عید آمد و آفاق پر از برگ و نواکرد
مرغان چمن را ز طرب نغمهسراکرد
بی برگ و نوا بود ز تاراج خزان باغ
عید آمد وکارش همه با برگ و نواکرد
هم ابرلب لاله پر از در عدن ساخت
هم باد دل غنچه پر از مشک ختا کرد
با ساغر می لاله درآمد ز در باغ
ل جامهٔ دیبا به تن از هجد قباکرد
گل مشت زری جست و به باغ آمد و بلبل
برجست و صفیری زد و آهنگ صلا کرد
الحمد خدا را که درین عید دلفروز
هر وعده که اقبال به ما کرد وفا کرد
آن ترک ختایی که ز ما بود گریزان
خجلت زده باز آمد و اقرار خطا کرد
یک چند ز بیبرگی ما آن بت بیمهر
چون طرهٔ برگشتهٔ خود رو به قفا کرد
وامروز دگرباره به صد عذر و به صد شرم
چون طالع فرخدهٔ ما روی به ما کرد
ماناکه خبر یافت که شمسالامرا دوش
کام دل ما از کرم خویش روا کرد
من رنج و عنا داشتم اوگنج و غنا داد
زینگنج و غنا چارهٔ آن رنج و عناکرد
باری چه دهم شرح درآمد بتم از در
واهنگ وفا قصد صفا ترک جفاکرد
خجلت زده استاد سرافکده و خاموش
چندانکه مرا خجلتش از خویش رضا کرد
برجستم و بگرفتم و او را بنشاندم
فیالحال بخندید و دعا گفت و ثنا کرد
گفتم صنما بیهده از من چه رمیدی
گفتا به جز این قدر ندانم که قضا کرد
دیگر سخن از چون و چرا هیچ نگفتم
زیراکه به خوبان نتوان چون و چراکرد
برجست و به گنجینه شد و شیشه و ساغر
آورد و بلورین ته مینا به هوا کرد
میریخت به پیمانه و نوشید و دگربار
پرگرد و به ما داد و هم الحق چه بجاکرد
بنشست به زانوی من آنگاه ز بوسه
هر وامکه برگردن خود داشت اداکرد
روی و لبم از مهر ببویید و ببوسید
هی آه کشید از دل و هی شکر خدا کرد
گه شاکر وصل آمد وگه شاکی هجران
گه رخ به زمین سود و گهی سر به سما کرد
گه گفت و گهی خفت و گه افتاد و گهی خاست
گه دست برافشاند و گه آهنگ نوا کرد
بنمود گهی ساعد و برچید گهی ساق
هر لحظه به نوع دگر اظهار صفا کرد
گه از سر حیرت به فلک کرد اشارت
یعنی که مرا دور فلک از تو جدا کرد
گهرقص و گهی وجد و گهی خشم و گهی ناز
الحق نتوان گفت که از عشوه چها کرد
گفتم صنما آگهیت هست که گردون
چرخی زد و ایّام به کام شعرا کرد
خجلتزده خندید که آری بشنیدم
جودی که به جای تو امیرالامرا کرد
سالار نبی خلق نبی اسم که جودش
چون رحمت یزدان به همه خلق ندا کرد
بدر شرف از طلعت او فر و بها یافت
شاخ امل از شوکت او نشو و نماکرد
جوزا ز پی طاعت او تنگ کمر بست
گردون ز پی خدمت او پشت دوتا کرد
ای میر جوان بختکه یزدان به دوگیتی
خشم وکرمت را سبب خوف و رجاکرد
گردون صفت عزم تو پوینده زمان گفت
گیهان لقب تیغ تو سوزنده فنا کرد
از جور جهانش نبود هیچ رهایی
هرکس که ز کف دامن جود تو رها کرد
هر روز شود رایت خورشید جهانگیر
از رای منیر تو مگر کسب ضیا کرد
گر خصم تو زنده است عجب نی که وجودش
زشتست بدانگونه کزو مرگ ابا کرد
خورشید که کس دیدن رویش نتوانست
چون ماه نوش رای تو انگشتنماکرد
جا کرد ز بیم کرمت کان به دل کوه
کوه از فزع قهر تو ترسید و صدا کرد
میرا دو جهان را کف راد تو ببخشید
هشدارکه چندان نتوان جود و سخا کرد
ملکی که ضمیر تو درو هست فروزان
شب را نتواندکسی از روز جداکرد
زردست جو خجلتزدگان دیدهٔ خورشید
مانا که سجود درت از روی ریا کرد
اقبال ترا وهم فلک خواند و ندانست
کاقبال ترا بیهده زان مدح هجا کرد
باران همه بر جای عرق میچکد از ابر
پیداست که از دست کریم تو حیا کرد
تو مایهٔ آسایش خلقی و به ناچار
حود را به دعا خواست ترا سکه دعا کرد
یارب چو خضر زنده و جاوید بماناد
هرکس که سر از مهر به پای تو فدا کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیباییهای عید نوروز و تجدید حیات طبیعت میپردازد. شاعر از آمدن عید و برکات آن صحبت میکند که چمنزاری پر از گل و پرندگان شاداب را به تصویر میکشد. در این زمان، گلها و بلبلها به هم ملحق میشوند و شاعر از شکرگزاری خود نسبت به خداوند به خاطر این نعمتها سخن میگوید. همچنین، از بازگشت محبوبی صحبت میکند که قبلاً از او دور بوده و حالا با شرمندگی به او بازگشته است. در میان شگفتی و شادی، شاعر به وصف حالات مختلف محبوب خود میپردازد و از مهربانی و جود او به دیگران یاد میکند. نهایتاً، شاعر دعا میکند که محبوبش همیشه زنده و جاوید باشد و از او میخواهد که همچنان به بندگانش مهر ورزد.
هوش مصنوعی: عید آمد و طبیعت پر از سبزی و نشاط شد، پرندگان چمن از شادی شروع به آواز خواندن کردند.
هوش مصنوعی: باغی که در فصل پاییز از زیبایی و سرسبزی خالی شده بود، با آمدن عید و بهار دوباره پر از برگ و آواز شد و احیا گردید.
هوش مصنوعی: در باغ بهشتی، لبهای لاله مانند ابر پر از آب شدهاند و باد، دل غنچه را معطر به بوی مشک ختن کرده است.
هوش مصنوعی: در باغ، جامی از شراب به دست لالهای سرخ رنگ بود که با لباس گرانبهایی خود، جلوهای زیبا و چشمنواز به نمایش گذاشته بود.
هوش مصنوعی: گلی زرد رنگ از زمین بیرون آمد و به باغ رفت. بلبل هم پرواز کرد و آواز خواند و صدا را بلند کرد.
هوش مصنوعی: سپاس خدا را که در این عید شاداب، هر وعدهای که خوشبختی به ما داد، به حقیقت پیوست.
هوش مصنوعی: آن جوان معصوم و زیبا که از ما دور شده بود، با شرمندگی برگشت و از اشتباهاتش پوزش خواست.
هوش مصنوعی: مدتی است که ما به خاطر بیمحبتی آن معشوق، دچار بیپناهی و بیبرگی شدهایم، مانند این که او با طرز خاصی موهایش را به سمت عقب میزند و توجهی به ما ندارد.
هوش مصنوعی: امروز دوباره با صد عذر و شرم به خاطر اینکه ستاره خوشاقبالی به ما رو کرده، به سویم آمدهایم.
هوش مصنوعی: وقتی متوجه شد که شمسالامرا شب گذشته با بزرگواری و لطف خود، آرزوی قلبی ما را برآورده کرده است.
هوش مصنوعی: من در زندگی سختیها و مشکلات زیادی را متحمل شدم، اما او به من ثروت و برکت عطا کرد. حالا با این ثروت و برکت، راه حلی برای آن رنج و سختیهایم پیدا کردهام.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چه چیزی را درباره ورود و آمدن او بگویم، چون وفاداریاش را فراموش کرده و از بدیها دست کشیده است.
هوش مصنوعی: استاد با حالت شرم و سرافکندگی و سکوت، به قدری مرا شرمنده کرد که خودم را راضی کردم به اینکه از او خجالت بکشم.
هوش مصنوعی: من برخاستم و او را در آغوش گرفتم و به نشستن دعوت کردم. او بلافاصله خندید و دعا کرد و ستایش کرد.
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای محبوب، چرا از من دوری میکنی؟ او پاسخ داد: من جز این نمیدانم که سرنوشت چنین رقم زده است.
هوش مصنوعی: دیگر نه درباره این موضوع صحبت میکنم و نه سوالی میپرسم، زیرا نمیتوان با نیکان و خوبان درباره جزئیات و چراهای آن بحث کرد.
هوش مصنوعی: او درخشان و ممتاز شد و گنجینهای از شیشه و جام به همراه آورد و ته مینا را به شکل بلورین به هوا پرتاب کرد.
هوش مصنوعی: او شراب را به پیمانه میریخت و مینوشید و دوباره آن را پر میکرد و به من نیز میداد. سپس از حقیقت چیزی بر اساس کار خودش بیان کرد.
هوش مصنوعی: او بر زانوی من نشسته بود و سپس با هر بوسهای که به گردن خود داشت، آن را به من ارائه داد.
هوش مصنوعی: صورت و لب من را با محبت خود ببوئید و ببوسید، و در این حال، دلم به آه و ناله مشغول است و همواره شکر خدا را میگوید.
هوش مصنوعی: گاهی شکرگزار وصال بود و گاهی از فراق گلهمند، گاهی چهرهاش به زمین مینمود و گاهی سر به آسمان میبرد.
هوش مصنوعی: گاهی سخن میگوید و گاهی سکوت میکند، گاهی بر زمین میافتد و گاهی سر برمیدارد. گاهی دستش را به سمت چیزی دراز میکند و گاهی به نوا و آهنگی میپردازد.
هوش مصنوعی: هر از گاهی دست زیبایی را نشان میدهد و هر بار پاهایی را به نمایش میگذارد، و در هر لحظه به نوعی دیگری از زیبایی خود را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: گاهي از شدت تعجب به آسمان نگاه میکنم که نشان دهد چطور دوری از تو مرا از همه چیز جدا کرده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف حالاتی میپردازد که در عشق تجربه میشود. او اشاره میکند که گاهی شخص با شوق و شادی میرقصد، گاهی دچار وجد و شور میشود، گاهی افسرده و خشمگین است و در برخی مواقع با ناز و عشوه حاضر میشود. در نهایت، او میگوید که نمیتوان بهراحتی بیان کرد که عشق در این همه حالات چه تاثیری گذاشته است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که آیا میدانی که جهان در حال چرخیدنه و روزگار به نفع شاعران پیش میره؟
هوش مصنوعی: او با شرمندگی خندید و گفت: بله، متوجه شدم که کسی که به جای تو به مقام امیرالامراء رسیده، همان جودی است.
هوش مصنوعی: سالار پیامبران، نامش همچون باران رحمت الهی، بخشندگی و مهربانیاش را به همگان ارزانی داشت.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جلوه او، ماه در مقام و ارزش بیشتری قرار گرفت و شاخههای امید به خاطر عظمت او رشد و نمو پیدا کردند.
هوش مصنوعی: در پی اطاعت و فرمان بری او، ستارهی جوزا (دو پیکر) با جدیت و تلاش کار خود را آغاز کرد و آسمان برای خدمت به او، خود را به دو قسمت تقسیم کرد.
هوش مصنوعی: ای جوان خوش بخت، خداوند در این دنیا باعث شده است که خشم تو موجب ترس و امید مردم شود.
