گنجور

 
غالب دهلوی

تا کیم دود شکایت ز بیان برخیزد

بزن آتش که شنیدن ز میان برخیزد

می رمی از من و خلقی به گمانست ز تو

بی محابا شو و بنشین که گمان برخیزد

گر دهم شرح عتابی که به دلها داری

دود از کارگه شیشه گران برخیزد

با قدت سرو چو شخصی ست که ناگه یکبار

بیخود از جا ز هجوم خفقان برخیزد

به چه گیرند عیار هوس و عشق دگر

رسم بیداد مبادا ز جهان برخیزد

کشته دعوی پیدایی خویشیم همه

وای گر پرده ازین راز نهان برخیزد

زینهار از تعب دوزخ جاوید مترس

خوش بهاری ست کزو بیم خزان برخیزد

ناله برخاست دم جستن از آتش ز سپند

کو شگرفی که چو ما از سر جان برخیزد

جزوی از عالمم و از همه عالم بیشم

همچو مویی که بتان را ز میان برخیزد

عمرها چرخ بگردد که جگر سوخته ای

چون من از دوده آذرنفسان برخیزد

گر دهم شرح ستمهای عزیزان غالب

رسم امید همانا ز جهان برخیزد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

در دلم چون غمت ای سرو روان برخیزد

همچو سرو این تن من بی‌دل و جان برخیزد

من گمانم تو عیان پیش تو من محو به هم

چون عیان جلوه کند چهره گمان برخیزد

چون رسد سنجق تو در ستمستان جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ابن یمین

عاشق اول ز سر جان و جهان برخیزد

آنگه اندر پی آن راحت جان بر خیزد

جان و جانان نشود هر دو میسر با هم

هر که این میطلبد از سر آن بر خیزد

در ره عشق کسی گرم روی داند کرد

[...]

ناصر بخارایی

هر که مردانه به عشق از سر جان برخیزد

در نخستین قدم از هر دو جهان برخیزد

در قیامت که به بوی تو شود جان زنده

تنم از جان به وفای تو روان برخیزد

چون سر از خاک برآرم گل رویت بینم

[...]

جهان ملک خاتون

پیش روی تو دلم از سر جان برخیزد

جان چه باشد ز سر هر دو جهان برخیزد

عاشق سوخته گر بر سر خاکش گذری

از لحد نعره زنان رقص کنان برخیزد

در میان من و تو پیرهنی مانده حجاب

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

چشم مست تو گر از خواب گران برخیزد

سبک از هر طرفی فتنه دوان برخیزد

کر کلاله ز گل چهره براندازی باز

ناله از جان و دل پیر و جوان برخیزد

سر و بالای تو گر سوی چمن میل کند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه