عید آمد و عیش آمد و شد روزه و شد غم
زین آمد و شد جان و دلی دارم خرم
ماه رمضانگرچه مهی بود مبارک
شوال نکوتر که مهی هست مکرّم
الحمدکه آن واعظک امروز بهکنجی
چونحرف نخشین مضاعف شده مدغم
وان زاهدک از طعنهٔ اوباش خلایق
چون دزد عسس دیده بهکنجی نزند دم
رفت آنکه رود شیخ خرامان سوی مسجد
وز پیش و پسش خیل مریدان معمّم
از کبر ز هم برنکند چشم چو اکمه
وز عجب بهکس مینزند حرف چو ابکم
رفت آنکه مر آن موذن موذی به مناجات
چونگاوکشد نعرهگهی زیر وگهی بم
وان واعظ و مفتی چو درآیند به مسجد
این عجب مصور شود آنکبر مجسم
آن باد به حلق افکند این باد به دستار
آن مشک منفخ شود این خیک مورم
وان قاری عاری بهگه غنه و ادغام
خیشوم بر از باد کند همچو یکی دم
وانگونه ز هم حنجره و حلقگشاید
کش پیچ و خم روده هویدا شود از فم
خیز ای بیت و امروز بهرغم دل واعظ
هی بوسه پیاپی ده و هی باده دمادم
ماه رمضان برنگرفتم ز لبت بوس
کز روزه دلی داشتم آشفته و درهم
بس بوسهکه درکنج لبت جمع شدستند
چون شهد که گردد به یکی گوشه فراهم
زان لب نکنی بازکه از فرط حلاوت
چون تنگ شکر هر دو لبت دوخته برهم
تا بر لب لعل تو ز من وام نماند
برخیز و بده بوسهٔ یکماهه به یکدم
ای طرهٔ تو تیرهتر از دیدهٔ شاهین
وی مژهٔ تو چیرهتر از ناخن ضیغم
جور تو وفا خار توگل درد تو درمان
رنج تو شفا زهر تو مل زخم تو مرهم
در حلقهٔ زلفین تو تا چثبمکندکار
بندست و شکنج و گره و دایره و خم
جز چشم تو کز وی دل من هست هراسان
آهو نشنیدم که ازو شیرکند رم
با یاد سر زلف تو شب تا به سحرگاه
در بستر و بالین چمدم افعی و ارقم
ای پستهٔ خندان تو زان رستهٔ دندان
چون حقهٔ یاقوت پر از عقد منظم
در زلف سیاهت همهکس ناظر و من نیز
بر ساق سپیدت همهکسن مایل و من هم
چون حسن تو هر روز شود عشق من افزون
زانستکه چون حسن تو عشقم نشودکم
بیساعد سیمین توام حال تباهست
بیسیم گدا را نبود عیش مسلّم
در سیم سرینت ز طمع دوختهام چشم
کز فقر ندارم به جز اندیشهٔ درهم
زان سیم بخیلی مکن ای ترک ازیراک
ازدادن سیمست همه بخشش حاتم
ای ترک برآنم که در این عهد همایون
مردانه شبیخون فکنم بر سپه غم
از زلف تو پوشم زره از جعد تو خفتان
از قد تو سازم علم از موی تو پرچم
وانگه ز پی خطبهٔ این فتح نمایان
شعریکنم انشاء به مدح شه اعظم
دارای عجم وارث جم سایهٔ یزدان
خورشید زمین ماه زمان شاه معظّم
شاهنشه آفاق محمد شه غازی
کز پایه براز کی بود از مایه براز جم
ای ساحت آفاق ز رای تو منور
وی جبهت افلاک به داغ تو موسم
مهتاب بود مهر تو و حادثهکتان
خورشید بود چهر تو و نایبه شبنم
روی قمر از طعنهٔ رمح تو بود ریش
پشت فلک از صدمهٔگرز تو بود خم
زاید نعم از جود تو چون حرف مشدّد
ناقص ستم از عدل تو چون اسم مرخم
بعد از همه شاهانی و پیش از همه آری
به بود محمدکه سپس بود ز آدم
ذات تو مگر علت غائیست جهان را
کز عهد موخر بود از رتبه مقدم
مانند سلیمان همه عالم بگرفتی
با قوت بازو نه به خاصیت خاتم
بر ذرّهٔ خاک قدمت سجده برد چرخ
در قطرهٔ ابر کرمت غوطه خوردیم
از خیر و شر دور زمان رای تو آگه
بر نیک و بدکار جهان جان تو ملهم
با لطف تو تریاک دهد چاشنی قند
با قهر تو پازهر دهد خاصیت سم
از ضعف عدد ضعف عدوی تو فزاید
چونکسرکز افزونی تربیع شودکم
گر حور به جنت شرر تیغ تو بیند
باگیسوی آشفتهگریزد به جهنم
در معرکهٔ رزم تو از زهرهٔ شیران
تا حشر نروید به جز از شاخ سپر غم
با جاه تو پستست نهایات نه افلاک
با قدر تو تنگست فراخای دو عالم
