گنجور

 
قصاب کاشانی

در خون جگر همچو حباب است دل ما

از نیم نفس آه خراب است دل ما

ما تاب تف شعله رخسار نداریم

از یک نگه گرم کباب است دل ما

تا از نظر مرحمت یار فتادیم

چون شیشه خالی ز شراب است دل ما

آمد به نشان تیر تو چندان که تو گویی

در زیر پر و بال عقاب است دل ما

ای شوخ در آن شهر که دلدار تو باشی

ار کثرت دل در چه حباب است دل ما

آسوده ز طوفان و کناریم در این بحر

مانند صدف در ته آب است دل ما

داریم نمود و اثر از بود نداریم

در بادیه مانند سراب است دل ما

ره دور و رفیقان همه رفتند به منزل

فریاد که شد روز و به خواب است دل ما

قصاب صد افسوس که در پرده غلفت

عمریست که در زیر نقاب است دل ما

 
 
 
صائب تبریزی

در قلزم می همچو حباب است دل ما

از خانه به دوشان شراب است دل ما

موقوف نسیمی است ز هم ریختن ما

چون برگ خزان پا به رکاب است دل ما

سطری است ز پیشانی ما راز دو عالم

[...]

بیدل دهلوی

آیینهٔ چندین تب وتاب است دل ما

چون د‌اغ جنون شعله نقاب است دل ما

عمری‌ست‌که چون آینه در بزم خیالت

حیرت نگه یک مژه خواب است دل ما

ماییم و همین موج فریب نفسی چند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
حزین لاهیجی

از ساده رخان در تب و تاب است دل ما

زبن آتش بی دود کباب است دل ما

جا در صدف حوصلهٔ کون و مکان نیست

آن گنج گهر را که خراب است دل ما

یک جذبه ز خورشید جهانگیر تو باید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه