ای دل ار نور جان طمع داری
یک زمان لب ببند از گفتار
خواهی ار صحن خانه نورانی
پیش خورشید برمکش دیوار
نه ترا گفتم آفتاب منیر
کم شود فیض نورش از آثار
کم نگردد توکم کنیش بهعمد
چون که بر دیده برنهی استار
دست خود چون حجاب شمع کنی
کی به چشمت قدم نهد انوار
هرچه افزونترست ستر و حجاب
پرتو مهر کم کند دیدار
ای خداوند هست و نیست همه
که به تحقیق واقفی ز اسرار
عمر و توفیق ده مرا چندان
که کنم زانچه گفتم استغفار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: حافظ در این غزل به اهمیت سکوت و دوری از گفتار در جستجوی نور و حقیقت اشاره میکند. او میگوید اگر میخواهی به نور و روشنی دست یابی، باید از حرف زدن خودداری کنی و دیوارهای حائل را کنار بزنی تا بتوانی نور خورشید را ببینی. فیض و نور حقیقت هیچگاه کم نمیشود، اما اگر مانع و حجاب بر سر راه بگذاری، کمکم از دید تو پنهان میشود. در انتها، شاعر از خداوند میخواهد عمری به او دهد تا بتواند از اشتباهاتش گذشت کند و به حقیقت نزدیکتر شود.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر به نور جان امید داری، برای مدتی خاموش باش و از صحبت کردن خودداری کن.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی خانهات همیشه روشن و شاداب باشد، باید دیوارهای آن را به سوی خورشید بگردانی.
هوش مصنوعی: نه، من به تو نگفتم که نور خورشید کمتر شود و نور او از آثارش کمرنگ گردد.
هوش مصنوعی: اگر به عمد چیزی را کم کنی، مثل این است که بر چشمت ستارهای بگذاری، زیرا در این حالت تو چیزی را از دست نخواهی داد.
هوش مصنوعی: اگر دست خود را چون پردهای بر روی شمع قرار دهی، چگونه نورها به چشمت میرسند؟
هوش مصنوعی: هرچه پوشش و حجاب بیشتر باشد، تابش خورشید و نور عشق کمتر به چشم میخورد و دیدن آن دشوارتر میشود.
هوش مصنوعی: ای خدایی که همه چیز را خلق کردهای و به خوبی به رازهای نهفته عالم آگاهی، تمامی حقایق را میدانی.
هوش مصنوعی: خدایا، به من عمر و توفیق بده تا بتوانم از کارهایی که گفتهام، به خوبی پشیمان شوم و طلب بخشش کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رُخَش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.