نیست پوشیده بر اهل خرد و استبصار
زانکه(الناس لباس) است کلام اخیار
ای که از اطعمه سیری زپی البسه رو
که تن از رخت عزیز است و شکم پرور خوار
خور شست و کنش و پوشش و ارباب تمیز
نیستشان هیچ ازنیگونه گزیری ناچار
خلعتی دوخته ام برقد اشعار چنان
که نه پوشیده و نه کهنه شود لیل و نهار
درزیش درزی معنی و خرداستاد است
رنگرز دست خیالست و تفکر قصار
شستن رخت مرا چرخ حصین چون صابون
ابر لیفست و بپرداخت کدنیه اشجار
گوش کن تا که بدوشت کنم اینجامه نو
برکن از خویشتن آنجامه پار و پیرار
هست در البسه هر چیز که در آفاقست
برضمیر تو کنم چند نظیرش اظهار
آسمان خرگه وزیلوست زمین خارا کوه
اطلس و تافته دان مهرومه پر انوار
ابرکرباس و شفق خسقی و شامست سمور
صبح قاقم شمرو حبر پر از موج بحار
لوح سجاده و مسواک قلم میزر عرش
صندلی کرسی و فرشست فراش از آثار
صوف گرما بودو جنس حصیری سرما
رخت زردست خزان جامه سبزست بهار
شش جهت چاک پس و پیشت و جیب و دامن
و آستین هردو که آنست ترا دست افزار
چون ترا پنج حواسست کزان داری خط
پنج وصله است ز تو جامه چنان برخوردار
هفت کویست گریبان ترازان هفت است
عدد ارض و سماوات و نجوم سیار
چار عنصر زمن ارزانکه بپرسی هریک
با تو گویم که بمانی عجبم در گفتار
نوع والا که وراباد صبا میخوانند
بادت آن آتش والای برنک گلنار
اطلس ماویت آبست روان و ین دریاب
مله خاک که آنست لباس ابرار
برش جامه قضا و قدرش کز گردون
اجل وحادثه ببریدن و زخم ای هشیار
پوشش ماتم و سورست دو کون ای سرور
ورسوالت ز سه روحست بدان این اسرار
روحی ابریشم و روحیست دگر پنبه زوصف
سیومین روح بود پشم بگفتم یکبار
مبدات پنبه بتحقیق و معادست کفن
تن و جان تو درین کارکه این پود آن تار
جسم رختست جواهر عرض آن الوان
ستر آن جمله محیطست و سجافست مدار
صفت روز و شبت نیز شب اندر روزست
نقش دوزیت در اثواب کواکب انگار
زیر و بالانه دوتا کارگهش نساج است؟
عالم سفلی و علویت بدان زاستحضار
وصف تشریح زسرتا قدمت بنمودم
هم در آن خواب اگر زانکه بعقلی بیدار
جنتت جامه پاکست و عذابت دوزخ
هست پیراهن چرکین چو ضمیر اشرار
نیست معلوم صراطت بجز از پای انداز
چون قیامت که بود برهنگی برتن زار
باز جلپاره مرقع صفت طفلی تست
نخ دیبای ثمینت چوشبابت پندار
کهلی آنروز که ریشت شمرند ابیاری
پیریت صوف سفیدست که استغفار
صورت دیو پلاسست و پری کمسان دوز
نیک و بد شال و حریرست نبرد احرار
مغربت چیست دواج شب تار و مشرق
جیب خرقه است سر از جیب خرافات برآر
خشم و قهر و غضبت جوشن و جیه است و زره
شهوتت جامه خوابست و لباست شب تار
پیشوازست زن و مرد قبا وانچه درو
چاک پس هست مخنث بود و بی هنجار
اطلس است امردو ابیاری سبزست بخط
پوسیتن صاحب ریشست و در آن هم اطوار
در خور ریش سفیدست چو شیخان کامو
وان سیه بره سیه ریش بخاطر میدار
قندس آنست که او ریش کندرنک مدام
چند نیرنک چو روباه کنی ایطرار
داری اخلاق پسندیده قماشات نفیس
گر بدانی چه قماشی نکنی استکبار
خانه را که دروهست مقامت شب و روز
هم درین جامه بگویم صفت او هموار
سربا مست گریبان یقه با مقلب
آن کنیسه که زدند از پی دفع امطار
حد آن و ربدن و تیرز آن لنگیها
جیب پهلو بود و چاک درو روزن دار
آستین شاه نشینها که برون میدارند
چارسو خشتک و ایزاره فراویز انگار
جفت زلفین بدر آن انگله و گوی بود
بخیها جمله در آن باب مثال مسمار
کس ازین جنس نفیسی ننمودست انفس
گرچه گفتند در آفاق و در انفس بسیار
هر که او وصله معنی برد از جامه من
علم دزدی او باد عیان روز شمار
بلباس دگر این طرز حدیثم بشنو
دستبردی چو نمودم بجهان زین اشعار
سرور جمله اثواب ز روی معنی
هست برد یمنی لبس رسول مختار
جبه برد که او جنه برد آمده است
پشت گرمی وی از پینه زروی پندار
بابرک گفت که دوزم عسلی تو بدوش
که بسرما نکنم حرب بگاه پیکار
از پی حرب عدوی تو زره بافدابر
آسمان جبه وانجم همه بر وی مسمار
مه سپر مهر کلاخود و کمان قوس قزح
ناوکت تیر و سماکست و سها نیزه گذار
ابرمانند عروسیست سپیدش چادر
انکه از برق پدید آمده سرخی ازار
شسته کرباس که پرداخته در می پیچند
کاغذی دان که زقر طاس به پیچد طومار
موج در صوف مربع نگرای اهل تمیز
دل بدریا فکن وزر ببهایش بشمار
گرچه ماشاه و سقرلاط بهم مشتبهند
هریکی رابحد خویش شناسد ابصار
ایکه بامیرزی و چکمه برک حاجت نیست
پیشتر پازگلیم خودت آخر مگذار
پوستین بخیه چو از جیب نماید بندند
تسمه از گوز گره بر بن ریشش ناچار
نخوت شرب بوالا که زپر مکس است
چیست در باغ چو طاوس مگس هست بکار
خصم میخک نکند فرق زکمخاورنه
کارگاهیست مرا از همه جنسی دربار
نیش شاخی که بقیقاج بود دانی چیست
گلستانی که به بندند بگردش انهار
صاحبی را که زکتان هوس کیسه است
کیسه از سیم بپرداز بگو در بازار
زوده نرم ستان از جهت پیراهن
کانچه در زیر بود نرم به از استظهار
متکا درکله با صندلی اینمعنی گفت
که توئی بغچه کش وتکیه بمن دارد یار
صندلی داد جوابش که توئی آلت طیش
صندلی و قتلی چند نهی شرمی دار
جامه حبر و دروگوی زمرواریدست
راست چون بحر کز و خاسته در شهوار
تانهم بالش زین گرد قطیفه چو صدف
بهر آن راحت جانست دو چشم من چار
گر غرض معنی دستار بکسمه است ترا
نو خطان پیش که بندند چو کسمه دستار
نرمدستی که بهجرانش شب اندر روزم
تافته روزمن و مانده بعشقش افکار
چادر آن صنم ابرست و قصاره رعدش
آتش برق نمودست زگلگون شلوار
خط الوانست بدستارچه یزدی لیک
یزد یانرا بخط سبز کشد دل بسیار
ایکه پهلو بشکم داری و سنجاب و سمور
انکه بر پوستکی خفته ز حالش یاد آر
نقش والای لطیف قلغی گربیند
قالبک زن سز نقش نخواند در کار
گر سقرلاط ترا هست و نمد میپوشی
سردیست این بنمدمال چه عیبست و عوار
در بر آن کسوت سنجاب نه دور از کارست
آبگرمی بزمستان چه کند رغبت یار
رخت ابیاری و مثقالی و تابستانی
ساده در زیر و خط آورده ببالا پندار
فکرکتان چه کنی چون بزمستان برسی
پوستین را چه کنی غم چو رسد فصل بهار
مریم ای یا رنه رشتست یکی شیرین باف
بسر خود بخر ارهست گزی صد دینار
قفسه هر که بمدفون علادینی دید
مرغ مدفون بقفس یافته ای خوب شعار
التفات ار بمجرح نکند دارائی
پادشاهیست چودارا زگدا دارد عار
چشمهای الجه باز بروی مله ایست
همچو عاشق که کند دیده بروی دلدار
نازکت چار شب اولیست که بالا افکن
چون درشتست و قوی میرسدت زان آزار
در نماز آر بسجاده شطرنجی رخ
تابری دست بطاعت زصغار و زکبار
از سر مردم شهری هوس پوشی رفت
تا که این عقد سپیچ آمده اکنون بشمار
گرد آن پرده گلگون چو مشلشل دیدم
آمدم یاداران زلف و زان رنگ و عذار
ایکه یکتائیت از زیر دو توئی بمی است
اینچنین زیر و بمی برد زما صبر و قرار
حبذا بخت نهالی که نهالی چون تو
خیزدش هر سحری تازه و خرم زکنار
گلهایی که بر آن بالش زردوز افتاد
همچنانست که بر تخته دیبا دینار
گر سربسته والا بگشاید خاتون
بوی نسرین و قرنفل برود در اقطار
جبه سان گر ببر آن سرو قبا پوش آرم
فرجی یابم و از بخت شوم برخوردار