شاها به سرمگر ز فلک تیغ ببارد
در مهر تو الا به ارادت نزنم دم
تو چشمهٔ حیوانی و من همچو سکندر
از چهر تو محرومم و با مهر تو محرم
دیریستکه آسودهام از خلق به کنجی
هم مدح توام مونس و هم یاد تو همدم
نه شاکر ازینمکه خلیلیکندم مدح
نه شاکی از آنمکه حسودیکندم ذم
درکیسهٔ منگو نبود درهم و دینار
بر آخور من گو نبود ابرش و ادهم
با مهر تو بر دوش من این خرقهٔ خلقان
صد بار نکوتر بود از دیبهٔ معلم
کامم همه اینست چو شمشیر تو قاطع
تا حکم فضا هست چو تدبیر تو محکم
احباب ترا باد بهکف ساغر عشرت
اعدای ترا باد بهبرکسوت ماتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره جشن عید فطر و پایان ماه رمضان است. شاعر به شادی و نشاط این عید اشاره میکند و تغییرات روحیاش را بازگو میکند. او از زهد و عبادت در ماه رمضان و تنوع احساساتش در کنار عید صحبت میکند و از موعظههای واعظان و زاهدان انتقاد میکند. شاعر همچنین به زیبایی محبوبش اشاره میکند و عشق و محبتش را بیان میکند. او در این شعر از تجملات و قدرت معنوی شاه خود ستایش میکند و امید دارد که در سایه او از غمها رهایی یابد. در نهایت، شاعر ابراز میکند که عشق و محبت او به محبوبش، از همه چیز برایش مهمتر است و زندگیاش را با آن میسنجد.
هوش مصنوعی: عید فرا رسیده و خوشیها آغاز شدهاند. روزهها پایان یافته و غمها از بین رفتهاند. به خاطر این، من روح و قلبی شاداب و شاد دارم.
هوش مصنوعی: ماه رمضان به دلیل خصوصیات خود، به عنوان ماهی با فضیلت و ارزشمند شناخته میشود، اما ماه شوال به خاطر ویژگیهای خاصش، از آن هم بیشتر مورد احترام و ارادت قرار دارد.
هوش مصنوعی: خدا را شکر که امروز آن واعظ، در گوشهای قرار گرفته و کلماتش به مانند یک اثر مضاعف و مخفی به هم آمیخته شده است.
هوش مصنوعی: آن زاهد از طعنه و سرزنش مردم بیخود، مانند دزدی که از نگهبان میترسد، در گوشهای پنهان میشود و دم بر نمیآورد.
هوش مصنوعی: شیخ با سرتعالی و وقار به سوی مسجد میرود و در اطرافش گروهی از مریدان که عمامه به سر دارند، او را همراهی میکنند.
هوش مصنوعی: چشم کور از خودپسندی نمیتواند به دیگران نگاه کند و کسی که متعجب و شگفتزده است، نمیتواند به دیگران چیزی بگوید.
هوش مصنوعی: رفیق و یاری که در کنارم بود، اکنون رفته است. او مانند موذنی که هنگام اذان دادن صدایی بلند و بینظم دارد، در مناجاتش ناله و فریاد میکرد. گاوی که گاهی زیر و گاهی بم نعره میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی واعظ و مفتی به مسجد وارد میشوند، شگفتانگیز است که چطور آن تکبر و خودبینی آنها در این فضا به وضوح قابل مشاهده میشود.
هوش مصنوعی: آن باد که در گلو فرود میآید، با همان جریان، مشک را پر خواهد کرد. در واقع، اینجا اشاره به این دارد که هر چیز در زمان و مکان خود تأثیرش را میگذارد.
هوش مصنوعی: آن قاری که صدای زیبا و دلنشین دارد، در ساعات خوشی و نشستهای جمعی، از دماغش بهگونهای میخواند که نیرویی قوی و شگفتی همچون نفس به دیگران منتقل میکند.
هوش مصنوعی: و آنگونه که از گلو و حنجره صدا بیرون میآید، وقتی که پیچ و خم رودهها خود را نشان بدهد، این صدا از دهان خارج میشود.
هوش مصنوعی: برخیز ای خانه و با وجود اینکه واعظ دلش نمیخواهد، امروز به ما بوسههای مکرر بده و مدام شراب بنوش.
هوش مصنوعی: در ایام رمضان از لبانت بوسهای نگرفتم، زیرا دل من به خاطر روزهداری آشفته و بیقرار بود.
هوش مصنوعی: بوسههایی که در گوشه لبت جمع شدهاند مانند شهدی هستند که در یک گوشه جمع شده و آماده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هنگامیکه از آن لب شیرین صحبت میکنی، آنقدر لذتبخش و دلنشین است که نمیتوانی حرفی بزنی. مانند اینکه درون یک ظرف شکر تنگ است و لبهای تو بههم چسبیدهاند، چون نمیتوانی از شیرینی آن لبها فاصله بگیری.
هوش مصنوعی: تا زمانی که من هیچ چیزی از عشق و زیبایی تو ندارم، برخیز و یک بوسهٔ طولانی به من بده که به اندازهٔ یک ماه است.
هوش مصنوعی: تو موهای زیبا و تیرهای داری که از چشمان تیزبین شاهین هم تیرهتر است و مژههایت به قدری بلند و برجستهاند که از ناخنهای شیر نیز قویتر به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: درد و زحمتی که از محبت تو به وجود آمده، در حقیقت نشانهای از وفاداری و صمیمیت توست. رنج و سختیهایی که به آن دچار شدم، خود به خود به درمانی برای دل من تبدیل شده و زخمهایی که از محبت تو به جا مانده، به نوعی مرهمی بر دردهایم است.
هوش مصنوعی: در دنیای پیچیده و زیبای زلفهای تو، تمام کارها به بند و گره و پیچ و خم وابسته است. این زیباییها ما را در خود میگیرند و به نوعی در اسارت آنها قرار میدهند.
هوش مصنوعی: جز چشمان تو که دل من از آن وحشتزده است، آهو را نشنیدهام که از شیر خلقت بگریزد.
هوش مصنوعی: با یاد موهای تو تا صبح در بستر و روی بالش به خواب میروم، گویی در کنار من افعی و ارقم (موجوداتی خطرناک) وجود دارند.
هوش مصنوعی: ای پستهٔ خندان، تو مانند دندانهای زیبا و قشنگی هستی. مانند جواهری درخشان و با ارزشی که دارای نظم خاصی است.
هوش مصنوعی: همه افراد به زلف مشکی تو نگاه میکنند و من هم در حالتی مشابه به ساق پاهای سفید تو توجه دارم که برای همه جذاب است و من هم به آن جذب شدهام.
هوش مصنوعی: زیبایی تو هر روز بیشتر میشود و عشق من نیز روز به روز افزایش مییابد، زیرا هرگز عشق من نسبت به تو کاهش نمییابد.
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، حال من خراب است، همانطور که یک گدای بیچیلک (بدون سیم) نمیتواند لحظهای شاد باشد.
هوش مصنوعی: من به زیبایی چشمانت خیره شدهام و از ترس اینکه از فقر رنج ببرم، تنها به فکر کسب روزی هستم.
هوش مصنوعی: ای ترک، از بخشش و generosity حاتم بیاموز و بخیل نباش. زیرا دادن سیم و ثروت نشانهای از بزرگواری است، نه خساست.
هوش مصنوعی: ای ترک، قصد دارم که در این دوران خوش، بهطور شجاعانه بر دلتنگیام یورش ببرم.
هوش مصنوعی: من از زلف تو زرهی برای خود میسازم، از جعد و تاب موی تو لباس میدوزم، از قامت تو پرچمی برپا میکنم و از موی تو علم و نشانی به دست میآورم.
هوش مصنوعی: پس از این که به برکت این پیروزی سخنرانی کنم، شعری مینویسم به ستایش پادشاه بزرگ.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی میپردازد که دارای خصوصیات برجسته و بینظیری است. او از نسل پادشاهان بزرگ و قدیمی به شمار میرود و سایهاش به مانند سایهی خداوند بر زمین گسترده است. این شخص درخشش و عظمت را به خود اختصاص داده و در عین حال نماد زمانهای بزرگ و محترم است.
هوش مصنوعی: پیام این بیت به عظمت و مقام والاى پیامبر اسلام، محمد (ص)، اشاره دارد که از زمره بزرگترین رهبران و پیشوایان تاریخ به شمار میرود. او مانند یک فرمانده و قهرمان است که به خاطر ویژگیها و فضیلتهایش، در میان مردم و در تاریخ جایگاهی بس رفیع دارد. این مقام او به نوعی یادآور ویژگیهای پادشاهان و بهخصوص جمشید، یکی از شخصیتهای مشهور و افسانهای ایران، است.
هوش مصنوعی: ای سرزمینهای دوردست، به خاطر اندیشه تو روشن و تابناک شدهای؛ و چهره آسمانها به خاطر عشق تو داغ و داغدار است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که ماه، نماد عشق و زیبایی توست و خورشید، نمایانگر چهرهات است. همچنین شبنم به عنوان نمایندهای از لطافت و تازگی در کنار این زیباییها قرار دارد.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و درخشان تو مانند ماه است و زخمی که بر پشت آسمان بر جای مانده، ناشی از قدرت و شجاعت توست.
