گنجور

 
قاآنی

خسروا ای ‌کت ایزد متعال

نافریدست در زمانه حمال

دولتی بیکران ترا داده

کش همه چیز هست غیر زوال

بحر در جنب جود تو شبنم

کوه در نزد حلم تو مثقال

سیم و زر را به دور دولت تو

نشناسد کسی ز سنگ و سفال

مر مرا هست چاکری‌ که بود

در مدیحش زبان ناطقه لال

لب او ساغریست از یاقوت

از می ‌لعل رنگ مالامال

گر خورد خون من حلالش باد

خوردن خون اگر‌چه نیست حلال

راستی سرو و ماه را ماند

قد و رخسارش ازکمال و جمال

چشم و مژگان او بهم دانی

به چه ماند به تیر خورده غزال

خلقی از فکر موی او شب و روز

خیلی از یاد خال او مه و سال

با تنی همچو موی مویاموی

با قدی همچو نال نالانال

خال در طاق ابرویش ‌گویی

جا به محراب ‌کعبه‌ کرده بلال

عقل گفت از خیال او بگذر

تا نگردی اسیر خیل خیال

عشق‌گفتا زهی فراست عقل

که تصورکند خیال محال

روی او کرده مر مرا حیران

بر چه بر صنع قادر متعال

ورنه یکتا خدای داند و بس

که نیم پای‌بست طره و خال

به خدایی‌که صبح و شام‌کنند

شکر آلای او نساء و رجال

به کریمی که گسترد شب و روز

بر سیاه و سفید خوان نوال

که بود مر مرا ز پاکی اصل

پاس شرع رسول در همه حال

هست القصه زان سهی بالا

مر مرا از بلا فراغت بال

من و او هر دو بیهمالستیم

او به حسن و جمال و من به ‌کمال

شَعر او مشک و شِعر من شکر

آن مبرا ز مثل و این ز مثال

شَعر او بر بنای شرع ‌کمند

شعر من بر به ‌پای عقل عقال

او چو برقع ز رخ براندازد

تا که بفریبدم به غنج و دلال

من چنان ساز شعر ساز کنم

که دگرگون شود ورا احوال

تنگ بر خدمتم میان بسته

چون به قصر تو قیصر و چیپال

من نخواهم ز بخت الا او

او نخواهد ز شاه الا شال

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

شاد باش ای هیون آخته یال

هیکل کوه کوب و هامون مال

از پیت کوس خورده کوه ثبیر

وز تکت کاخ خورده باد شمال

بوده با رنگ وقت تک همسر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

میل کرد آفتاب سوی شمال

روز فرسوده را قوی شد حال

باد بر شاخ کوفت شاخ درخت

خاک در بیخ دوخت بیخ نهال

کوه در آب رفت از آتش میغ

[...]

وطواط

ای جناب تو قبلهٔ اقبال

حضرت تو مخیم آمال

دین اسلام را کمال تویی

از تو مصروف باد عین کمال

تو ابو القاسمی بکنیت و هست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه