گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

کرد چرخ دورو، دو موی مرا

تا چه آید از این دو، روی مرا

روی و مویم ز چرخ دیگر شد

لیک دیگر نگشت خوی مرا

هر چه سالم فزون تر آمد، نیز

شد فزون آز و آرزوی مرا

عمر باید بجستجوی رود

رفت اینک بگفتگوی مرا

رفت آبم ز جوی و می ناید

آب رفته دگر بجوی مرا

چند پیچید گرد کوی بتان

دل سرمست یاوه پوی مرا

چند گردید گرد علم و هنر

جان دانای نکته گوی مرا

گرد کردم زهر دری دانش

تا فزاید بهای و هوی مرا

لیک بی فضل حق همه دانش

مینیرزد بیک تسوی مرا

ساقی فضل حق دمادم ریخت

باده عیش در سبوی مرا

نشد از لطف حق بخاک دری

ریخته هرگز آبروی مرا

بخت و اقبال و دولت و دانش

گرد آمد ز چار سوی مرا

هر چه کردم بدی، خدای حبیب

داد پاداش بد، نکوی مرا

دارم امید آنکه در دو جهان

می ببخشد هم آرزوی مرا

 
sunny dark_mode