هوش مصنوعی: نعمتها از بخشش تو همچون حروف تکراری پایدار و بدون کم و کاست میرویند، ولی ظلم و ستم از انصاف تو همچون اسمهای زیبا و نرم و لطیف، ناقص و ناپایدار هستند.
هوش مصنوعی: بعد از تمامی شاهان و قبل از هر کس دیگر، محمد (ص) بهترین است که پس از آدم (ع) قرار دارد.
هوش مصنوعی: آیا وجود تو دلیل اصلی و نهایی جهان نیست که از زمانهای دورتر و ابتداییتر مورد توجه بوده است؟
هوش مصنوعی: مانند سلیمان، تو با قدرت و نیروی خودت دنیا را به دست آوردی، نه به خاطر خاصیت یک انگشتر.
هوش مصنوعی: بر خاک پای تو آسمان سجده میکند و ما در باران رحمت تو غرق شدهایم.
هوش مصنوعی: در جریان زندگی، تو از خوب و بد این دنیا آگاه هستی و روح تو از الهامات الهی بهرهمند است.
هوش مصنوعی: با مهربانی تو، قند را شیرین میکنی و با خشمی که داری، سم را به اثر میرسانی.
هوش مصنوعی: از آنجا که عدد کم است، ضعف دشمن تو نیز بیشتر خواهد شد، بر اساس قانون ریاضی که اگر کسری کوچک شود، مربع آن بسیار بیشتر میگردد.
هوش مصنوعی: اگر حوری بهشت، درخشش تیغ تو را ببیند، با موهای آشفته و پریشان خود به سوی جهنم فرار میکند.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، تنها چیزی که از شیران میزاید، غم و اندوهی است که به شکل شاخ سپر نمایان میشود.
هوش مصنوعی: مقام و مرتبت تو آنقدر بالاست که دیگر نهایتها و آسمانها برای تو کوچک و ناچیز به نظر میرسند و فضای دو جهان در برابر ارزش تو تنگ و محدود است.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، اگر از آسمان نیز تیغها بر سرم باریده شود، به خاطر عشق و ارادت به تو هرگز سخنی نمیگویم.
هوش مصنوعی: تو سرچشمهٔ زندگی هستی و من مانند سکندر از زیبایی تو بیبهرهام، اما با عشق تو نزدیک و آشنا هستم.
هوش مصنوعی: مدتی است که از دنیای مردم فاصله گرفتهام و به گوشهای خزیدهام. در اینجا، همواره مشغول ستایش تو هستم و یاد تو همواره در کنارم است.
هوش مصنوعی: نه به خاطر مدح و ستایش کسی خوشحال شدم، و نه از بدگویی و حسادت دیگران ناراحت.
هوش مصنوعی: در کیف من پولی نیست و بر سر درخت هم نشانی از بارش باران یا میوههای خوشرنگ وجود ندارد.
هوش مصنوعی: با محبت تو، این لباس کهنهٔ من به مراتب بهتر از پارچهٔ گرانبهایی است که معلم استفاده میکند.
هوش مصنوعی: دلخواستهام مثل تیغ تیز تو قاطع و روشن است؛ تا زمانی که اراده و تدبیر تو برقرار است، همه چیز مستحکم و پایدار خواهد بود.
هوش مصنوعی: دوستان تو را به خوشی و شادمانی دعوت میکنند و دشمنان تو در غم و ناراحتی باقی میمانند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوروز بزرگ آمد آرایش عالم
میراث بنزدیک ملوک عجم از جم
بر دولت شاه ملکان فرّخ و فیروز
آن قبلۀ فخر و شرف گوهر آدم
سالار خراسان ملک عالم عادل
[...]
جشن سده و سال نو و ماه محرم
فرخنده کناد ایزد بر خسرو عالم
شاهنشه گیتی ملک عالم مسعود
کاین نام بدین معنی او راست مسلم
از دیدن او چشم جهان گردد روشن
[...]
تا کی سخن اندر صفت و خلقت آدم
تا کی جدل اندر حدث و قدمت عالم
تا کی تو زنی راه برین پرده و تاکی
بیزار نخواهی شدن از عالم و آدم
آمد صفر امروز چو دی رفت محرم
این شادیت آورد گر آن بود همه غم
تا بر عقب ماه محرم صفر آید
شادیت فزون باد و همه ساله غمت کم
ای بار خدایی که تو را یار نباشد
[...]
ای قاعدهٔ ملک به فرمان تو محکم
ای فایدهٔ خلق در احسان تو مدغم
پیدا شده در کُنیت و نام و لقب تو
فتح و ظَفَر و نصرت و فخر همه عالم
چون نور تو از جوهر آدم بنمودند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.