اطلس قرمزی ارآل بود طغرایش
شرب بادال نگر مهر برو با خوددار
اطلس یزدی و کاشی و ختائی دیدم
مثل شاه وامیرست و سپاهی دربار
جامه سرخ نگر بر قد آن سرو ملیح
ای که باور نکنی (فی الشجر الاخضرنار)
کافرار دامک شلوارزر افشان بیند
جای آنست که دردم بگشاید زنار
این همه نقش بدیدار در آرایشها
نظر آنکو نکند نقش بود بر دیوار
نه بخود در حرکت آلت آغا پنبه است
در پس پرده یکی هست چو بینی درکار
رختهایی که تو بینی همه با دوست نکوست
جامها را چو محل گر نبود در بریار
تا جهانست کم از مفرش اصحاب مباد
سی و یک چیز ز افضال خدالیل و نهار
صوفک و خاصک و تن جامه و بیت و برتنک
گلی و گلفتن و سالوو روسی انصار
ارمک وقطنی و عین البقر و رومی باف
مله میلک ولالائی بی حد و شمار
صوف سته عشری قبرسی و تفصیله
کستمانی حلبی حبر و غزی بسیار
قلمی فوطه و کرباس و ندافی و قدک
یقلق و طاقیه و موزه و کفش و دستار
در لباس این سخنان گفت نظام قاری
که او زکرم هم تو بپوش ای ستار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر به اهمیت لباس و پوشش و ارتباط آن با معانی عمیقتر اشاره شده است. شاعر میگوید که لباسها نماد شخصیت و رفتار انسانها هستند و هر رنگ و نوع لباسی بیانگر خصوصیات مختلفی است. او به ذکر انواع لباسها و انماط آنها میپردازد و به بررسی تأثیرات آنها بر روح و روان انسان اشاره میکند. همچنین، با تصویرسازیهای زیبا به توصیف زیباییها و انواع مختلف لباسها میپردازد و به نوعی در پی نشان دادن ارتباطی میان دنیای مادی و معنوی است. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که لباسهای ما نه تنها چرک و کثیفی را نشان میدهد، بلکه میتواند نشاندهنده شخصیت ما و ارتباطمان با جهان اطرافمان باشد.
هوش مصنوعی: کلام اهل معرفت و خرد برای انسانها همچون پوششی است که بر تنشان وجود دارد و نمیتوان آن را پنهان کرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که از غذاها سیر هستی، بر اساس لباسهایت قضاوت نکن. زیرا تن تو به خاطر پوشاک ارزشمند است، اما پر بودن شکم تو را خوار میکند.
هوش مصنوعی: مفهوم این بیت این است که خورشید و رفتار و پوشش و صاحبخانه همگی خوب و تمیز نیستند و انسان ناچار است از این شرایط بگذرد و راهی برای فرار از آن ندارد.
هوش مصنوعی: من لباسی برای اشعارم بافتهام که نه تنها پنهان نیست، بلکه همیشه نو و تازه باقی میماند، چه در شب و چه در روز.
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی رابطه میان اندیشه و هنر میپردازد. در آن به طور غیرمستقیم بیان میشود که درزی (دوختن) به معنای ترکیب و ایجاد معنا از طریق اندیشه و خرد، و رنگرزی نمایانگر خلاقیت و تأمل در یک مفهوم است. در نهایت، اشاره به این میشود که تخیل و تفکر میتوانند در خلق آثار هنری و معنایی عمیق نقش مهمی داشته باشند.
هوش مصنوعی: چرخ حصین لباسهای مرا میشوید؛ مانند اینکه ابر، لیف دست است و درختان هم هزینهاش را میپردازند.
هوش مصنوعی: گوش کن تا به تو بگویم که این لباس نو را از خود دور کن و آن لباس کهنه و پاره را بپوش.
هوش مصنوعی: در لباسها و پوششها، هر چیزی که در جهان وجود دارد، میتوانم چیزی مشابه آن را در فکر و ذهن تو نشان دهم.
هوش مصنوعی: آسمان مانند چادر بزرگی است و زمین مانند فرشی زیر آن؛ کوه اطلس مانند تافتهای درخشان است که بر روی آن جا دارد و خورشید و ماه همچون ستارههایی درخشان در این فضا میدرخشند.
هوش مصنوعی: ابر به رنگ کرباس و غروب شفق مانند خسکی، شب مثل سمور و صبح قاقم، خبر از پر بودن دریاها از موجها میدهد.
هوش مصنوعی: تخت عرش و مسواک و لوح سجاده همگی نشاندهندهی آثار و نشانههای موجود در زندگی و دنیای بالا و پایین هستند. اینها نمادهایی از ارتباطات مختلف و تأثیراتی هستند که در زندگی ایجاد میشوند، به عبارتی دیگر، همهی این وسایل و نشانهها به نوعی با یکدیگر در ارتباطند و نمایانگر جنبههای مختلف وجود هستند.
هوش مصنوعی: صوف نشانه گرما و جنس حصیری نمایانگر سرماست. رنگ لباس زرد نشاندهنده فصل پاییز است و لباس سبز نشان از بهار دارد.
هوش مصنوعی: شش سمت و سو در کنارت وجود دارد و تو با جیب و دامن و آستین خود، همواره ابزارهایی برای دسترسی به آنها داری.
هوش مصنوعی: تو پنج حس داری و از این حسها بهرهمند هستی، پس این پنج حس مانند پنج وصلهای هستند که به تو جامهای زیبا و کامل میبخشند.
هوش مصنوعی: هفت کوی اشاره به هفت مرحله یا هفت مکان دارد که در آنها میتوان به جستجوی معانی و اسرار عالم پرداخته و ارتباطی عمیقتر با عالم وجود برقرار کرد. عدد هفت در اینجا نماد کیهان و عوالم مختلف است که شامل زمین، آسمان و ستارههای درخشان میشود. این عدد نشاندهنده تنوع و کثرت در آفرینش و زیباییهای معنوی و مادی عالم است.
هوش مصنوعی: هر چهار عنصر طبیعت را که بپرسی، میتوانند به تو بگویند تا تو شگفتزده بمانی از این که چقدر در گفتارشان جا دارد.
هوش مصنوعی: نوع والا که به نام باد صبا معروف است، همانند آتش گرم و سوزان گلهای سرخ است.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که دنیای ما سرشار از زیبایی و لطافت است و در این دنیا، خاکی وجود دارد که به نوعی نماد یا لباس نیکوکاران و افراد شایسته به شمار میآید. به عبارت دیگر، این خاک و طبیعت نشاندهنده ویژگیهای خوب و ارزشمند انسانها هستند.
هوش مصنوعی: هر کس که به سرنوشت و تقدیرش آگاه باشد، از ناکامیها و حوادث ناگوار زندگی میتواند رهایی یابد و از زخمهای ناشی از آنها در امان بماند.
هوش مصنوعی: ای سرور و پیامبر، پوشش غم و شادی این دو جهان از سه روح تشکیل شده است، به این راز آگاه باش.
هوش مصنوعی: در این بیت به تضاد میان دو نوع روح اشاره شده است. یکی روحی است لطیف و نرم مانند ابریشم، و دیگری روحی است خشن و محکم مانند پنبه. در نهایت بیان میکند که هر کدام از این دو روح نشاندهنده ویژگیهای خاصی هستند که در اینجا به آنها پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: نخستین مادهای که برای تهیهی پنبه به کار میرود، در واقع به نوعی مبدا و منبع است. همچنین، بازگشت به اصل و ریشههای ما، مانند نهادن کفن برای تن و جان، نشاندهندهی این است که زندگی و مرگ با هم در ارتباط هستند، و آنچه که در این دنیا هستیم، همان مثل تار و پود عمل میکند؛ همواره به یکدیگر وابستهاند.
هوش مصنوعی: بدن تو مانند جواهر است که رنگهای مختلفش در دنیا نمایان است و همه آنها به دور آن را پوشانده و احاطه کردهاند.
هوش مصنوعی: روز و شب تو به گونهای است که به هم آمیختهاند؛ گویی نقش و اثر تو بر زندگی و وجود همچون ستارهها در آسمان قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: در دو کارگاه زیرین و بالایی، فعالیتی مشابه در حال انجام است. یکی از این کارگاهها مربوط به جهان مادی و دیگری مربوط به عالم معنوی و ماورایی است که هر دو به یکدیگر وابسته و از هم تاثیرپذیر هستند.
هوش مصنوعی: من تمام ویژگیهایت را از سرتا به قدت توصیف کردم، حتی در همان خواب، اگرچه با عقلی بیدار این کار را کردم.
