بهگردون تیره ابری بامدادان برشد از دریا
جواهر خیز وگوهرریز وگوهربیز وگوهرزا
چو چشم اهرمن خیره چو روی زنگیان تیره
شدهگفتی همه چیره به مغزش علت سودا
شبهگون چون شب غاسقگرفته چون دل عاشق
به اشک دیدهٔ وامق به رنگ طرهٔ عذرا
تنش با قیر آلوده دلش از شیر آموده
برون پر سرمهٔ سوده درون پر لؤلؤ لالا
به دلگلشن به تن زندانگهیگریانگهی خندان
چو در بزم طرب رندان ز شور نشوهٔ صهبا
چو دودی بر هوا رفته چو دیوی مست و آشفته
زده بس در ناسفته ز مستی خیره بر خارا
و یا در تیره چه بیژن نهفته چهرهٔ روشن
و یا روشنگهر بهمن شده درکام اژدرها
لب غنچه رخ لاله برون آورده تبخاله
ز بس باران از آن ژاله به طرفگلشن و صحرا
ز فیض او دمیدهگل شمیده طرهٔ سنبل
کشیده از طرب بلبل به شاخ سرخگل آوا
عذارگل خراشیده خط ریحان تراشیده
ز بس الماس پاشیده به باغ از ژالهٔ بیضا
ازو اطراف خارستان شده یکسر بهارستان
وزو رشک نگارستان زمین از لالهٔ حمرا
فکنده بر سمن سایه دمن را داده سرمایه
چمن زو غرق پیرایه چو رنگین شاهدی رعنا
ز بیمش مرغ جان پرد ز سهمش زهرهها درد
چو او چون اژدها غرد و یا چون ددکشد آوا
خروشد هردم ازگردونکه پوشد برتن هامون
ز سنبلکسوت اکسون ز لاله خلعت دیبا
فشاند بر چمن ژاله دماند از دمن لاله
چنان از دلکشد نالهکه سعد از فرقت اسما
کنون از فیض او بستان نماید ازگل و ریحان
به رنگ چهرهٔ غلمان به بوی طرهٔ حورا
چمن از سرو و سیسنبر همال خلخ وکشمر
دمن از لاله و عبهر طراز و تبت و یغما
ز بسگلهایگوناگون چمن چون صحف انگلیون
توگویی فرش سقلاطون صباگسترده در مرعی
ز بس خوبان فرخ رخگلستان غیرت خلخ
همهچون نوش در پاسخ همهچون سیمدر سیما
ز بس لاله ز بس نسرین دمن رنگین چمن مشکین
ز بوی آن ز رنگ این هوا دلکش زمین زیبا
گل از باد وزان لرزان وزان مشک ختن ارزان
بلی نبود شگفت ارزانکساد عنبر سارا
ز فر لاله و سوسن ز نور نور و نسترون
دمن چون وادی ایمن چمن چون سینهٔ سینا
چه درهامون چه دربستانصفاندرصفگلوریحان
ز یک سو لالهٔ نعمان ز یک سو نرگس شهلا
توگویی اهل یککشور برهنه پا برهنه سر
چمان در خشکسال اندر به هامون بهر استسقا
چمن از فر فروردین چنان نازان به دشت چین
که طوس از فر شاه دین برین نهگنبد خضرا
هژبر بیشهٔ امکان نهنگ لجهٔ ایمان
ولی ایزد منان علی عالی اعلا
امام ثامن ضامن حریمش چون حرم آمن
زمین از حزم او ساکن سپهر از عزم او پویا
نهال باغ علیین بهار مرغزار دین
نسیم روضهٔ یاسین شمیم دوحهٔ طاها
سحاب عدل را ژاله ریاض شرع را لاله
خرد بر چهر او واله روان از مهر او شیدا
رخش مهری فروزنده لبش یاقوتی ارزنده
ازآن جان خرد زنده ازین نطق سخنگویا
ز جودش قطرهیی قلزم ز رایش پرتوی انجم
جنابش قبلهٔ مردم رواقشکعبهٔ دلها
بهشت از خلق او بویی محیط از جود او جویی
به جنب حشمتش گویی گرایان گنبد مینا
ستارهگوی میدانش هلال عید چوگانش
ز نعل سم یکرانش غباری تودهٔ غبرا
قمر رنگی ز رخسارش شکر طعمی زگفتارش
بشر را مهر دیدارش نهان چون روح در اعضا
زمین آثاری از حزمش فلک معشاری از عزمش
اجل در پهنهٔ رزمش ندارد دم زدن یارا
خرد طفل دبستانش قمر شمع شبستانش
به مهر چهر رخشانش ملک حیرانتر از حربا
نظام عالم اکبر قوام شرع پیغمبر
