منم ز حسرت دیدار یار زار و نزار
همی بگریم چون ابر نوبهاری زار
یکی درخت بکشتم ببوستان امید
که ناز بودش برگ و نشاط بودش بار
بآب مهرش پروردم و بباد هوی
بآفتاب وفا و بماهتاب دمار؟
بقهر باد فراق از کنار منش بکند
از آب چشمم دریا کنار کرد کنار
چو یاد آیدم از مشگبوی نرگس او
شود دو نرگس من لاله برگ لؤلؤ بار
چو یاد آیدم از بی قرار سنبل او
جدا شود ز دل و جان من شکیب و قرار
بسی چشیدم زان مشگبوی دو لب می
نماند با من حاصل مگر بلای خمار
بسی بسودم گلبوی لاله رنگ رخش
فراق او بدل من خلید همچون خار
چنانکه داور از آن ماه داد من نستد
مراد هاد صبوری بعشق او دادار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از深 الودگی و حسرت ناشی از دوری معشوق سخن میگوید. او از اندوهی که بر اثر عدم دیدار یار به آن دچار شده، مینالد و اشک میریزد. شاعر به یاد درختی اشاره میکند که در باغ امید کاشتهاست و از عشقش آبیاری شده، ولی حالا به خاطر جدایی، از آن درخت جز خاری باقی نمانده. او از زیبایی و عطر معشوق یاد کرده و میگوید هر بار که به یاد او میافتد، آرامش خود را از دست میدهد. در نهایت، شاعر به این نتایج میرسد که عشق و فراق موجب رنج و زحمت برای او شده و تنها امید او به صبر و تحمل عاشقانه است.
هوش مصنوعی: من از شدت اشتیاق به دیدن یارم، مانند ابرهایی که در بهار به شدت میبارند، گریه میکنم و حالتی زار و نزار دارم.
هوش مصنوعی: در اینجا یک درخت در بوستان امید کاشتم، چون برکها و میوههایش زیبا و شاداب بودند.
هوش مصنوعی: با عشق و محبت او را پرورش دادم و در دنیای آرزوها و در زیر نور وفای آفتاب و زیبایی ماه، به چه حال و روزی افتادم؟
هوش مصنوعی: به خاطر شدت درد جدایی، اشکهایم مانند دریا کنار میروند و از چشمانم سرازیر میشوند.
هوش مصنوعی: وقتی که یاد او با موهای مشکی و زیبایش به خاطر میآید، دو گل نرگس در ذهنم میروید و برگههای گل لاله مانند مروارید میشود.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد آن سنبل بیقرار میافتم، احساس آرامش و سکون از دل و جانم میرود و نمیتوانم آرامش داشته باشم.
هوش مصنوعی: بسیاری از لذتها و خوشیها را تجربه کردهام، اما هیچ چیزی جز غم و افسردگی از آن لبان خوشبو با من باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: من بارها به خاطر زیبایی چهره او که مانند گل لاله است، رنج کشیدهام و حالا دلم جلوی فراقش مثل خار درد میکند.
هوش مصنوعی: به گونهای که قاضی از نور ماه حکم میکند، به من هم از عشق او صبوری و هدیه کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.