تنم به هیچ مکان بی رخت قرار ندارد
به جز خیال تو کس بر دلم گذار ندارد
به هر کجا که روم همچو مرغ طعمه دامم
به غیر من به کسی روزگار کار ندارد
در این سراسر گلزار نیست برگ درختی
که چون عدو به سرم تیغ آبدار ندارد
به هرکجا که روم من غم تو رو به من آرد
کجا رود به کسی دیگر اعتبار ندارد
چقدر حوصله قصاب فکر جای دگر کن
که این حنای تو رنگی در این دیار ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس تنهایی و وابستگی عاطفی خود به محبوبش اشاره دارد. او میگوید که هیچجا آرامش ندارد و تنها خیال محبوبش میتواند تسکینش دهد. همچنین، بیان میکند که در هر جا که میرود، غم و یاد محبوب او را دنبال میکند و هیچ چیز دیگری برایش اهمیت ندارد. در نهایت، شاعر از او میخواهد که به جای فکر به دیگری، به رابطه خود توجه کند؛ چرا که هیچ رابطهای به اندازهی عشق او برایش ارزشمند نیست.
هوش مصنوعی: بدن من در هیچ جایی آرامش ندارد، جز در خیال تو. هیچکس نمیتواند بر دل من تأثیری بگذارد.
هوش مصنوعی: هر جا که بروم، مثل پرندهای که در تله اسیر شده، به دام افتادهام و تنها خودم هستم که برایم اهمیت دارد؛ دیگران به حال من توجه نمیکنند.
هوش مصنوعی: در این باغ پر از گل، حتی یک برگ درخت هم نیست که مانند دشمن، بر گردن من، تیزی و برندگی داشته باشد.
هوش مصنوعی: هر کجا که بروم، غم تو با من خواهد بود و هیچجا نمیتوانم آن را به کسی دیگر منتقل کنم، ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: چقدر صبر و حوصله داشته باشی، چون نقش و کار تو در اینجا بیاثر است و تاثیری ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ستاره سوخته پروای اعتبار ندارد
که تخم سوخته حاجت به نوبهار ندارد
توان ز بیخودی ایمن شد از حوادث دوران
خطر سفینه ز دریای بیکنار ندارد
ز بس گزیده شد از روی تلخ مردم عالم
[...]
فضای خاطرم از غم از آن غبار ندارد
که آرزوی جهان، از دلم گذار ندارد
جهان چو معرکه تیغ بازی است حذر کن
چه پا نهی به میان؟ این میان کنار ندارد!
بزرگیی که در آن نیست چشم لطف بمردم
[...]
بیا که بی گل رویت دلم قرار ندارد
کسی به غیر تو در خاطرم گذار ندارد
چو ماه یکشبه زرد و ضعیف در نظر آید
چو هاله هرکه تو را تنگ در کنار ندارد
هزار حیف که دیرآشنا و سستوفایی
[...]
مگر خبر ز دل خسته آن نگار ندارد
چه آتشی است که امشب دلم قرار ندارد
درست گویمت از دل مباد رنجه شوی
که این شکسته به پیش تو اعتبار ندارد
بیا که صحبت رندان مفرح افتاده است
[...]
برادرا دلم رفتنت قرار ندارد
مرو که خواهر تو ناب انتظار ندارد
به درد بیکسیام مبتلا مکن به فدایت
که خواهر تو کسی را در این دیدار ندارد
تو منع میکنی از گریهام ولی نتوانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.