ما که مستان خرابیم درین دیر مغان
غیر ازین دیر ندیدیم دگر دار امان
عقل از قصه مستان بشکایت آمد
گفتم: ای جان جهان، قصه مستان مستان
گر نکو بنگری، از دیده عرفان، بینی
عشق و معشوقه و عاشق همه جان اندر جان
در توفیق و هدایت همه عشق آمد، عشق
لیک کس را نگذارند درین در آسان
مفلسان ره عشقیم، که یک سر داریم
سر ببازیم بسودای تو، ای جان جهان
باده ای بخش بعشاق، که سرمستانند
همه در نعره و فریاد که: ای ساقی هان!
قاسمی، قصه درمان طلبی را بگذار
غیر ازین درد ندیدیم بعالم درمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حال و هوای مستان و عاشقان میپردازد که در دیری از عشق و شیدایی سیر میکنند. شاعر میگوید که ما در این دیری (محل عبادت و عشق) به جز عشق و شیدایی چیزی نمیشناسیم و عقل هم از حال مستان گلایه دارد. او به عشق و معشوقه اشاره میکند و میگوید که همه چیز در عشق و وجود آن خلاصه شده است. همچنین، بر این نکته تأکید میشود که هیچکس به راحتی نمیتواند وارد این عرصه عشق شود. در نهایت، شاعر از ساقی درخواست میکند که بادهای به عاشقان بدهد تا در حال شیدایی و وجد، فریاد برآورند و از دردهای خود بگویند.
هوش مصنوعی: ما که در این میخانه مستان و شاداب هستیم، جز این میخانه هیچ مکان دیگری را ندیدهایم که به ما پناه بدهد.
هوش مصنوعی: عقل از داستانهای مستها شکایت داشت و گفت: ای روح و جان جهان، داستان مستها را روایت کن.
هوش مصنوعی: اگر با دقت نگاه کنی، با چشمان عرفانی، خواهی دید که عشق، معشوق و عاشق همه در وجود یکدیگر، به طور عمیق و کامل در هم تنیدهاند.
هوش مصنوعی: در دستیابی به موفقیت و هدایت، همه چیز به عشق وابسته است، اما هیچکس را در این راه به سادگی نمیگذارند.
هوش مصنوعی: ما فقیران عشق هستیم و تمام هستیمان را برای تو فدای میکنیم، ای جان جهان.
هوش مصنوعی: نوشیدنیای به عاشقان بده که همه در حال مستی و شور و شوق هستند و در فریاد میگویند: ای ساقی، بیفزا!
هوش مصنوعی: قاسمی، داستان سرگذشت کسی که به دنبال درمان است را بگذار، چرا که غیر از این درد، در عالم هیچ درمانی ندیدهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نتوان کردازین بیش صبوری نتوان
کار از آن شد که توان داشتن این راز نهان
با چنین حال زمن صبرو نهان کردن راز
همچنان باشد کز ریگ روان آب روان
تو ندانی که مراکارد گذشته ست ز گوشت
[...]
دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان
رخ چون لاله همی داشت ز می لاله ستان
رخ او لاله ستان بود و سر زلفک او
زنگیان داشت ستان خفته بر آن لاله ستان
گاه پیوسته همی گفت غزلهای سبک
[...]
گذری گیر از آن پس به سوی لالهستان
طوطیان بین همه منقار به پرخفته ستان
هریکی همچو یکی جام دروغالیهدان
بالش غالیه دانش را میلی به میان
گل چو بشکفت زمین گشت پر از آب روان
بگل و آب روان تازه بود جان جهان
هرکجا چشم زنی هست زمین نرگس زار
هرکجا پای نهی هست زمین لاله ستان
سبزه را باد پر از عنبر کرده است کنار
[...]
عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان
وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان
نوبت باده و چنگ طربانگیز رسید
نوبت شربت و طبل سَحَر آمد به کران
کرد باید طرب آغاز که در نوبت عید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.