کی تواند هر طبیبی چاره هجران کند
مشکل افتاده است کار دل خدا آسان کند
کی توانیم از خجالت کرد سر بالا مگر
ابر رحمت شستشوی ما گنهکاران کند
در زمین داریم چون زاشگ ندامت دانهای
بر نمیداریم روی از خاک تا باران کند
از سرم باری گران بر دوش خویش افکندهاند
ای خوش آن مردی که خود را از سبکباران کند
اهل عشرت جمله مدهوشاند در مجلس مگر
چشم ساقی نشئهای در کار میخواران کند
ما پریشان خفتگان را خواب غفلت برده است
بوی زلفی کو که ما را هم ز بیداران کند
میکند سنگیندلان را حرص روزی بیقرار
آسیا را جستجوی رزق سرگردان کند
بی فروغ عشق نتوان کرد دامان پر ز اشگ
شمع روشن میشود تا دیده را گریان کند
جانسپاری گر هوس داری ز قصاب ای نگار
امر کن تا آنکه قربان تو گردد آن کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوعاتی مانند عشق، ندامت، غفلت و طلب رحمت الهی میپردازد. او به سختیهایی که دل انسان را در جدایی و گناهان میآورد اشاره میکند و به خجالت و ناتوانی انسان در رفع این مشکل اشاره دارد. شاعر از بار سنگینی که بر دوش خود حس میکند سخن میگوید و به دنبال درک عشق و نور لازم برای رهایی از غفلت است. او به دنبالهروهای عشق و خویشتننوازی اشاره میکند و از شمع عشق به عنوان نوری برای بیداری دلها یاد میکند. در پایان، از دوست خود میخواهد تا او را به سرنوشتی که در آن قربان عشقش شود برساند.
هوش مصنوعی: هیچ کسی نمیتواند برای دردی که به خاطر دوری عزیزان احساس میشود، راه حلی پیدا کند. این مشکل برای دل بسیار سخت است و فقط خدا میتواند به راحتی آن را حل کند.
هوش مصنوعی: آیا میتوانیم از شرم سرمان را بالا بگیریم، مگر اینکه ابر مهر و رحمت خداوند، گناهان ما را بشوید؟
هوش مصنوعی: ما در این زمین مانند دانهای هستیم که از ترس عواقب، از خاک بلند نمیشویم و منتظریم تا باران بیفتد.
هوش مصنوعی: کسی بار سنگینی را بر دوش من انداخته است، اما خوشا به حال آن کسی که میتواند خود را از بارهای سنگین آزاد کند.
هوش مصنوعی: همه کسانی که در مجلس شادی هستند، در حالت خوابآلودگی به سر میبرند مگر اینکه چشمهای ساقی، شادی و نشئهای خاص در دل مینهد و به میخواران جان تازهای میدهد.
هوش مصنوعی: ما در حالتی آشفته و بیخبر به سر میبریم و بوی موهایی که کسی دارد، میتواند ما را از این بیخبری بیرون آورد و به آگاهی برساند.
هوش مصنوعی: حرص و ولع برای به دست آوردن روزی، دلهای سنگین و خسته را آرامش نمیدهد و آنها را به دنبال رزق و روزی میکشاند.
هوش مصنوعی: بدون وجود عشق، زندگی بیفروغ و بیمعنی است. شمع تنها زمانی روشن میشود و میتواند اشکها را به راه اندازد که در دل احساس داشته باشیم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی جانت را فدای عشقت کنی، ای معشوق، از قصاب بخواه که من قربانی تو شوم و جانم را دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باد نوروزی همی آرایش بستان کند
تا نگارش چون نگارستان چینستان کند
مرزها را هر زمان پیراهن از مینا دهد
شاخها را هر زمان پیرایه از مرجان کند
ابر پنداری که با باد بهاری دشمن است
[...]
ماه من جَزع مرا بر زر عقیق افشانکند
چون به زیر لعل مروارید را پنهان کند
سازد از زلف و زَنَخ هر ساعتی چوگان و گوی
تا دل و پشت مرا چون گوی و چون چوگان کند
چون بتابد زلف او بر عارضشگویی همی
[...]
میل را بر تخته چون گاه رقم گردان کند
تیر گردون را به صنعت عاجز و حیران کند
از مجسم گر بترسد خصمش اندر ساعتی
طول و عرض و سمت آن از نقطهای برهان کند
جذر و کعبی را که نگشاد ایچ کس از بستگی
[...]
ای فلک قدری که هر شب رای رو شنت
دیدبانان افق را دیده ها حیران کند
آفرینش چون قلم سر بر خط فرمان نهد
چون دبیر خاص نامت بر سر فرمان کند
جاهت ار گیرد حضیض ماه را در اهتمام
[...]
اینک آن جویی که چرخ سبز را گردان کند
اینک آن رویی که ماه و زهره را حیران کند
اینک آن چوگان سلطانی که در میدان روح
هر یکی گو را به وحدت سالک میدان کند
اینک آن نوحی که لوح معرفت کشتی اوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.