به صلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن
نفس اماره آواره بیچاره من
دیده کز نور یقین روشن و صافی گردد
غیر حق هیچ نبیند، نه به سِرّ، نی به علن
نفَسی مست خدا باش و برون آی از خود
تا میسر شود این جا دم توحید زدن
دل و جان را به خدای دل و جان باید داد
تا به کی همچو زنان بر دل و جان لرزیدن؟
حق یقین است و خیالات جهان جمله گمان
نتوان نور یقین را به گمان پوشیدن
هرچه در ساغر ما ریخت از آن نوشیدیم
اگر از باده صاف است وگر از دردی دَن
هر که در دایره عشق تو آمد به نیاز
واجبش گشت چو پرگار به سر گردیدن
بس محال است درین راه خطرناک، ای دل
عشق ورزیدن و از بیم بلا ترسیدن
سالها قاسم بیچاره ز هجران بگریست
نوبت وصل شد و تا به ابد خندیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به جستجوی حقیقت و شناخت خداوند میپردازد. او از نفس اماره و آزارهایی که به همراه دارد سخن میگوید و تأکید میکند که تنها با روشن شدن دل و جان در نور یقین میتوان به درک حقیقی رسید. شاعر یادآور میشود که عشق واقعی به خداوند نیازمند رهایی از ترس و تردید است و کسانی که در این مسیر قرار میگیرند، باید همه چیز را به او بسپارند. اشعار همچنین به وحدت معشوق و عاشق اشاره دارند و به این نکته میپردازند که در عشق، نباید از خطرات و چالشها هراسان بود و در نهایت، اتصال به معشوق منجر به شادی و خنده ابدی میشود.
هوش مصنوعی: نفس سرکش و دائماً در حال جنگ من، تحت تأثیر ویژگیهای خداوند قرار گرفته و به حالت آواره و بیچاره درآمده است.
هوش مصنوعی: وقتی چشم با نور یقین روشن و صاف میشود، جز حقیقت چیزی نمیبیند؛ نه در پنهان و نه در آشکار.
هوش مصنوعی: خودت را رها کن و تمام وجودت را به خدا بسپار تا بتوانی در این مکان به شناخت و یگانگی او بپردازی.
هوش مصنوعی: انسان باید تمام وجودش را به خدا بسپارد و به چه دلیل همچنان باید مانند بعضی از زنان از دل و جانش بترسد و دغدغه داشته باشد؟
هوش مصنوعی: حقیقت، چیزی است که قطعاً وجود دارد و خیالات دنیوی همه فقط احتمال و گمان هستند. نمیشود نور یقین را با گمان پوشاند.
هوش مصنوعی: هر چه در جام ما ریخته شده است، ما از آن نوشیدهایم؛ چه این نوشیدنی صاف و خوش طعم باشد و چه از درد و رنج باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دایره عشق تو قرار گیرد و نیازش را بشناسد، مانند پرگاری میشود که در دور چنین عشق و محبتی میچرخد.
هوش مصنوعی: عشق ورزیدن در این مسیر پرخطر، کار آسانی نیست، دل! نمیتوان هم عاشق بود و هم از خطرها نگران بود.
هوش مصنوعی: قاسم سالها به خاطر جدایی اشک ریخت، اما اکنون زمان وصال فرا رسیده و او تا همیشه خوشحال خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا بپوشید بلؤلؤی ثمین باغ سمن
از گل سرخ بیاقوت بیاراست چمن
همه کهسار عقیق است و همه دشت گهر
هر دو را گشته طراز از عدن و کان یمن
گل خندان شده در بستان چون روی صنم
[...]
حاجب بوم جوانمرد به سیم و زر و زن
گز ره حکم و تواضع به دهان و گردن
یک منی خورد همی سیکی و سیلی ده من
به بد خلق همه عمر به پیوست سخن
سگ خشم و خر شهوت که زبونگیری نیست
تیز دندانتر از این هر دو در این خاک کهن
نفس من کو ملک مملکت شخص منست
هر دو را سخرهٔ خود کرده به تادیب سخن
ترک و تازیک شما جمله سگانند و خران
[...]
آن به حق خواجه و مخدوم ولی نعمت من
آرزوی دل و اقبال حسین بن حسن
آن به حق خواجه و مخدوم ولی نعمت من
آرزوی دل و اقبال حسین بن حسن
آن به حق خواجه و مخدوم ولی نعمت من
[...]
جان حیوان که ندیده است به جز کاه و عطن
شد ز تبدیل خدا لایق گلزار فطن
نوبهاری است خدا را جز از این فصل بهار
که در او مرده نماند وثنی و نه وثن
ز نسیمش شود آن جغد به از باز سپید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.