لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

گر من ز فلک شکایت کنمی

هرچ او کندی جمله حکایت کنمی

افسوس که دست من بدو می‌نرسد

ورنه شر او جمله کفایت کنمی

اثیر اخسیکتی

گر دل ندهی، از تو شکایت کنمی

دانم که شکایت، به چه غایت کنمی

گر پرده دری نباشد اندر حق تو

زآنها که تو کرده‌ای، حکایت کنمی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه