گنجور

 
غالب دهلوی

گاهی به چشم دشمن و گاهی در آینه

بر کار عیب جویی خویشم هر آینه

حیرت نصیب دیده ز بی تابی دل ست

سیماب را حقی ست همانا بر آینه

تا خود دل که جلوه گه روی یار شد

خنجر به خویش می کشد از جوهر آینه

باشد که خاکساری ما بردهد فروغ

گویی سپرده ایم به روشنگر آینه

محو خودی و داد رقیبان نمی دهی

ای بر رخت ز چشم تو حیران تر آینه

دورت ربوده ناز به خود هم نمی رسی

تا چند در هوای تو ریزد پر آینه

دردا که دیده را نم اشکی نمانده است

کاندر وداع دل زند آبی بر آینه

در هر نظر به رنگ دگر جلوه می کنی

حسنت طلسم و فتنه و افسونگر آینه

هر یک گدای بوسه و نظاره کسی ست

از جم پیاله بین و ز اسکندر آینه

آهن چه داد غمزه سحرآفرین دهد

غالب به جز دلش نبود در خور آینه

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خاقانی

ما فتنه بر توایم و تو فتنه بر آینه

ما رانگاه در تو، تو را اندر آینه

تا آینه جمال تو دید و تو حسن خویش

تو عاشق خودی ز تو عاشق‌تر آینه

از روی تو در آینه جان‌ها شود خیال

[...]

نجم‌الدین رازی

مافتنه بر تویم تو فتنه بر آینه

مارا نگاه درتو ترا اندر آینه

تا آینه جمال تو دید و تو حسن خویش

تو عاشق خودی ز تو عاشق‌ترآینه

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نجم‌الدین رازی
مولانا

* * *

ما عاشقیم بر تو، تو عاشق بر آینه

ما را نگاه بر تو، ترا اندر آینه

از دود آه خویش، جهان را سیه کنم

تا هیچ صیقلی نکند دیگر آینه

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ابن یمین

گر نور روی روشنت افتد بر آینه

از زنگ تیره می نشود دیگر آینه

ور آینه به پیش رخ چون مه آوری

گردد مصور از رخ تو جان در آینه

در روی آینه چو تبسم کنی بلطف

[...]

اهلی شیرازی

ای عکس از آفتاب ترا همبر آینه

کس را چه حد که تیز بیند در آینه

چون عکس خود در آینه بینی و لب گزی

او هم ز دیدن تو گزد لب در آینه

عیسی نماید از فلک آبگینه رنگ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه