ای با خطاب مهر تو هر ذرهیی سپهر
ای با عتاب قهر تو هر ممکنی محال
حالی بدان رسیده که از حرص مدح تو
بر من ز لفظ و معنی تنگ اوفتد مجال
یکسو ز بس هجوم مضامین دلفریب
حیران شود خیال من از فرط ارتجال
یکسو ز بس تراکم الفاظ دلنشین
لکنت خورد زبان من از فرط اتصال
گرم آنچنان دوند حروف از قفای هم
کاین حرف مینجوید از آن حرف انفصال
شین خیزد ازکناری و اندر دود به سین
دال آید از کرانی و اندر جهد به ذال
پهلوزنان حروف مخارج به یکدگر
من در میانه هائم و حیران خموش و لال
زین درگذر مدیح توگفتن مرا چه سود
کز هرکسی مدیح تو خوشترکند خصال
مانی بدان قمر که بتابد به نیمشب
مانی بدان مطر که ببارد به خشکسال
مداح آن قمر که بود به از آن فروغ
وصّاف این مطر که نکوتر ازین نوال
مریخ را ز مهر تو سرطان شود شرف
ناهید را ز قهر تو میزان شود وبال
بخت ترا جهان نفریبد به سیم و زر
با شوی نوجوان کند عشوه پیرزال
از یمن خاکپای تو طفلان به عهد تو
با چشم سرمه کرده برآیند چون غزال
برگرد آفرینش عالم ز عقل کل
حصنی حصین کشید ز آغاز ذوالجلال
وانگه کلید حصن به دست تو داد و گفت
کاین حصن را ندانم غیر از تو کوتوال
در هرچه در عوالم ذاتت نهفته بود
نقشی نمونه ساخت خداوند لایزال
از قدر تو فلککرد از رای تو نجوم
از خلق تو ملک کرد از حزم تو خیال
قاآنی این فصاحت بیهوده را بهل
بیدار شو ز خواب یکی چشم خود بمال
چون وهم عاجزست چه آید زگفتگو
چون عقل هائمست چه خیزد ز قیل و قال
ناکام عاشقان نبود جزکنار و بون
تا کار صوفیان نبود جز سماع و حال
دوران دولت تو برون باد از شمر
خورشید شوکت تو مون باد از زوال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عظمت و ویژگیهای الهی و انسانی معشوق است. شاعر از عشق و زیباییهای معشوق صحبت میکند و به ستایش او میپردازد. او به طرز عجیبی حیرت زده شده و میگوید که هرچقدر هم که درباره معشوقش بگوید، کلمات و مضامین او را تنگ میآورند. شاعر تلاش میکند تا احساسات و افکارش را منتقل کند، اما از بس غرق در جمال معشوق و اوصاف اوست، نمیتواند به راحتی بیان کند. او مفهوم وجودی معشوق را فراتر از توصیفهای معمول میداند و به اثرات عمیق و عجیبی که وابستگی به او به دنبال دارد، اشاره میکند. در نهایت، شاعر از خواب غفلت بیدار میشود و به جستجوی حقیقت و معنا میپردازد، تا از دوران دولت معشوق بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: ای کسی که با محبت تو، هر ذرهای در جهان زنده و پر انرژی میشود و با تلخی قهر تو، هر موجودی غیرممکن و unreachable به نظر میآید.
هوش مصنوعی: به حالت و وضعی رسیدم که به خاطر علاقه و تمایل شدیدم به ستایش تو، توانایی و فرصت بیان خوب و مناسب دربارهات برایم کم شده است.
هوش مصنوعی: خیال من به خاطر انبوهی از موضوعات زیبا و جذاب دچار سردرگمی و شگفتی شده است و این شگفتی به خاطر بیبرنامگی و ناگهانی بودن این افکار است.
هوش مصنوعی: از شدت زیبایی و فراوانی کلمات، زبانم به لکنت افتاد و نتوانستم درست سخن بگویم.
هوش مصنوعی: اگر حروف به شدت و با سرعت از پی هم بیفتند، به طوری که این حرف از آن حرف جدا و بیارتباط شود، ما از آن چه بهدست میآید، خبری نداریم.
هوش مصنوعی: شین از یک طرف حرکت میکند و در میان دود به سین میرسد و دال نیز از سوی دیگر آمده و در تلاشی به ذال مینشیند.
