گنجور

 
قاآنی

یک جهان تسلیم در یک پیرهن

یک فلک توحید در یک طیلسان

خلق او مستغنی از اوصاف خلق

خنجر خورشیدکی خواهد فسان

پرده‌پوشم به‌روی از اوصاف خویش

تا نهان ماند ز چشم ناکسان

ورنه خاموشی بسی اولیترست

زانکه کار قلب ناید از لسان

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدالدین وراوینی

من ندیدم سلامتی ز خسان

گر تو دیدی سلام من برسان

مولانا

سیر گشتم ز نازهای خسان

کم زنم من چو روغن به لسان

بعد از این شهد را نهان دارم

تا نیفتند اندر او مگسان

خویش را بعد از این چنان دزدم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه