ای آنکه تو بر ساعد اقبال سواری
ای آنکه تو بر مرکب فرهنگ سواری
آرام دل شهری و کام دل شاهی
خورشید بزرگانی و امید تباری
نام تو جوانشیر نه بیهوده نهادند
زیرا که تو شمشیر زن و شیر شکاری
جان را تعب افزائی چون جنگ سگالی
دل راطرب انگیزی چون باده گساری
ای روی تو تابنده بسان قمر و شمس
ای خوی تو بوینده تر از عود قماری
تا کی بود از رفتن و این آمدن تو
تا کی بود این خلق بدشواری و خواری
آرامش این لشگر و این شهر توئی بس
بی تو دل زاری کند و جسم نزاری
گه شهر بگرید که ره قلعه نوردی
گه قلعه بنالد چو ره شهر گذاری
گاه آن را خواری کنی و این را دردی
گاه این را دردی کنی و آن را خواری؟
چون ماه بهر ماه ز ما روی بپوشی
تا ماه نشاط دل ما باری داری
رفتی و نشستی بحصار اندر خرم
تو شاد بقلعه قدح و باده شماری
دانند همه کس که خداوند منی تو
بیروی خداوند بود بنده بزاری
آنکس که ز هجران بسی زاری دارد
از هجر خداوند فزون تر دارد زاری
تا دشت نبو روز کند فرش معنبر
تا کوه بدیماه کند برف گذاری
هرگز نکناد از تو تهی گیتی گردون
هرگز نکناد از تو جدا عالم باری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف و ستایش فردی به نام جوانشیر میپردازد. شاعر او را به عنوان شخصیتی با فضائل بالا و انسانی بزرگوار معرفی میکند. او با اشاره به قدرت و شجاعت جوانشیر، نقش او را در آرامش و امنیت جامعه برجسته میسازد. شاعر همچنین به دوری و جدایی از این شخصیت میپردازد و ناله و اندوه مردم را در غیاب او ابراز میکند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که جهان هرگز از وجود و تأثیر جوانشیر خالی نخواهد شد و او همواره در زندگی مردم حضور دارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که بر بازوی شانس و اقبال نشستهای، ای کسی که بر اسب فرهنگ و دانش سوار هستی.
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی وصف میکند که دل آرام و شادابی میتواند در زندگی شخصیتی بزرگ و تاثیرگذار مانند خورشید باشد، و همچنین، امید و آرزوهای خوب از ریشههای خانواده و نسلهای پیشین نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: نام تو جوانشیر را بیسبب نگذاشتهاند، چرا که تو همچون شمشیری تند و شجاع در شکار هستی.
هوش مصنوعی: زندگی را به گونهای پر از احساسات و تنشها تجربه کن، همچون نبردی پرخروش. دل را خوش بگردان و شاد کن، همانند شراب که حال و هوای آدم را عوض میکند.
هوش مصنوعی: چهره تو مانند ماه و خورشید درخشان است و ویژگیهای تو مانند بوی خوش عود قمر، دلپذیر و معطر است.
هوش مصنوعی: این گفته به این معناست که وقتی این رفت و آمدها و تغییرات ادامه دارد، چه زمانی باید به این وضعیت پایان داد؟ چرا این جماعت به این اندازه دشوار و ذلیل شدهاند؟
هوش مصنوعی: آرامش و سلامتی این سپاه و این شهر به خاطر حضور توست، چرا که بدون تو دلها غمگین و روحها بیمار میشوند.
هوش مصنوعی: گاهی پیش میآید که مردم شهر برای غم و اندوهی اشک میریزند، مانند زمانی که مهاجمان به قلعه حمله میکنند. و گاهی نیز ساکنان قلعه از اینکه راه ورود به شهر را باز میبینند، ناله و فریاد سر میدهند.
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است چیزی را کوچک بشماری و به آن پشت پا زنی، در حالی که در شرایط دیگر ممکن است همان چیز به تو آسیب بزند یا رنجی ایجاد کند. به عبارتی، ممکن است روزی از چیزی که برایت اهمیتی ندارد، احساس ضعف کنی و در روزی دیگر همان چیز تو را در تنگنا قرار دهد.
هوش مصنوعی: هرگاه تو از ما روی برگردانی، مانند ماهی که در هر ماه پنهان میشود، دل ما و شادیام به یاد تو و در جستجوی تو میماند.
هوش مصنوعی: زمانی که تو رفتی، من در دمی خوش و شاد در قلعهای نشستهام، در حال نوشیدن شراب و شمردن جامهایم.
هوش مصنوعی: همه میدانند که تو همان خداوندی و هیچ کس جز تو را نمیتوان خداوند نامید. تو سایهای از لطف الهی هستی که به بندگان خود مهر میورزی.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر جدایی بسیار گریه میکند، در واقع نسبت به جدایی از خداوند بیشتر و عمیقتر میگریاند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیباییهای طبیعی و فصل بهار میپردازد. در آن، به بیداری دشتها و پوشیده شدن زمین با فرشی از گل و رنگ اشاره شده است. همچنین، به چگونگی برفگذاری بر روی کوهها و زیبا شدن چهرهی طبیعت در این فصل اشاره میشود. به طور کلی، این متن از سرسبزی و طراوت بهار و تأثیر آن بر چشماندازهای طبیعی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: هرگز دنیای گردان نمیتواند از تو خالی شود و هرگز عالم هستی نمیتواند از تو دور گردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای باد بهاری خبر از یار چه داری
پیغام گل سرخ سوی باده کی آری
هم ز اول روز از تو همی بوی خوش آید
گویی همه شب سوخته ای عود قماری
زلف بت من داشته ای دوش در آغوش
[...]
گرد باد خزان کرد به ما به رحیل آری
وز لشکر نوروز برآورد دماری
دارم چو تو بت روی و دلارام نگاری
سازم ز جمال تو من امروز بهاری
با چشم چو بحرم ز گهر خنده نگاری
با عیش چو زهرم به شکر بوسه شکاری
برگرد بناگوش چو عاجش خط مشکین
چون دای رخ کز شب بکشی گرد نهاری
خورشید نماینده بتی ماه جبینی
[...]
ای جان گذرکرده از این گنبد ناری
در سلطنت فقر و فنا کار تو داری
ای رخت کشیده به نهان خانه بینش
وی کشته وجود همه و خویش به زاری
پوشیده قباهای صفتهای مقدس
[...]
دل بر سر کوی تو نهادیم به خواری
جان در غم عشق تو بدادیم به زاری
دل در غم عشق تو نهادیم نه بر عمر
زیرا که مقیم است غم و عمر گذاری
تا چند بگریم من و تا چند بنالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.