به خود رسیدنش از ناز بس که دشوارست
چو ما به دام تمنای خود گرفتارست
تمام زحمتم، از هستیم چه می پرسی؟
ز جسم لاغر خویشم به پیرهن خارست
صلای قتل ده و جانفشانی ما بین
برای کشتن عشاق وعده بسیارست
ستم کش سر ناموس جوی خویشتنم
که تا ز جیب برآمد به بند دستارست
به شب حکایت قتلم ز غیر می شنود
هنوز فتنه به ذوق فسانه بیدارست
به قامت من از آوارگی ست پیرهنی
که خار رهگذرش پود و جاده اش تارست
بیا که فصل بهارست و گل به صحن چمن
گشاده روی تر از شاهدان بازارست
غمم شنیدن و لختی به خود فرو رفتن
خوشا فریب ترحم چه ساده پر کارست
فناست هستی من در تصور کمرش
چو نغمه ای که هنوزش وجود در تارست
ز آفرینش عالم غرض جز آدم نیست
به گرد نقطه ما دور هفت پرگارست
نگاه خیره شد از پرتو رخش غالب
تو گویی آینه ما سراب دیدارست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان دشواریهای وجود و عشق میپردازد. شاعر از زحماتش و گیر افتادنش در تمنای خود سخن میگوید و از رنجهایی که به دلیل عشق متحمل میشود، مینالد. او از ظلم و ستمی که بر او میرود، ابراز ناراحتی میکند و اشارهای به قساوت و فتنههای عشق میزند. همچنین اشاره دارد که وجودش همچون نغمهای است که به زودی نابود میشود. به طور کلی، شعر ترکیبی از غم، وصال، و تردید است و به دنبال معنا و جستجوی حقیقتی عمیقتر در زندگی و عشق میباشد.
هوش مصنوعی: رسیدن به حالت واقعی و خودآگاهیش بسیار دشوار است، چرا که ما در دام آرزوها و خواستههای خود گرفتار شدهایم.
هوش مصنوعی: از من در مورد زحماتم نپرس؛ زیرا که وجودم خود گویای آنهاست. بدن ضعیف من هم آن قدر رنج کشیده که مانند پیراهنی پر از خار شده است.
هوش مصنوعی: ندای کشتن و فداکاری میان ما، برای نابود کردن عاشقان وعدههای زیادی وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که تحت ستم قرار گرفته و برای دفاع از ناموس خود تلاش میکند، بسیار مصمم است و تنها با رهایی از بند دستار (نقاب) میتواند به جدال بپردازد.
هوش مصنوعی: در شب، داستان کشته شدنم همچنان از دیگران شنیده میشود و این ماجرا هنوز باعث تحریک هیجان و شور و شوق است.
هوش مصنوعی: پیرهنی که به تن دارم نشانهٔ آوارگی و بیخانمانی من است، که پر از خارهای راه است و مسیرش تیره و تار است.
هوش مصنوعی: بیا که اکنون فصل بهار است و گلها در چمن به زیبایی و طراوت شکوفا شدهاند؛ زیباتر از هر زیبای دیگری در بازار.
هوش مصنوعی: غمگین شدن و مدتی به فکر فرو رفتن، خوب است که فریب ترحم را بخوریم؛ چرا که این احساس، کارهای زیادی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: وجود من در خیال کمر او از بین رفته است، مانند نغمهای که هنوز در تارهایش صدایی ندارد.
هوش مصنوعی: تنها هدف از خلق جهان، انسان است و تمامی چیزها به دور او میگردند.
هوش مصنوعی: نگاه خیره ما به زیبایی تو مانند این است که آینهای در برابر ماست که فقط تصویر وارونه و خیالی از تو را نشان میدهد، انگار که آنچه میبینیم واقعی نیست و در حقیقت، ما در حال دیدن یک سراب هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خیره برشمرد سیر خورده گرسنه را
چنان که درد کسان بر دگر کسی خوارست
چو پوست روبه ببینی به خان واتگران
بدان که: تهمت او دنبهٔ به سر کارست
چه صورت است که بیجان بدیع رفتارست
چه پیکرست که بیدل شگفت گفتارست
مساعد قدرست او و ترجمان قضاست
وزیر عقل و وکیل سپهر دوارست
به تیر ماند و او را بهقیر پیکان است
[...]
دلم هنوز به پیرانه سر گرفتارست
هنوز در سرم آشوب عشق بسیارست
میی ست در سرم از جام روزگار الست
که حاجتم نه به خم خانه نه به خمّارست
دلم گریخته در تار تار زلف کسی ست
[...]
شعاع چشمه ی مهر از فروغ رخسارست
شراب نوشگوار از لب شکر بارست
کمند عنبری از چین زلف دلبندست
فروغ مشتری از عکس روی دلدارست
نوای نغمه مرغ از سرود رود زنست
[...]
بیا که بی رخ خوبت مرا به دل بارست
ببین که دیده ز هجر رخ تو خون بارست
بخور ز لطف غم حال ما که بد نبود
اگرچه در دو جهانت چو بنده بسیارست
اگر به پرسش مسکین قدم نهی روزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.