آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد
در پرده نهانست ولی پرده در آمد
گلهای بساتین همه نالند چو بلبل
چون حسن تو در صحن چمن جلوه گر آمد
هرجا که تجلی رخت جلوه عیان کرد
بالا شجری،دل حجری،لب شکر آمد
یک لمعه ز رخسار تو در ملک جهان تافت
«صدق » ز دل خرقه و زنار بر آمد
صد بار بکشتند مرا در غم عشقت
هر بار از آن بار دگر زنده تر آمد
هر تیرکه از شست تو آمد،بحقیقت
بر سینه عشاق چو شهد و شکر آمد
هر جام که خوردیم از آن خم دل افروز
در بار دگر جودت او بیشتر آمد
شاید که بدنیی و بعقبی نکند میل
جانی که دو عالم بر او مختصر آمد
یاران همه در حالت خوش مست سماعند
کز یار سفر کرده قاسم خبر آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذبه یک محبوب است که در میان گلها و زیباییهای طبیعت همواره جلوهگر است. شاعر به وصف چهره و محبوبیت او میپردازد و اشاره میکند که عشق او باعث زنده شدن دوبارهاش میشود. همچنین، عواطف و احساسات عاشقان را به تصویر میکشد که تحت تأثیر تیرهای عشقی که از سوی محبوبشان میآید، میمیرند و دوباره زنده میشوند. در نهایت، به شادی و مستی یارانش در انتظار خبری از معشوق پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت یک شخص اشاره دارد که به قدری درخشان و دلربا است که دیگران به او حسادت میکنند. این شخص به طور مخفیانه و دور از چشم دیگران درخشش خود را دارد، اما در نهایت، وجود او به وضوح و آشکارا نمایان میشود.
هوش مصنوعی: همه گلها در باغها به خاطر زیبایی تو مینالند، مانند بلبل که وقتی تو در میان چمن ظاهر میشوی، نغمه سر میدهد.
هوش مصنوعی: هر کجا که زیبایی و جلوه محبوبی نمایان شد، درختی سرسبز و دلهایی شاداب پدیدار میشود و لبها از شیرینی به لبخند میآیند.
هوش مصنوعی: یک پرتوی از صورت تو در دنیا درخشش پیدا کرد، صدق و راستی از دل مردم بیرون آمد و زهد و تزکیه کنار رفت.
هوش مصنوعی: بارها در عاشقیت مرا به قتل رساندند، اما هر بار که کشته شدم، از قبل زندهتر برگشتم.
هوش مصنوعی: هر تکان و حرکتی که از انگشتان تو برمیآید، در واقع برای عاشقان مانند شهد و شکر شیرین و دلپذیر است.
هوش مصنوعی: هر بار که از آن جام دلافروز نوشیدیم، در هر بار دیگر، سخاوت او بیشتر نمایان شد.
هوش مصنوعی: شاید که بدن تو از آنچه که خوب و زیباست پرهیز کند، اما روحی که در آن است، به زندگی و لذتهایی که در دو جهان وجود دارد، گرایش دارد.
هوش مصنوعی: دوستان همه به نشئه و شادی مشغول هستند چون خبری از یار سفر کرده، قاسم، به گوششان رسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ز آمدن دوست بر من خبر آمد
گوئی سرم از ناز بخورشید برآمد
چون شاخ گلی بودم پیوسته بی بار
بر من ز گل شادی پیوسته برآمد
روزی همه درد و غم مردم بسر آید
[...]
سلطان جهان در کف پیری شده عاجز
تدبیر شدن کن تو که چون شست درآمد
روزت بنماز دگر آمد بهمه حال
شب زود درآید که نماز دگر آمد
بیچاره تن من که ز غم جانش برآمد
از دست بشد کارش و از پای درآمد
هرگز به جهان دید کسی غم چو غم من
کز سر شودم تازه چو گویم به سر آمد
آن داد مرا گردش گردون که ز سختی
[...]
در راه مرادی صنمی در گذر آمد
رفتار چنان ماه مرا در نظر آمد
شوخی شکری سروقدی قحبککی چست
کز حسن ز خورشید بسی خوبتر آمد
در پیش وی استادم و راهش بگرفتم
[...]
بدرود شب دوش که چون ماه برآمد
ناخوانده نگارم ز در حجره درآمد
زیر و زبر از غایت مستی و چو بنشست
مجلس همه از ولوله زیر و زبر آمد
نقلم همه شد شکر و بادام که آن بت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.