تا گشود از بهر گفتاری لب خاموش را
در شکر آمیخت آن اهل زمرّدپوش را
روز اول کرد ما را چشم مست او خراب
بادهپیمایی نشاید ساقی مدهوش را
تشنه نیسان چو مردان سعادتمند باش
چون صدف پر ساز از درّ معانی گوش را
متصل در سینه باید تیر آهی داشتن
چون کمان خالی نگردان از خدنگ آغوش را
کام شیرین بی گزند از شهد نتوان ساختن
نیش میگیرد ز لبها ترجمان نوش را
چشم بر دست کسان قصاب چون مینا مدار
چون قدح گردان تهی از بار منت دوش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به توصیف حالت عشق و احساسات انسانی میپردازد. او با اشاره به لب خاموش و اهل زمردپوش، به ارتباط بین خاموشی و زیبایی میپردازد. روز اولی که چشمش به معشوقه میافتد، او را در حالت مستی و دلباختگی خراب میکند و بیان میکند که پیمانهپرانی برای ساقی مدهوش مناسب نیست. شاعر به درستی به تشنگی و سعی در درک معنا اشاره دارد، و باید در سینه خود تیرهای آتش عشق را حفظ کند. شیرینیهای زندگی، بدون درد و رنج، غیر ممکن است و همچنین به عدم امید به کسانی که در واقعیت جفا میکنند، هشدار میدهد. به طور کلی، شعر به ظرایف عشق و پیچیدگیهای آن میپردازد.
هوش مصنوعی: او برای گفت و گو لب خاموش را باز کرد و با کلام شیرینش دل اهل زمرّدپوش را به دست آورد.
هوش مصنوعی: در روز اول دیدن او با نگاه جذابش، حال مرا خراب کرد. در هنگام نوشیدن شراب، نباید به کسی که مست و مدهوش است، بیشتر باده بدهی.
هوش مصنوعی: مثل صدفی که مرواریدهای باارزش را در خود جا داده است، گوش خود را برای شنیدن معانی عمیق آماده کن و همچون مردان نیکوکار، همیشه در جستجوی دانایی و حقیقت باش.
هوش مصنوعی: در دل باید حسی عمیق و پرمعنا وجود داشته باشد، زیرا بیاحساس و خالی ماندن مانند کمانی است که تیر و کمانش خالی است و نمیتواند هدفی را نشانه بگیرد.
هوش مصنوعی: زندگی شیرین و خوشایند بیدرد و رنج نمیتواند بهدست آید، چرا که لذتها همیشه به همراه چالشها و سختیها هستند و گاهی مشکلات به ما طعم تلخی میدهند.
هوش مصنوعی: به دیگران نگاه نکن و به آنها تکیه نکن، چون مانند کاسهای خالی هستند که نمیتوانند کمکی به تو بکنند. به یاد داشته باش که تکیهگاههای واقعی همیشه باید مطمئن و پُر باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پرده دار حرف دعوی کن لب خاموش را
از دبستان بر میاور طفل بازیگوش را
مور بر خوان سلیمان خون خود را می خورد
خرمن گل مایه حسرت بود آغوش را
نیست بر بالای دست خاکساری هیچ دست
[...]
زیور تن صحت اعضاست اهل هوش را
نیست دری پربهاتر از شنیدن گوش را
هست کم حرفی حدیثی معنیش فهمیدگی
از کتاب عقل سطری دان لب خاموش را
بردبارانند بر خلق جهان سرور از آن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.