هلاک عاشقان در انتظارست
حیات صادقان با روی یارست
کسی کو نزد جانان تحفه جان برد
هنوز از روی جانان شرمسارست
خرامان میرود آن شاه خوبان
سرش مستست و چشمش در خمارست
بکلی جان و دلها صید کردست
که میر عاشقان میر شکارست
رخش اندر میان جعد گیسو
چو رومی در میان زنگبارست
بیا، یک دم بحال من نظر کن
دلم پرخون و چشمم اشکبارست
بکن چندان که خواهی جور بر من
که جان مرد عاشق بردبارست
بیا، با عاشقی دستی برافشان
که شادی در میان، غم برکنارست
نظر بر روی جانان دار، قاسم
که دارالملک عالم بی مدارست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به جذابیت و دشواری عشق اشاره دارد. شاعر از هلاکت عاشقان در پی عشق و زندگی صادقان که در کنار محبوبشان است، سخن میگوید. او بر این نکته تأکید دارد که کسی که تحفه جان به محبوب میبرد، همیشه از او شرمسار است. در ادامه، جمال محبوب به زیبایی توصیف میشود و حال عاشق با اشک و غم بیان میشود. شاعر از محبوب میخواهد که نگاهی به حال او بیندازد و با وجود درد و رنج عاشقی، به او توجه کند. در نهایت، به زیبایی و قدرت عشق اشاره میشود که در میان غمها شادی به همراه دارد.
هوش مصنوعی: عاشقان در انتظار معشوق خود نابود میشوند، اما زندگی انسانهای راستگو با چهره محبوبشان رونق میگیرد.
هوش مصنوعی: کسی که پیش محبوب خود هدیهای از جانش میبرد، هنوز هم از روی محبوبش خجالتزده است.
هوش مصنوعی: آن پادشاه زیبا به آرامی میخزد، سرش مست است و چشمانش حالتی خوابآلود دارد.
هوش مصنوعی: بهطور کامل جان و دلها را تسخیر کرده است، چون او فرمانروای عاشقان و شکارچی دلهاست.
هوش مصنوعی: درخشندگی و زیبایی چهرهاش در میان موهای مجعدش، همچون یک رومی زیبا در دل یک کانون پر از زنگهای رنگارنگ است.
هوش مصنوعی: بیار، لحظهای به حال من نگاه کن؛ دلم پر از درد و چشمانم پر از اشک است.
هوش مصنوعی: هرچقدر که میخواهی بر من سخت بگیری، زیرا جان یک عاشق واقعی بسیار تحمل دارد.
هوش مصنوعی: بیا با عشق و محبت، تمام غمها را کنار بزنیم و فقط شادی را در زندگیمان بگنجانیم.
هوش مصنوعی: به معشوق خود توجه کن، زیرا قاسم، شهری است که مرکز عالم بدون حاکمیت خاصی به شمار میرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سده جشن ملوک نامدارست
ز افریدون و از جم یادگارست
زمین گویی تو امشب کوه طورست
کزو نور تجلّی آشکارست
گر این روزست شب خواندش نباید
[...]
سخنشان در فصاحت آبدارست
هنرشان در شجاعت بیشمارست
ز عشق تو نهانم آشکارست
ز وصل تو نصیبم انتظارست
ز باغ وصل تو گل کی توان چید
که آنجا گفتگوی از بهر خارست
ولی در پای تو گشتم بدان بوی
[...]
بکن چربی که شیرینیت یارست
که شیرینی به چربی سازگارست
گل از شوق تو خندان در بهارست
از آنش رنگهای بیشمارست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.