الا ای پرده تاری به پیش چشمه روشن
زمانی کوه را تَرگی زمانی چرخ را جوشن
دژم روئی و گیتی را کند آثار تو خرم
سیه فامی و عالم را کند دیدار تو روشن
گهی بر گوشه گردون نهاده مر ترا گوشه
گهی بر دامن خورشید بسته مر ترا دامن
گهی بادت بود مرکب گهی چرخت بود میدان
گهی برت بود مکمن گهی بحرت بود معدن
گهی چون پشت شاهینی و گه چون سینه آهو
گهی چون سیمگون خزی گهی چون نیلگون ادکن
تو بربستی درختان را هم از بیجاده پیرایه
تو پوشیدی چمنها را هم از فیروزه پیراهن
زمین را رنگ تو دارد برنگ صدر حورالعین
هوا را لون تو دارد بلون جان اهریمن
میان هر زمینی هست گوئی صد نگارستان
میان هر درختی هست گوئی صد چغانه زن
شمال اندر میان باغ و بوستان هست زرافشان
سحاب اندر میان دشت و وادی گشته دیباتن
بهر کاخی که بنشینی ازو بینی دو صد خرگه
بهر دشتی که پیمائی در او بینی دو صد خرمن
ز مرجان ارغوان را کرد نیسان یاره در ساعد
ز لؤلؤ یاسمن را بست گردون عقد بر گردن
نهفته باغ در لؤلؤ نهفته شاخ در دیبا
سرشته شاخ در کافور و سوده آب در چندن
میان بوستان خیره بماند نرگس اندر گل
چنان کاندر رخ معشوق ماند خیره چشم من
نگاری کز فراق او بدرد اندر همی پیچم
گهی زاری کنم با دل گهی خواری کنم با تن
چو در برزن بود باشد ز رویش رنگ در خانه
چو در خانه بود باشد ز مویش بوی در برزن
دل من خانه عشق است و خورشید است عشق او
که گر من در ببندم او همی در تابد از روزن
اگر سوسن همی خواهی یکی دیدار او بنگر
وگر سنبل همی خواهی یکی زلفین او بشکن
کنار و دامن از چشمم بود همواره پر گوهر
روان من ز چشم او بود پیوسته پر سوزن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای طبیعت و اثرات آن بر دل و روح انسان میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری زیبا و خیالانگیز، حالاتی چون شادی، غم و عشق را به تصویر میکشد. او به تحولات طبیعت اشاره میکند و میگوید چگونه رنگها و مناظر به زندگی انسان معنا میدهند. همچنین، احساس زیبایی و عشق را با توصیف علاقهاش به محبوبش گره میزند و بیان میکند که چطور دلش همیشه به یاد و عشق او میسوزد. در نهایت، شاعر از ارتباط عمیق بین طبیعت و احساسات انسانی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای پرده تاریک که مانع دیدن روشنایی هستی، زمانی کوه را در سایه قرار میدهی و زمانی دیگر، آسمان را با زرهای پوشاندهای.
هوش مصنوعی: چهرهی غمگین تو باعث میشود که دنیا از زیباییهایش خالی شود، و رنگ تیرهات، روشنی و شفافیت را به عالم میبخشد.
هوش مصنوعی: گاهی تو را به گوشهای از آسمان میسپارم و گاهی به دامن خورشید، یعنی تو را در مکانهای مختلف قرار میدهم.
هوش مصنوعی: گاهی تو به اسب سوار میشوی، گاهی در میدان میچرخانی، گاهی در جای امنی قرار میگیری و گاهی به عمق دریا میروی.
هوش مصنوعی: گاهی مانند پشت یک شاهین با قدرت و سلطه، و گاهی مانند سینه یک آهو با لطافت و زیبایی میباشی. گاهی همچون خزهای نقرهای درخشان و گاهی مانند نیلی با صفا و دلنواز هستی.
هوش مصنوعی: تو درختان را به هم بستهای و چمنها را با زیبایی خود پوشاندهای، مانند این که درختان را به هم پیوستهای و چمنها را با لباس فیروزهای تزئین کردهای.
