ای روی تو فرخندهترین صنع الهی
در مملکت حسن ترا دعوی شاهی
خورشید بود زیرکلاه تو عجب نیست
گر زانکه کنی دعوی خورشیدکلاهی
خال و خط و زلف و رخ و چشم و مژهٔ تو
بر دعوی حسن رخ تو داده گواهی
خالیست به رخسار تو چون مردمک چشم
روشن کن چشم همه در عین سیاهی
تو ماهی و دلها عزیزست که هرسو
بر خاک طپد از غم عشق تو چو ماهی
جز دولت وصلت که تباهی نپذیرد
هرچیز پذیرد به جهان رنگ تباهی
جز خال تو هندوی سیاهی نشنیدم
خون ریز و ستمپیشه چو ترکان سپاهی
همنام ذبیحی و چو هاروت اسیرست
در چاه زنخدان تو صد یوسف چاهی
صد خرمن جان را به یکی جلوه بسوزی
صدکوه گران را به یکی غمزه بکاهی
از قامت افراخته خجلت ده سروی
وز طلعت افروخته رسواکن ماهی
ما پیرو حکمیم و قضا تا تو چه گویی
ما تابع میلیم و رضا تا تو چه خواهی
مهر ار بتو جرمست من و مهر جرایم
میل ار بتو نهیست من و میل مناهی
هرچیزکه جویند به جز وصل تو باطل
هر حرف که گویند به جز وصف تو واهی
قاآنیت آن به که کند مدح مکرر
کای روی تو فرخندهترین صنع الهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت فردی خاص میپردازد که شاعر او را به عنوان "فرخندهترین صنع الهی" معرفی میکند. شاعر با استفاده از تشبیهات و تصاویر شاعرانه، زیباییهای ظاهری و باطنی او را میستاید و تأکید میکند که این زیبایی گواهی بر دلربایی و سحرنگیزی وی است. او به قدرت عشق و تأثیر آن بر دلها اشاره میکند و میگوید تنها وصل این محبوب ارزش دارد و هر چیز دیگر در زندگی بیمعناست. در نهایت، شاعر خود را در پیروی از او توصیف میکند و به عشق و تمایل خود به این فرد تاکید میورزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آینه قدرت بیچون الهی
نور رخت از طرّه شب برده سیاهی
خط بر رخ زیبای تو کفرست بر اسلام
رخسار و سر زلف تو شرعست و مناهی
آن جسم نه جسمست که روحیست مجسّم
[...]
قرآن چه بود مخزن اسرار الهی
گنج حکم و حکمت آن نامتناهی
در صورت الفاظ معانیش کنوزست
وین حرف طلسمیست بر آن گنج الهی
لفظش بقراآت بخوانی و ندانی
[...]
ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی
تو شاهی و پیش تو بتان جمله سپاهی
آن لب نه زلال است که خمریست بهشتی
آن نقطه نه خال است که سریست آلهی
رویت به غلامی دلم خط به در آورد
[...]
ماهیست نشسته به سر مسند شاهی
می نازد و پیداست از او فرّ الهی
از ملک جهان کام دلت جمله روا باد
در دامن مقصود تو باد آنچه تو خواهی
پشتم به تو گرمست و دلم با غم تو خوش
[...]
تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟
حیران تماشای تو از ماه بماهی
گر ملک و ملک وصف کمالات تو گویند
اسرار کمال تو ندانند کماهی
ای عشق، چه چیزی و ندانم که چه چیزی؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.