هوش مصنوعی: بهشت تو لباس پاکی دارد و عذابت آتش جهنم است. کسانی که درونشان آلوده است، مانند لباس کثیف به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: مسیر تو را جز با نشانههای قدمهایت نمیتوان شناخت، همانطور که در روز قیامت، برهنگی و عریانی بر تن انسان آشکار است.
هوش مصنوعی: تو همانند کودکانی، که لباس رنگین و زیبا بر تن دارند، مانند نخ ابریشمی باارزش و لطیف هستی.
هوش مصنوعی: در آن روز که ریش تو را میشمارند، پیریات همچون علفی سبز و روشن است و از تو میخواهد تا توبه کنی.
هوش مصنوعی: ظاهر دیو شبیه به پلاس است و پریها کم هستند، نیک و بد به هم بافته شدهاند و در نبرد بین آزادگان، شال و حریر به کار میروند.
هوش مصنوعی: مغربت یعنی غروب، که نماد شب تاریکیست، و مشرق به معنای طلوع است که در اینجا به معنای جیب خرقه (لباس روحانی) اشاره دارد. به نوعی میگوید که از درون گمراهیها و خرافات خود، حقیقت را بیرون بیاور و به روشنایی و آگاهی برسی.
هوش مصنوعی: خشم و عصبانیت تو مانند زرهای است که تو را محافظت میکند، و تمایلات و خواستههایت مانند لباسی هستند که تو را در خواب و رویاهای شبانه دربر میگیرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زن و مردی که در لباس (قبا) به یکدیگر خوشامد میگویند، علاوه بر ظواهر، چیزهایی در وجودشان نهفته است که به طور واضح مشخص نیست. همچنین اشاره دارد به افرادی که از هنجارها و قواعد متعارف خارج هستند و وضعیت خاصی دارند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک دیوان شعر میپردازد که با خط زیبایی نوشته شده و دارای تصاویری شگفتانگیز است. در آن، سبز بودن صفحات به زیبایی و طراوت اشاره دارد و وجود صاحب ریش در این متن نشاندهنده کمال و تجربه شاعری است. از طرف دیگر، اطوار و نقشهای مختلف در بین صفحات، تنوع و جذابیت بیشتری به آن میبخشد.
هوش مصنوعی: در میان بزرگترها و افراد با تجربه، هر کس با توجه به سن و تجربهاش مورد احترام است. در این میان، برهای که سیاه است باید به یاد داشته باشد که در کنار ریش سفیدان، ارزش و مقام خاصی دارد.
هوش مصنوعی: شیرینی واقعی در این است که تو مانند روباه، همواره در حال یادگیری و نوآوری باشی و از تکرار و تقلید بپرهیزی.
هوش مصنوعی: اگر از ویژگیهای خوب و اخلاقی خود آگاه باشی، متوجه میشوی که خودبرتربینی و تکبر کار درستی نیست.
هوش مصنوعی: خانهای که آسایش توست، شب و روز در آن اقامت داری، به همین بیان میتوانم از وصف او به خوبی یاد کنم.
هوش مصنوعی: مردی در حال سرمستی و بیخیالی است که به یقهاش دست میزند، در حالی که زنی با دینی خاص، به او اقتدا کرده و میکوشد بر مشکلات و موانع فائق آید.
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف لباس یا پوشش خاصی اشاره میشود. حد لباس به اندازه و شکل آن مرتبط است، و توضیح میدهد که قسمتهای مخصوصی مانند جیب و چاک، به نوعی برای راحتی و عملکرد بهتر طراحی شدهاند. این توصیف نشاندهنده زیبایی و کارایی لباس میباشد.
هوش مصنوعی: آستینهای بلند و پُر زرق و برق درباریان، هنگام خروج از کاخها، همچون پردهای بهدور لباسهای دیگران طوری پیچیده میشود که گویی خود را در معرض دید نگذارند.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و دلربایی زلفهای معشوق اشاره شده است. زلفهایی که به گونهای درخشان و دلنشین هستند و میتوانند مانند گوی در دنیای عشق و زیبایی مثالزدنی باشند. این جمله به طور کلی نشاندهندهی جذابیت و اثرگذاری محبت و زیبایی در دل هر بینندهای است.
هوش مصنوعی: هیچکس از این نوع انسانهای باارزش وجود نداشته و نمیتوان گفت که در جهان یا در وجود انسانها نمونهای شگفتانگیزتر از آنها پیدا شده است، هرچند برخی چنین ادعایی کردهاند.
هوش مصنوعی: هر کس که از وجود و کمالات من بهرهای ببرد، در واقع علم و درک او از حقیقت من آشکار خواهد بود.
هوش مصنوعی: لباس جدیدی به این شیوه بپوش و به این کلام گوش کن، که وقتی به دنیا آمدم، از این اشعار دستبردی داشتم.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت تمام لباسها به خاطر معنایی است که دارند؛ همانطور که لباسی که پیامبر بر تن کرده است، از دیاری یمنی و خاصیتهای ویژهای برخوردار است.
هوش مصنوعی: این شخص با خود جبهای به همراه دارد که با بردن آن، به نوعی نشان از قدرت و شجاعت اوست. دلیل اعتماد او به خود، تواناییاش در غلبه بر مشکلات و چالشهاست که به او این احساس را میدهد که میتواند به پیش برود.
هوش مصنوعی: بابرک گفت که عسل را به دوش میزنم تا در روز جنگ به خاطر سرما اذیت نشوم.
هوش مصنوعی: در پی جنگ با دشمن، آسمان زرهی از تار و پود خود برای تو میسازد و تمام ستارهها بر او مانند میخ محکم میشوند.
هوش مصنوعی: ماه به عنوان سپر عشق، و کمان رنگینکمان تیر و ستارههای سماک و سها به عنوان نیزه، در آسمان قرار دارند.
هوش مصنوعی: چادر سپید عروس مانند ابر است و سرخی زیر دامن او از درخشندگی و تابش نور نشأت گرفته است.
هوش مصنوعی: کرباس را شسته و آماده کردهاند و در آن کاغذی پیچیدهاند که میتواند با چنگ زدن به آن، نوشتهها یا اطلاعاتی را در خود جای دهد.
هوش مصنوعی: به دقت رفتار و تفکر افرادی که اهل discernment و تمیز هستند، را مورد توجه قرار بده. مشابه امواج دریا، آنها را به سمت اقیانوس بینداز و ارزش واقعی آنها را بسنج.
هوش مصنوعی: هرچند که ما شاه و سقرلاط (شخصیتهای مختلف) به یکدیگر شباهت دارند، اما هرکسی با چشم خود میتواند آنها را به درستی بشناسد.
هوش مصنوعی: اگر با کسی در حالتی خوب هستی و از او درخواستی نکردی، نباید باعث ناراحتی او بشوی و در پایان کار، خودت را در وضعیت بدی قرار دهی.
هوش مصنوعی: وقتی که پوستین بخیهای از جیب بیرون بیفتد، ناچار باید به خود کمک کنی و از ضعیفترین نقاط برای به هم وصل کردن استفاده کنی.
هوش مصنوعی: بیت به توصیف زیبایی و لطافت موجود در طبیعت و تجلیات آن پرداخته است. اشاره به این دارد که زیباییهایی مانند طاووس در یک باغ وجود دارند، اما در عین حال، باید در نظر داشت که ممکن است چیزهای ناخواستهای مانند مگس نیز در آن فضا وجود داشته باشد. به نوعی، این بیت به تضادها و همزیستی زیباییها و ناخوشایندیها در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: علیرغم اینکه درخت میخک نمیتواند از جنس دیگری تمایز قائل شود، من در اینجا به گونهای کار میکنم که از همه انواع مختلف بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: میدانی که شکوفهای که از شاخسار میآید، چه زیبایی دارد؟ آیا گلستانی را تصور میکنی که دور آن آبها را به دام میکشند؟
هوش مصنوعی: بگویید به کسی که در پی ثروت و مال دنیا است، که اگر به دنبال پول باشد، در بازار میتواند اقدام کند و به دست آورد.
هوش مصنوعی: به زودی پیراهن را کنار بگذار، زیرا آنچه زیر آن است نرمتر از آن است که به نمایش گذاشته شود.
هوش مصنوعی: متکا بر روی سر و صندلی این معنا را بیان کرد که تو مانند یک بارکش هستی و یار بر روی من تکیه کرده است.
هوش مصنوعی: صندلی به او جواب داد که تو خود وسیلهای هستی برای تیراندازی و چقدر موجب کشتن میشوی. آیا از این کار شرمنده نیستی؟
هوش مصنوعی: لباس حبر و دروغی که به دست راست زینت داده شده، مانند دریا است که از عمق آن جواهرات و زیباییها بالا میآیند.
هوش مصنوعی: چشمهای من به مانند دو مروارید در صدف، برای آرامش و راحتی جانم هستند، من بر این باورم که این تزیینات و زیباییها به همین خاطر هستند.