هوش مصنوعی: زمان بهگونهای حرکت میکند که به عزم و اراده تو اشاره دارد. جهان به خاطر حضور تو و تأثیرگذاریات، مانند تیغی عمل میکند که همه چیز را از میان میبرد.
هوش مصنوعی: هیچکس از ظلم و ستم این دنیا رهایی ندارد، هر کسی که از دامن مهربانی تو فاصله بگیرد، در واقع خود را به دردسر انداخته است.
هوش مصنوعی: هر روز پرچم خورشید بزرگ از نظر روشن تو بلند میشود، مگر اینکه نور و روشنایی را از تو دریافت کرده باشد.
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو زنده است، تعجبی ندارد که وجودش زشت است، زیرا او از مرگ فرار میکند.
هوش مصنوعی: خورشید را هیچکس نتوانسته است ببیند، اما ماه که به تلخی شبیه است، تو را به روشنی نشان داد.
هوش مصنوعی: به خاطر بخشش و بزرگواری تو، دل کوه از ترس قهر تو به لرزه درآمد و ناگهان فریادی سر داد.
هوش مصنوعی: دوست عزیزم، به یاد داشته باش که زندگی و دنیا، هر دو به دست تو و محبت تو سپرده شدهاند. اما مراقب باش که سخاوت و بخشش تو حد و اندازهای دارد و نباید از حد خود فراتر بروی.
هوش مصنوعی: ملکی که در آن وجود تو است، اجازه نمیدهد شب روشن از روز جدا شود.
هوش مصنوعی: زردتر از دست کسی که خجالتزده است، دیدهٔ تابناک خورشید را میبیند. کسانی که از روی ریا و تظاهر به سجود و احترام در آمدهاند.
هوش مصنوعی: سرنوشت تو را به اشتباه تقدیر نامید و ندانست که این ستایش و تعریف از تو بیهوده است.
هوش مصنوعی: باران در حال ریختن است و آسمان پر از ابرهای بارانزا است. به نظر میرسد که این باران به خاطر بخشش و محبت فراوان تو میبارد، اما ابرها به دلیل حیا از تو، فقط سعی میکنند باران را بر زمین بریزند و نمیتوانند آن را تمام و کمال انجام دهند.
هوش مصنوعی: تو باعث آرامش مردم هستی و به همین دلیل ناگزیر آنها برای تو دعا میکنند و آن دعا به نوعی مانند سکهای است که برای تو ارزش دارد.
هوش مصنوعی: خداوندا، ای کاش مانند خضر، که همیشه زنده و جاویدان است، باقی بمانم، برای هر کسی که نسبت به عشق و محبت تو فدای جانش میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میزان فلک قسم شب و روز جدا کرد
از روز نوا بستد و شب را به نوا کرد
بر سخت به انصاف همین را و همان را
چون هر دو به تقویم رسیدند رها کرد
نی بی سبب آمد به میان اندر میزان
[...]
تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کرد
بلبل به سر گلبن و بر شاخ ندا کرد
بی برگ نوایی نزد از طبع به یک شاخ
چون برگ پدید آمد پس رای نوا کرد
شاخی که ز سردی و ز خشکی شده بد پیر
[...]
تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد
بیچاره دلم را هدف تیر بلا کرد
در خواب نبیند رخ آرام دگر بار
هر دل که طمع در طلب وصل شما کرد
چون نیست دلم را ز غمت روی رهایی
[...]
یارم به وفا وعده بسی داد و جفا کرد
هر وعده که آنم به جفا داد، وفا کرد
مهر تو بر آیینه دل پرتوی انداخت
ماننده ماه نوم انگشت نما کرد
هر جور که دیدم ز جهان، جمله جفا بود
[...]
بیمار ترا کس نتوانست دوا کرد
هم درد تو خوشتر که علاج دل ما کرد
عشاق قلندر صفت از عشق نمیرند
آنکس که بمیرد همه گویند خطا کرد
با پیر من از عشق بکی گفت بپرهیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.