آن سنگدل که شیشهٔ جانهاست جای او
آتش زند در آب و گل ما هوای او
سوگند خوردهام که ببوسم هزار بار
هرجا رسیده است به یکبار پای او
جز کاندر آب و آیینه دیدم جمال وی
بر هیچ کس نظر نگشودم به جای او
عاشق که آرزو نکند جز رضای دوست
این عجز او بتر بود ازکبریای او
گر مدعی نبود ز خود خواهشی نداشت
او را چه کار تا طلبد مدعای او
گر زیرکی بهل که همین عین آرزوست
کز دوست آرزو بکند جز رضای او
قاآنی ار ز پای فتادست عیب نیست
نیکو قویست دست توانا خدای او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و ارادت به معشوقی است که روح را جلا میبخشد و در عین حال سنگدل به نظر میرسد. شاعر به زیبایی و عجیب بودن معشوق اشاره میکند که مانند آتش در آب و گل تأثیرگذار است. او سوگند یاد کرده که بارها معشوق را ببوسد و تنها زیبایی او را در آب و آیینه دیده است. شاعر معتقد است که عاشق باید تنها به رضای محبوب خود فکر کند و این نشاندهنده عجز و تواضع اوست. در نهایت، شاعر به قدرت و توانایی خداوند اشاره میکند و میگوید که حتی اگر انسان به پای عشق بیفتد، این عیبی ندارد زیرا خداوند نیرومند است.
هوش مصنوعی: آن کسی که به ظاهر بسیار سفت و سخت است و در عین حال تاثیر عمیقی بر روح و جان انسانها دارد، باید در دل خاک و در دنیای مادی ما، همچون آتش در آب و زمین وجود داشته باشد و انسانها همیشه به یاد و فکر او باشند.
هوش مصنوعی: قسم خوردهام که هرجا پای او به زمین رسیده، هزار بار آنجا را ببوسم.
هوش مصنوعی: جز در آب و آینه، زیبایی او را ندیدم و به هیچ کس دیگری نگاه نکردم.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی هرگز انتظار غیر از خوشنودی معشوقش را ندارد، و اگر چنین خواستهای داشته باشد، این نشانهای از ضعف اوست که بیشتر از خودخواهی و غرور معشوقش به چشم میآید.
هوش مصنوعی: اگر مدعی وجود نداشت، او هیچ خواستهای نداشت. پس او چه نیازی به درخواست چیزی دارد؟
هوش مصنوعی: اگر کسی باهوش باشد، متوجه میشود که همین خود آرزوست که آرزو از دوست نداشته باشد جز رضایت او.
هوش مصنوعی: اگر قاآنی از پای افتاده باشد، ایرادی ندارد؛ زیرا دست توانا و قوی خداوند، او را حمایت خواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب مست یار بودم و در های های او
حیران آن جمال خوش و شیوهای او
گه دست میزدم که زهی وقت روزگار
گه مست میفتادم بر خاک پای او
هفت آسمان ز عشق معلق زنان او
[...]
روشن رهی که قبله بود انتهای او
آزاد بندهای که شود کعبه جای او
از زمزم آب خورده و چون آب در مقام
آسوده و حریم حرم متکای او
محراب چار رکن که دارالامان اوست
[...]
آن سرو ناز کو که ببوسیم پای او
روشن کنیم دیده به خاک سرای او
او سر ز ناز خویش نیارد به ما فرود
ما چون بنفشه سر بنهاده به پای او
او را به جای ما به غلط گر کسی بود
[...]
هر بامداد بر در خلوت سرای او
اصحاب صف زده به هوای لقای او
هر یک به جای خود متمکن نشسته اند
یارب چه حال شد که تهی ماند جای او
او نیست زان قبیل که دست جفای چرخ
[...]
هرگز دلم ملول نگشت از جفای او
تا زنده ام خوشم چو بمیرم فدای او
آن گل نهاده در ره من صد هزار خار
من خار راه رفته بمژگان برای او
از عمر بیوفای خودم در عجب که چون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.