هوش مصنوعی: اگر هدف از پوشیدن دستار، نشان دادن مقام و منزلت است، باید بدانید که برخی افراد این نشان را به خوبی به نمایش نمیگذارند و ممکن است همچنان در زندگی عادی خود به نوعی بیتوجهی کنند.
هوش مصنوعی: دستی نرم و لطیف که به خاطر جداییاش، شبهایم را به روز میآورد و افکارم را به عشق او مشغول کرده است.
هوش مصنوعی: چادر آن معشوق مانند ابر است و صدای رعدش همانند آتش چشمک زن، از شلوار گلگونش به نمایش درآمده است.
هوش مصنوعی: خط خوش و زیبا به دست یزدیهای هنرمند است، اما دل یزدیها به رنگ سبز، نشان از عشق و علاقه زیاد آنها دارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در کنار من هستی و حیواناتی چون سنجاب و سمور را داری، به یاد آن کسی باش که بر روی پوست خفته است و از حال او غافل نشو.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی دقت و ظرافت کار هنرمند را توصیف میکند. در آن به این نکته اشاره میشود که یک هنرمند با مهارت و دقت بالا میتواند طرحها و نقشهای زیبایی را خلق کند و به نوعی نشان میدهد که آثار او خود به تنهایی سخن میگویند و نیازی به توضیح یا خواندن فلسفهای برای درکشان نیست.
هوش مصنوعی: اگر تو از سردی سقرلاط رنج میبری و نمدی بر تن میکنی، چه اشکالی دارد؟ این بنمدمال را بپوش و از عواقب آن نگران نباش.
هوش مصنوعی: در کنار کسی که لباس سنجاب به تن دارد، دور از کارهای روزمره، در زمستان چگونه میتواند دوستش را به گرم کردن مجلس ترغیب کند؟
هوش مصنوعی: لباس آبی و اندکی از زراعت تابستانی را زیر لباسی که به بالا کشیده شده، تصور کن.
هوش مصنوعی: وقتی به فصل سرما برسید، چطور با فکر و اندیشهتان برخورد میکنید؟ و وقتی غم به سراغتان میآید در زمان خوشی و بهار، چه کار خواهید کرد؟
هوش مصنوعی: مریم، ای دختر رشت، یکی را پیدا کن که بافتههای شیرین و زیبایی داشته باشد. اگر برای تو ارزشی دارد، میتوانی صد دینار برای آن پرداخت کنی.
هوش مصنوعی: اگر کسی در قفسهای ببیند که پرندهای در زیر خاک دفن شده، میتواند با مشاهده آن، به اهمیت آزادی و زندگی واقعی پی ببرد. این یک نشانه خوب از آگاهی و شناخت عمیق است.
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی به عیب و نقص خود توجه نکند، ارزش واقعی او را چه باکی است، چرا که او به داشتن مال و ثروت خود مینازد و از گدا و نیازمند شرم دارد.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبای دلبر به روی دیدگان مسحورکنندهای باز است، همانطور که عاشق با عشق و محبت به معشوقاش نگاه میکند.
هوش مصنوعی: نازک تو، چهار شب است که به خاطر درشت و قوی بودن خود، خود را بالا میافکنی و این به من آسیب میزند.
هوش مصنوعی: در نماز، سجادهای شبیه به شطرنج قرار بده و بر روی آن با چهرهای زیبا و دلنشین، دست به دعا و فرمانبرداری برای کوچکان و بزرگترها بلند کن.
هوش مصنوعی: از شهر، تمایلات و خواستههای بیثبات مردم به کنار رفته و اکنون زمان آن رسیده که به حساب و داراییهای مهم بپردازیم.
هوش مصنوعی: وقتی دیدم که آن پردهی گلگون به مانند مشعل روشن است، یاد دوستان و آشنایان با موهای افشان و چهرهای زیبا به سراغم آمد.
هوش مصنوعی: آنکه یکتاییاش از زیر دو وجود توست، بهراستی اینگونه است که ناپایداری و تلاطم وضعیت ما را از صبر و آرامش دور میکند.
