گنجور

 
قصاب کاشانی

دیده خون‌بار ما چون گشت گریان مفت ماست

دانه‌ای افشانده در خاکیم باران مفت ماست

نشکفد تا غنچه در گلزار نتوان برد فیض

هرکه چون گل پاره می‌سازد گریبان مفت ماست

نیست نفعی جز ضرر در آشنایی‌های خلق

رو ز ما هرچند گردانند یاران مفت ماست

ما که تن دادیم در صحرا دگر معموره چیست

گر شود آفاق سرتاسر بیابان مفت ماست

تیغ برکش تا گلو از آب گوهر تر کنیم

چون صدف لب‌تشنه در بحریم تا جان مفت ماست

می‌شود روشن قفس را خانه از روزن مدام

زخم دل چون بیشتر باشد نمایان مفت ماست

می‌توان قصاب کردن خویش را قربان دوست

در تمام سال روز عید قربان مفت ماست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

گر بسوزد ز آتش می شرم جانان مفت ماست

گر نباشد باغبان در باغ و بستان مفت ماست

با نگهبان گل ز روی یار چیدن مشکل است

نیست آن روزی که شبنم در گلستان مفت ماست

دسته گل راست فیض از خرمن گل بیشتر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه