گنجور

 
قصاب کاشانی

پس از وفاتم اگر بگذری تو بر سر خاک

زنم به‌جیب کفن تا به‌طرف دامن چاک

تو دوست باش فدا گردمت اگر نه مرا

ز دوست دشمنی اهل روزگار چه باک

به تار زلف گلوگیر سرکش تو دلم

چو زخم‌خورده شکاری است بسته بر فتراک

فرو گذاشت زآه و فغان نخواهم کرد

ز ناوکت چو جرس گر شود دلم صد چاک

ز نیک و بد نتوانی به خویشتن پرداخت

نسازی آینه را تا ز زنگ کلفت پاک

یقین شناس که انسان نمود بی‌بود است

در آب بنگر و از عکس خویش کن ادراک

شدم ز خود به خیالت، به داغ می‌سازم

که بی بدل نتوانم بریدن از تریاک

نگه به جانب قصاب کن که حافظ گفت

اگر تو زهر دهی به که دیگران تریاک

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

اگر تو زخم زَنی بِهْ که دیگری مَرهم

و گر تو زَهر دهی بِهْ که دیگری تریاک

قصاب کاشانی

همین شعر » بیت ۸

نگه به جانب قصاب کن که حافظ گفت

اگر تو زهر دهی به که دیگران تریاک

عنصری

به مستحقان ندهی هرآنچه داری و باز

دهی به معجر و دستار سبزک و سیماک

سوزنی سمرقندی

بجان پاک تو ای خواجه احمد شباک

که همچو جان توام بانو پاک از دل پاک

سر من آنجا باشد که خاک پای تو است

وگرچه سر ز شرف برگذارم از افلاک

بچشم من تو چنانی که توتیا شمرند

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

بذروه ملکوت آی ازین نشیمن خاک

که نیست لایق تخت ملوک تحت مغاک

بخاک بازده این خاک و سوی علو گرای

که جان پاک سزا نیست جز بعالم پاک

تو شاه تخت وجودی چه جای تست اینجا

[...]

عراقی

بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک

درین خرابه تو خود کی قدم نهی؟ حاشاک

به لطف صید کنی صدهزار دل هر دم

ولی نگاه نداری تو خود دل غمناک

کدام دل که به خون در نمی‌کشد دامن؟

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
سعدی

کسی که لطف کند با تو خاک پایش باش

وگر ستیزه برد در دو چشمش آکن خاک

سخن به لطف و کرم با درشتخوی مگوی

که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه