در شهربند عمر که کس را دلیل نیست
چیزی به غیر دردسر و قال و قیل نیست
بسیار در قلمرو صورت جمیل هست
اما یکی به خوبی صبر جمیل نیست
واماندهای که تشنهلبِ آب رحمت است
هیچ احتیاج او به لب سلسبیل نیست
پوشیده دیده بگذر از این دشت هولناک
در راه عشق به ز توکل دلیل نیست
مالک ز محکمیش زند بر در جحیم
قفلی به تنگدرزی مشت بخیل نیست
بستیم راه سیل به فرعون با نگاه
ما را شکاف دیده کم از رود نیل نیست
بخت سیاهم از کجک حرص میبرد
جایی که زور پشّه کم از زور فیل نیست
قصاب قول صائب دانا بگو که گفت
اینجا مقام پر زدن جبرئیل نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان درد و مشکلات زندگی در دنیا میپردازد. او اشاره میکند که در این شهر پر از دردسر، زیباییها وجود دارند، اما هیچکدام به اندازه صبر و تحمل اهمیت ندارند. همچنین، او اشاره میکند که انسانها به رحمت خداوند نیاز دارند و وجود نعمتها نمیتواند جایگزین این نیاز باشد. شاعر به عشق و توکل به خدا تأکید میکند و میگوید در این مسیر هیچ دلیلی نمیتواند ما را متوقف کند. در انتها، او به محدودیتهای انسانی و ناتوانی در برابر بزرگی و قدرت الهی اشاره میکند و تأکید میکند که در این مقام نمیتوان به راحتی پرواز کرد.
هوش مصنوعی: در زندگی که هیچ دلیلی برای وجود ندارد، جز دردها و سر و صداها، چیزی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در دنیا زیباییهای زیادی وجود دارد، اما مانند صبر نیکو، چیز دیگری پیدا نمیشود که به آن برتری داشته باشد.
هوش مصنوعی: کسی که در جستجوی رحمت و محبت است و از آن محروم مانده، نیازی به نعمتهای دنیا ندارد.
هوش مصنوعی: از تماشای این دشت خوفانگیز بگذر و در مسیر عشق به هیچکس جز خودت تکیه نکن.
هوش مصنوعی: مالک به خاطر استحکام و قدرتش، بر در جحیم قفلی میزند که در آن به روی کسانی که دستهای تنگ و بخیلی دارند، بسته است.
هوش مصنوعی: با نگاه خود راه سیل را به فرعون بستیم، چشمان ما هم فرقی با رود نیل ندارند و میتوانند به همان اندازه شکاف ایجاد کنند.
هوش مصنوعی: بخت بد من به خاطر حرص و طمعی که دارم، در شرایطی قرار گرفتهام که قدرت یک موجود کوچک هم به اندازه قدرت من است.
هوش مصنوعی: قصاب، با آگاهی و دانایی خود، به تو میگوید که این مکان جایی برای پرواز جبرئیل نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صائب خموش چون نشود پیش اهل حال؟
آنجا مجال دم زدن جبرئیل نیست
همین شعر » بیت ۸
قصاب قول صائب دانا بگو که گفت
اینجا مقام پر زدن جبرئیل نیست
می ده که در خواص کم از سلسبیل نیست
رغم جماعتی که بر ایشان سبیل نیست
بی می مرو طریق محبت که هم چو می
روشن دلی دگر سوی مقصد دلیل نیست
گر می پرست ناخلف است و حرام زاد
[...]
شاه رسل که خاتم مهر رسالت است
جاییکه او بود ره نوح و خلیل نیست
در وصف شاه هر چه بگوییم و گفته اند
بیش است از آن و حاجب شرع و دلیل نیست
کی جبرییل محرم معراج او شود
[...]
در کاروان ما جرس قال و قیل نیست
در عالم مشاهده راه دلیل نیست
عیبی به عیب خود نرسیدن نمی رسد
گر ثقل خود ثقیل بداند ثقیل نیست
بگریز در خدا ز گرانان که کعبه را
[...]
کس نیست کاو به لعل تو خونش سبیل نیست
الا کسی که تشنه لب سلسبیل نیست
مستغنیام به عشق تو از وصل حور عین
آری به چشم من همه چشمی کحیل نیست
روز قیامت آمد و وصلت نداد دست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.