هوش مصنوعی: زمین به رنگ محبوب تو آراسته شده و آسمان هم با رنگ جان شیطان رنگین شده است.
هوش مصنوعی: در هر زمین، گویی چندین باغ زیبایی وجود دارد و در هر درخت، گویی صد نفر مشغول نواختن ساز هستند.
هوش مصنوعی: در شمال، باغ و بوستانی وجود دارد که به زیبایی میدرخشد، و در دشت و وادی، ابرها مانند دیبایی پر از زرق و برق قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: هر کاخی که در آن نشستهای، از آن دوصد گله میچشی و هر دشتی که در آن سفر میکنی، در آن دوصد خوشه غلات میبینی.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و زینت اشیاء و عناصر طبیعی اشاره دارد. در آن به تزیینات و زینتهایی که از مرجان، یاسمن و مروارید به وجود آمده، پرداخته میشود. به تصویر کشیدن زیباییها و شکوهی که در طبیعت و اشیاء موجود است، پیام اصلی این بیت را میسازد. گردنبند یا زینتهایی که به صورت خاص و با استفاده از مواد زیبا و ارزشمند ساخته شدهاند، نیز در این شعر به چشم میآید.
هوش مصنوعی: باغ مخفی است در لؤلؤ، شاخ در پارچهای نرم و لطیف با عطر دلپذیر کافور و آب در عطر خوش چوب چندن.
هوش مصنوعی: در وسط باغ، نرگس به زیبایی گلها خیره مانده است، درست مانند اینکه چشمان من به چهره معشوقم خیره شده است.
هوش مصنوعی: دختری که به خاطر دوریاش در دل من درد ایجاد کرده، گاهی با دل شکوه میکنم و گاهی با تن خود رنج میبرم و به خود افاضه میکنم.
هوش مصنوعی: هرگاه در خیابان چهرهای از او ببینی، رنگ رخسارش را حس میکنی و وقتی در خانه باشد، بوی مویش را از دور میشنوی.
هوش مصنوعی: دل من پر از عشق است و آن عشق مانند خورشید در دل من میتابد. حتی اگر من در وجودم را ببندم، این عشق همچنان از شکافها رونمایی میشود و نور خود را منتشر میکند.
هوش مصنوعی: اگر دلباخته زیبایی سوسن هستی، کافی است یک بار او را ببینی؛ و اگر به سنبل علاقهمندی، کافی است یکی از زلفهای او را بچینی.
هوش مصنوعی: همیشه دامن و حضور او در نظرم بود، در حالی که قلب من به خاطر نگاه او همواره دچار درد و رنج بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا ای جوهر علوی گرفته چرخ را دامن
تورا شب برفراز سر تو را سیاره پیرامن
به رنگین باشهای مانی که درگردون زند چنگل
به زرین لعبتی مانی که در هامون کشد دامن
نماییگه رخ روشن وزان گردد هوا تیره
[...]
الا یا خیمهٔ گردان به گرد بیستون مسکن
گه از بن دامنت ماهست و گاهت ماه بر دامن
چراغ افروخته در تو بسی و هفت از آن گردان
که گه بر گاوشان جایست و گه بر شیرشان مسکن
چو خورشید ملک هنجار و برجیس وزیر آسا
[...]
هوا تیره است، آن بهتر که گیری بادهٔ روشن
ز دست لعبت مهروی مشکین موی سیمین تن
شده انواع نزهت را لب نوشین او موضع
شده اسباب عشرت را رخ رنگین او معدن
رخش چون ارغوان، لکن برو پیدا شده سنبل
[...]
ایا خورشید و مه در پیش رایت تیره و تاری
به روز و شب گهی خورشید و ماهم ثقبهٔ روزن
پس ای سردی و تاریکی که در من هست بازم خر
ازین سردی و تاریکی به اندک پنبه و روغن
چه جرم است این بر آورده سر از دریای موج افگن؟
به کوه اندر دمان آتش به چرخ اندر کشان دامن
رخ گردون ز لون او به عنبر گشته آلوده
دل هامون ز اشگ او به گوهر گشته آبستن
گهی از میغ او گردد نهفته شاخ در لؤلؤ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.