گنجور

 
قاآنی

قاآنیا ز گفتهٔ بیهوده لب ببند

کاین‌ قیل‌ و‌ قال‌ محض‌ خیالست‌ و صرف وهم

آ‌ن بی‌نشان که ملک دو عالم از آن اوست

بیرون بود ز حیز فکر و جهان فهم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جامی

نفس از درون و دیو ز بیرون زند رهم

از مکر این دو رهزن پرحیله چون رهم

دارم جهان جهان گنه ای شرم روی من

چون روی ازین جهان به جهان دگر نهم

افتاده ام به چاه هوا و هوس که راست

[...]

بیدل دهلوی

از انفعال عشرت موهوم آگهم

ای چرخ پر مکن قدح هاله از مهم

صبح ازل شکوفهٔ اشکم بهار داشت

هم در پگاه بود چراغان بیگهم

شمعم فروتنی ز مزاجم نمی‌رود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه