گنجور

 
قاسم انوار

عشق تو مرا از هر دو جهان ساخت مجرد

ای عشق گرانمایه و ای دولت سرمد

مردم ز غم عشق و نی یافتم آخر

از دولت دیدار تو صد جان مجدد

من رند خرابات مغانم،چه توان کرد؟

اینست مرا مذهب، اگر نیکم،اگر بد

از عشق تو منعم نکند توبه و تقوی

ویران شود از سنگ قضا قصر مشید

در کوی تو پستیم، زهی منصب عالی!

با روی تو مستیم، زهی عشق مؤبد

از غمزه جادوی تو مستیم و فراغت

از حادثه دایره چرخ مشعبد

مطلق سخن اینست که :مرغ دل قاسم

جز دام تو در دام کسی نیست مقید

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
منوچهری

وان سیب چو مخروط یکی گوی تبرزد

در معصفری آب زده باری سیصد

بر گرد رخش بر، نقطی چند ز بسد

وندر دم او سبز جلیلی ز زمرد

امیر معزی

شادست به تو دولت و شادی تو به‌دولت

همواره چنین خواهم و همواره چنین باد

جمال‌الدین عبدالرزاق

امروز شد از جاه تو آراسته مسند

و امروز بخندید گل شرع محمد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه