گنجور

 
مجد همگر

آن شد که دلم ز طبع چون آتش و آب

می ریخت ز دیده چون در خوشاب

عشقی و جوانی و دل و کامی بود

وین هر سه دگر بار نبینیم به خواب

 
sunny dark_mode