بیا که بی تو دمی نیست که اضطراب ندارم
ز دوری تو دگر نیمروزه تاب ندارم
دگر به مملکت تن ز سیل اشک دمادم
عمارتی که تواند شدن خراب ندارم
در این محیط که هجران بود کشاکش موجش
به خود گمان نفسی بیش چون حباب ندارم
به یاد روی تو ای مهر من دو دیده حسرت
کدام صبح که بر راه آفتاب ندارم
نشاط زندگی من بیا بیا که ز عمرم
هر آنچه میگذرد بی تو در حساب ندارم
کدام روز ز دست فراق و آتش دوری
دلی ز داغ برشتهتر از کباب ندارم
ز شعرخوانی عاشق به راه خویش به خاطر
چو خط لعل تو یک بیت انتخاب ندارم
اگر ز من کسی احوال داغ هجر تو پرسید
ز بسکه سوختهام طاقت جواب ندارم
کدام گوشه که از زخم دل به خون ننشینم
کدام وقت که از دوریت عذاب ندارم
شبم به فکر که شاید تو را به خواب ببینم
زهی تصور باطل که بی تو خواب ندارم
به کوی یار تو قصاب نیست هیچ زمینی
که من ز دیده در آنجا گلی در آب ندارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری معشوقش مینالید و ابراز میکند که زندگی بدون او برایش تحملناپذیر شده است. او در هر لحظه از زندگیاش احساس اضطراب و درد میکند و در غم فراق، دلی سوخته دارد. شاعر به یاد معشوقش اشک میریزد و هیچ خوشحالی یا نشاطی را بدون او نمیتواند تصور کند. او به ناکامی در ابراز احساساتش اشاره میکند و میگوید که حتی اگر کسی از او درباره درد فراق بپرسد، در آتش عشق آنقدر سوخته است که دیگر توان پاسخگویی ندارد. در نهایت، شاعر به تخیل خود میپردازد و مدعی است که حتی در خواب هم نمیتواند معشوقش را ببیند و از فراق او به شدت رنج میبرد.
هوش مصنوعی: بیا که بدون تو حتی یک لحظه هم آرامش ندارم و از دوریات دیگر توان و طاقت ندارم.
هوش مصنوعی: دیگر از شدت گریه و اندوه، توانایی ساختن بنای جدیدی در زندگیام ندارم و همه چیزم به خرابی رفته است.
هوش مصنوعی: در این فضا که دوری و جدایی حاکم است، مانند حبابی که به سرعت ناپدید میشود، احساس میکنم بیشتر از یک نفس نمیتوانم دوام بیاورم.
هوش مصنوعی: چشمانم پر از حسرت است که کدام صبح را باید منتظر بمانم تا دوباره تو را ببینم، ای نور من. من هیچ امیدی به طلوع آفتاب ندارم.
هوش مصنوعی: زندگی من پر از شوق و سرور توست، بیا و در کنارم باش، زیرا هر لحظهای که بدون تو میگذرد برایم بیمعناست و ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: کدام روزی را میتوان پیدا کرد که من به خاطر دوری و جدایی، دلی داغتر از کباب نداشته باشم؟
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت تو، حتی یک بیت شعر هم نمیتوانم انتخاب کنم. عشق من به تو آنقدر عمیق است که توجه به دیگر شعرها برایم سخت شده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی از من دربارهی درد جدایی تو بپرسد، باید بگویم که به حدی از سوز و سوختگی رسیدهام که نمیتوانم به او پاسخ دهم.
هوش مصنوعی: در کدام مکان میتوانم بیدرد و آرامش باشم، و در چه زمانی میتوانم از دوری تو رنج نکشم؟
هوش مصنوعی: در شبی به فکر این هستم که شاید بتوانم تو را در خواب ببینم، اما این فقط یک خیال باطل است زیرا بدون تو هیچ خواب آرامی ندارم.
هوش مصنوعی: در جایی که محبوب من زندگی میکند، هیچ گوشهای از زمین نیست که من از دوری او بیخبر نباشم و گلی در آنجا نباشد که نشانی از حضور او را نشان دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مبین، که تاب نگاه تو آفتاب ندارم
بناز خنده ی پنهان مزن که تاب ندارم
هنوز در خفقانم ز گریه های شبانه
زبان بگز که وجود چنین شراب ندارم
بماند دانش من در جواب یک سخن تو
[...]
مکش ز حسرت تیغ خودم که تاب ندارم
ز هیچ چشمه دیگر امید آب ندارم
بغیر دل که به دست خداست بست و گشادش
دگر امید گشایش ز هیچ باب ندارم
خوشم به وعده خشکی ز شیشه خانه گردون
[...]
به این خوشم که ز دردت به دیده خواب ندارم
ولی دریغ که دردم فزون و تاب ندارم
رسیده ضعف بجائی مرا که از من خسته
تو حال پرسی و من طاقت جواب ندارم
نیم غمین که فتادم ز پا غمم همه اینست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.