هوش مصنوعی: در میان حروفی که به طور واضح بیان نمیشوند، من گیج و متحیر ایستادهام و در حالتی خاموش و بیصدا قرار دارم.
هوش مصنوعی: با ذکر توصیف و ستایش تو چه نفعی برای من دارد، وقتی هرکس میتواند صفات تو را بهتر از من بیان کند؟
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به استقبال از زیباییها و نعمتهای زندگی اشاره دارد. اولی به این میپردازد که همواره باید منتظر زیباییها و نشانههای مثبت باشیم، همانطور که ماه در نیمهشب میتابد. دومی نیز به بارش باران در سالهای خشک اشاره دارد که ممکن است در زمانهایی خاص اتفاق بیفتد. در مجموع، این جملات نشاندهنده امید به ظهور خوبیها و برکات در زمانهای نامناسب یا سخت هستند.
هوش مصنوعی: شاعر به زیبایی و درخشش یک شخص خاص اشاره میکند و او را از دیگران متمایز میسازد. او به قدری نورانی و خاص است که هیچ کس نمیتواند به پای او برسد. این شخص به نوعی ارزشمندتر از تمامی آنچه که در دنیا وجود دارد، به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث میشود که مریخ تحت تأثیر قرار بگیرد و ناهید از قهر تو دچار مشکلاتی گردد.
هوش مصنوعی: خوشبختی تو را دنیا فریب ندهد، زیرا با ثروت و جواهرات نمیتوانی بر جوانی و زیبایی غلبه کنی.
هوش مصنوعی: از برکت وجود تو، کودکان با چشمان زیبای خود همچون غزالان از زمین پرورش مییابند.
هوش مصنوعی: جهان هستی به دست عقل کل دیوار محکم و استواری بنا شده که از آغاز خلقت توسط خداوند برقرار شده است.
هوش مصنوعی: سپس کلید قلعه را به تو داد و گفت که غیر از تو شخص دیگری را برای نگهبانی از این قلعه نمیشناسم.
هوش مصنوعی: هر آنچه که در وجود تو و در عمق وجودت نهفته بود، خداوند بیپایان یک نمونه از آن را به تصویر کشیده است.
هوش مصنوعی: به خاطر ارزش تو، آسمان ستارهها را تنظیم کرده است و از وجود تو، مخلوقاتی شکل گرفتهاند. از احتیاط و فکر تو، تصورات و ایدهها به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی فردی را خطاب قرار میدهد که در خواب غفلت به سر میبرد و به او میگوید که از خواب بیدار شود. شاعر به او میگوید که این سخنان زیبا و توخالی را کنار بگذارد و واقعیتهای زندگی را ببیند. در واقع، دعوت به بیداری و توجه به حقایق است.
هوش مصنوعی: زمانی که تخیل و تصور ناتوان باشد، چه چیزی از گفتگو برمیخیزد؟ و زمانی که عقل و درک گیج و حیران باشد، چه نتیجهای از بحث و جدل حاصل میشود؟
هوش مصنوعی: عاشقان که در عشق خود شکست خوردهاند، تنها بودن و در کناری بیخبر از حال خود، و کار صوفیان نیز تنها به حال و وجد آنان محدود است.
هوش مصنوعی: زمان حکومت تو باید از بین برود، اما مانند خورشید که هرگز کم نور نمیشود، شکوه و عظمت تو نباید از بین برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها هزار سال بعزّ اندرون بزی
وانگه هزار سال بملک اندون ببال
ای اختیار ایزد دادار ذوالجلال
تاج از تو با شرف شد و تخت از تو با جمال
مسعود شهریاری کز فر عدل تو
بر ملک روزگار چو نام تو شد به فال
کرده نهال جاه تو را دست مملکت
[...]
هست از سفال جامه سیکی برآمده
اندر سفال جامه سیکی بود حلال
نی نی نه نه نه نی نه نی نی به هیچ وقت
لا لا لا لا لل لا لا لا لا به هیچ حال
توحید لایزال نیاید چو در مقال
روشن کنم ضمیر به توحید ذوالجلال
ترجیع کن که آمد یک جام مال مال
جان نعره میزند که بیا چاشنی حلال
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.