ای سرو جهان بازآ، به چمن
تا سرو، رود در سجده چو من
با قد، و رخت مانند خجل
هم سرو سهی هم تازه سمن
مشتاق تواند با عجز و نیاز
هر تازه جوان هر پیر کهن
در مصر جمال دارد مه من
بس یوسف مصر در چاره ذقن
تابنده رخت در شرق نتافت
در عالم جان در ملک بدن
مرهون لب و دندان تواند
هر لعل بدخش هر در عدن
بی بهره نماند از حسن تو کس
نی شیخ و نه شاب نی مرد و نه زن
مقتول تو باد محبوب جهان
نامت چو نوشت با خون به کفن
ای جوهر فرد در شیشه جان
وی زر عیار در بوته تن
هر معجزه ایست از علم و بیان
ریزی چو درر از درج دهن
آزادی گل از طینت تست
ای ماه زمین وی شاه زمن
شد کشو دل تسخیر، تو را
ناشسته لبت مادر زلبن
سحریست ببین در خامه تو
منسوخ گر احکام و سنن
استاد بود «حاجب »ز قدم
بر اهل کمال در باب سخن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک قوصره پر دارم ز سخن
جان میشنود تو گوش مکن
دربند خودی زین سیر شدی
گیری سر خود ای بیسر و بن
چون مستمعان جمله بروند
[...]
عقل کل است او دیگرها بدن
سر این نکته روان بشنو ز من
گرنه موش دزد در انبان ماست
گندم اعمال چلساله کجاست؟
اول ای جان دفع شر موش کن
بعد از آن در جمع گندم جوش کن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.