هوش مصنوعی: چه خوش و مبارک است بخت درختی که هر صبحگاه، جوانهای چون تو برمیآورد و از کنار آن، طراوت و شادابی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: گلهایی که بر بالش زردوز قرار گرفتهاند، همانند چیزهای ارزشمندی هستند که بر پارچهای نرم و زیبا گذاشته شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر دوشیزهای با عظمت بر در بسته گشودهاش را باز کند، بوی گل نسرین و میخک در تمامی فضا پخش خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر آن سرو قامت مانند را ببینم، ممکن است به بهبود وضع من کمک کند و از شانس بد خود بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: لباسی از اطلس قرمز بر تن دارد و با افتخار سر را بالا گرفته است. نگاهی به خورشید میاندازد و با وقار و استقامت، از آن استقبال میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از زیبایی و جذابیت هنرهای دستی مانند اطلس یزدی، کاشی و ختایی صحبت میکند و آنها را با زیباییهای و شکوههای دربار و مقاماتی چون شاه و امیر مقایسه میکند. به طور کلی، این هنرها را همچون نمادهای بزرگی و قدرت میداند.
هوش مصنوعی: به جامه سرخ او نگاه کن که مانند قد آن سرو خوشتناور است، ای کسی که نمیتوانی این زیبایی را باور کنی.
هوش مصنوعی: کافرانی که در دامان شلوار زرین به محتوای آن می نگرند، در جایی قرار دارند که درد و رنج من را تسکین میدهد.
هوش مصنوعی: این همه زیبایی و جلوهگری که در دیدار و ظاهر ایجاد شده، به چشم کسی که واقعاً زیبایی را درک نمیکند، مانند نقشها و تصویرهایی است که بر روی دیوار وجود دارند و تاثیری ندارند.
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی اشاره میشود که در دنیای بیرون ظاهری وجود دارد، اما در پس این ظاهر، چیز دیگری نهفته است. به عبارت دیگر، آنچه به چشم میآید ممکن است با حقیقت واقعی متفاوت باشد و برخی حرکات و رفتارها ممکن است حاوی معناهای عمیقتری باشند که نیاز به دقت بیشتری دارند تا آشکار شوند.
هوش مصنوعی: لباسهایی که تو میبینی، همه با دوست خوب هستند؛ اگر مکان مناسب برای نوشیدن جامها وجود نداشته باشد، از آن بگذارید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا هست، از وجود برتر افرادی که در کنار هم هستند، کم نشود و همیشه باید از نعمتهای خداوند در روز و شب بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: در این متن به توصیف لباس و زینتهای ظاهری میپردازد. اشاره به نوعی پوشاک و تزیینات مختلف دارد که میتوانند شامل لباسهای زیبا، گلدوزیها و سایر زینتها باشند. همچنین ممکن است به برخی از خصوصیات یا زیباییهای افراد و محیط زیستی که در آن قرار دارند، اشاره کند. به طور کلی، این بیان به تصویر کشیدن زیباییها و ظرافتها میپردازد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف انواع و اقسام اشیاء و محصولات مختلف میپردازد. به طور کلی، این جمله اشاره به زیباییها و تنوعات زندگی دارد که در آن از مواد و محصولات مختلفی مثل ارمک، پارچهی قطنی، عین البقر، و بافندگی رومانی یاد شده است. همچنین از لالاییها و ملودیهای زیبا نیز سخن میگوید که به تعداد بینهایت وجود دارند. در مجموع، این بیان نمایانگر شادی و غنای فرهنگ و زندگی است.
هوش مصنوعی: درختان صنوبر، خوشههای انگور، و کلاهی از حلب با زینتهای فراوان.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف ابزارها و وسایلی میپردازد که در گذشته برای نوشتن، کارهای دستی و پوشاک مورد استفاده قرار میگرفتهاند. بیانگر تنوع و اهمیت این وسایل در زندگی روزمره است.
هوش مصنوعی: در این متن، گوینده به اهمیت و زیبایی کلام اشاره میکند و به شنونده توصیه میکند که مانند ستارهای درخشان، زیبایی و فضیلتهای معنوی را در وجود خود پرورش دهد. او از قاری (خواننده قرآن) میخواهد که با پوشیدن لباس زکات (پاکی و صداقت)، خود را بیاراید و در سخنانش جلوهای از نور و آگاهی را به نمایش بگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شود بحر کف همت تو موج زنان
ور شود ابر سر رایت تو توفان بار
بر موالیت بپاشد همه در و گوهر
بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار
ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار
تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار
گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد
گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار
هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز
[...]
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار
نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار
طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ
اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار
از خم زلفش برگ سمنش غالیه پوش
[...]
بوستانبانا امروز به بستان بدهای؟
زیر آن گلبن چون سبز عماری شدهای؟
آستین برزدهای دست به گل برزدهای؟
غنچهای چند ازو تازه و تر بر چدهای؟
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
[...]
هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار
ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند
من به سر بر سر کوی تو روم مجنونوار
سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.