به جان
که خدایا دور دارم از فلان
جاذبهٔ جنسیتست ، اکنون ببین!!
که تو جنس کیستی ؟؟از کفر و دین
گر بهامان مایلی هامانیی
ور به موسی مایلی سبحانیی
ور بهر دو مایلی انگیخته
نفس و عقلی هر دوان آمیخته
هر دو در جنگند هان و هان بکوش
تا شود غالب معانی بر نقوش
در جهان جنگ شادی این بسست
که ببینی بر عدو هر دم شکست

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۷ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

قلب و مغز غزل ، تایید و تاکید قانون جذب رو در قالبش جای داده
میخواد بیاد بیاره که ، اگه عمیقا به هرچیزی که مایل هستی از همون جنس میشی و به سمت اون کشیده خواهی شد .
گر به هامان مایلی هامانیی
ور به موسی مایلی سبحانیی
ور بهر دو مایلی انگیخته
نفس و عقلی هر دوان آمیخته
صحبت از قطب نمای درونی ماست .
کشش و تمایل به هر طرف باشد ، نعمت و چششی در خورد همان جذب حاصل خواهد آمد.

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۷ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

غزل پر است از چشم و بصر و بینایی و کوری و مبصری و ....... خلاصه نگاه
نگاه ما ، به عالم
منظر و دید ما
دیدگاهی که بیشتر ظن و شک است تا دیدن
و منی که در هیات مرد یا زن ، منافق وار نمایشی از بندگی دارم اما دایما ، چشمم به ماتحت خر دنیا است .
خرکچی یا همان خربنده همراه عارف در ابیات آخرین غزل ، منافق شکاکی است که در ظاهر در پی یاری است در خورد خویش ! همراهیش با عارف تظاهری بیش نیست ، و خر و خرما را با هم میخواهد . و به هیچ قیمتی حاضر نیست از تعقیب خرانش دست بردارد . و منظرش را تغییر دهد . همان مرد لافی خالکوب قزوینی است.

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۷ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

زین سوی تو چندین حسد ، چندین خیال و ظن بد
خدا کامیابی بزرگی است. بهترین و بزرگترین چشش و کشش
وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ ۚ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ ۖ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرًا (6)
و [تا] مردان و زنان نفاق پیشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا سوءظن دارند، عذاب کند. حوادث بد زمانه بر آنها باد، و خدا بر ایشان خشم گرفته و لعنتشان کرده و جهنم را برای آنها آماده کرده و چه بد سر انجامی است

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۷ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۰:

جای جای ابیات این غزل ، پر شده از رنگ زیبای قانون جذب. تمنای وصل به اصل . هزاران درود بر این روح بیقرار، باد.

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۲۹ - مثل شیطان بر در رحمان:

اب تتماج است آب روی عام ...... در بیت یازدهم این بخش صحیح است

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۷ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

ادرار ، در این بیت به معنی دستمزد و مستمری آمده است.

 

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰:

اید = مرد توانا - نیرو

 

۱
۲
۳
sunny dark_mode