لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

و هو معکم از او خبر می‌آید

در سینه از این خبر شرر می‌آید

زانی ناخوش که خویش نشناخته‌ای

چون بشناسی دگرچه در می‌آید

سعدی

امشب نه بیاض روز برمی‌آید

نه نالهٔ مرغان سحر می‌آید

بیدار همه شب و نظر بر سر کوه

تا صبح کی از سنگ به در می‌آید

خواجوی کرمانی

هر آه که از دلم بدر می آید

بشنو که ازو بوی جگر می آید

امشب نفس صبح چرا چون جانم

از آتش مهر دیر بر می آید

میرداماد

یادم چو از آن عزم سفر می آید

بر من همه خوشدلی بسر می آید

گلگونه سرشکم که چو آبست روان

از گر مروی بروی در می آید

قدسی مشهدی

روزی که به صد شبم سحر می‌آید

آن هم ز شب تیره، بتر می‌آید

شب رفت و نشد روشنی صبح پدید

خورشید مگر گرفته برمی‌آید

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه