به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق
به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد
نخست پادشهی همچو او ولایتبخش
که جان خویش بپرورد و دادِ عیش بداد
دگر مربی اسلام شیخ مجدالدین
که قاضیای بِه از او آسمان ندارد یاد
دگر بقیهٔ ابدال شیخ امین الدین
که یمن همت او کارهای بسته گشاد
دگر شهنشه دانش عضد که در تصنیف
بنای کار مواقف به نام شاه نهاد
دگر کریم چو حاجی قوام دریادل
که نام نیک ببرد از جهان به بخشش و داد
نظیر خویش بنگذاشتند و بگذشتند
خدای عز و جل جمله را بیامرزاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در دوران سلطنت شاه شیخ ابواسحاق، پنج شخصیت برجسته در سرزمین فارس وجود داشتند. نخست، پادشاهی که به مردم خود محبت ورزید و زندگی خوش را فراهم کرد. سپس، شیخ مجدالدین که قاضی توانمندی بود و هیچکس را به اندازه او در آسمان یاد نکرد. بعد شیخ امینالدین، که با همت خود، مشکلات را حل کرد. همچنین عضد، دانشمندی که در تصنیف و کارهایش به نام شاه شهرت یافت. و آخرین، حاجی قوام، انسانی بخشنده که نام نیکش در جهان مشهور بود. این پنج شخصیت به ویژگیهای مثبتشان شناخته شده و از دنیا رفتند و دعا میشود خداوند آنان را بیامرزد.
هوش مصنوعی: در دوران سلطنت شاه شیخ ابواسحاق، پنج شخصیت برجسته و تاثیرگذار در سرزمین فارس وجود داشتند که هر یک به نوعی در آبادانی و شکوفایی این منطقه نقش داشتند.
هوش مصنوعی: در ابتدا، شاهی وجود دارد که مانند او سرزمین را اداره میکند، کسی که جان خود را پرورش میدهد و لذت زندگی را فراهم میکند.
هوش مصنوعی: دیگر معلم دین اسلام، شیخ مجدالدین، قاضیای است که هیچ چیز در آسمان به اندازه او ارزش نداشته باشد.
هوش مصنوعی: دیگر باقی ماندههای بهترین افراد، شیخ امینالدین است که با اراده و تلاش خود توانسته مشکلات را حل کند و کارهای دشوار را آسان کند.
هوش مصنوعی: به زودی یک پادشاه دانشمند دیگر به وجود خواهد آمد که در نظم و ترتیب کارها، به نام شاه، پایهگذاری خواهد کرد.
هوش مصنوعی: کریم، همچون حاجی قوام، دل بزرگی دارد و به خاطر بخشش و انصافش، نام نیک او در سراسر جهان شناخته شده است.
هوش مصنوعی: انسانها همگی از دنیا رفته و به یادگار از خود چیزی باقی نگذاشتند. اما خداوند، با عظمت و بزرگیاش، همه آنها را مورد بخشش قرار دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.