فروغ دیدهٔ حیدر سرور سینهٔ زهرا
ابد از هستیش آنی فلک در مجلسش خوانی
به خوان همتش فانی فروزان بیضهٔ بیضا
وجودش باقضا توأم ز جودش ماسوا خرم
حدوثش با قدم همدم حیاتش با ابد همتا
قضا تیریست در شستش فنا تیغیست در دستش
چو ماهی بستهٔ شستش همه دنیا و مافیها
زمینگوییست در مشتش فلک مهری در انگشتش
دوتا چون آسمان پشتش به پیش ایزد یکتا
بهسائل بحر وکان بخشد خطاگفتم جهان بخشد
گرفتمکاو نهان بخشد ز بسیاری شود پیدا
ملک مست جمال او فلک محوکمال او
ز دریای نوال او حبابی لجهٔ خضرا
زمان را عدل او زیور جهان را ذات او مفخر
زمان را او زمانپرور جهان را او جهان پیرا
ز قدرش عرش مقداری ز صنعش خاک آثاری
به باغ شوکتش خاری ریاض جنتالمأوی
امل را جود او مربع اجل را قهر او مصنع
فلک را قدر او مرجع ملک را صدر او ملجا
رضای او رضای حق قضای او قضای حق
دلش از ماسوای حقگزیده عزلت عنقا
کواکب خشت ایوانش فلک اجری خورخوانش
به زیر خط فرمانش چه جابلقا چه جابلسا
رخش پیرایهٔ هستی دلش سرمایهٔ هستی
وجودش دایهٔ هستی چه در مقطع چه در مبدا
ملک را روی دل سویش فلک را قبه ابرویش
بهگردکعبهٔ کویش طواف مسجدالاقصی
جهان را او بود آمر چه در باطن چه در ظاهر
به امر او شود صادر ز دیوان قضا طغرا
کند از یک شکرخنده هزاران مرده را زنده
چنانکز چهر رخشنده جهان پیر را برنا
ردای قدس پوشیده به حزم نفسکوشیده
به بزم انس نوشیده می وحدت ز جام لا
می از مینای لاخورده سبق از ماسوا برده
وزان پس سر برآورده ز جیب جامهٔ الا
زدوده زنگ امکانی شده در نور حق فانی
چو مه در مهر نورانی چو آب دجله در دریا
زدف در دشت لاخرگهکه لامعبود الا الله
زکاخ نفی جسته ره به خلوتگاه استثنا
شده از بس به یاد حق به بحر نفی مستغرق
چنان با حق شده ملحقکه استثنا به مستثنا
روان راز پرورده سراید راز در پرده
بلیگیرد خرد خرده به نااهل ار بریکالا
رموز علم ادریسی بود ذوقی نه تدریسی
چه داند ذوق ابلیسی رموز علم الاسما
زهی یزدان ثناخوانت دوگیتی خوان احسانت
خهی فتراک فرمانت جهان را عروهالوثقی
ستاره میخ خرگاهت زحل هندوی درگاهت
ز بیم خشم جانکاهت فلک را رنج استرخا
به سر از لطف حق تاجت طریق شرع منهاجت
بساط قرب معراجت فسبحان الذی اسری
مهین نوباوهٔ آدم بهین پیرایهٔ عالم
چو خیرالمرسلین محرم به خلوتگاه او ادنی
تویی غالب تویی ماهر تویی باطن تویی ظاهر
تویی ناهی تویی آمر تویی داور تویی دارا
مسالک را تویی رهبر ممالک را تویی زیور
محامد را تویی مظهر معارف را تویی منشا
تو در معمورهٔ امکان خداوندی پس از یزدان
چودر رگخون چودر تنجان روان حکمتو در اشیا
تویی بر نفع و ضر قادر تویی بر خیر و شر قاهر
تویی بر دیو و دد آمر تویی بر نیک و بد دانا
تو جسم شرع را جانی تو در عقل راکانی
توگنجکان یزدانی تو دانی سر ما اوحی
تو دانایی حقایق را تو بینایی دقایق را
تو رویانی شقایق را ز ناف صخرهٔ صمّا
ترا از ماه تا ماهی ز حق پروانهٔ شاهی
گر افزایی وگرکاهی نباشد ازکست پروا
زمان را از تو افزایش زمین را از تو آسایش
روان را از تو آرامش خرد را از تو استغنا
بهکلک قدرت داور تو بودی آفرینگستر
نزاده چارگان مادر نبوده هفتگان آبا
ز درعت حلقهییگردون ز تیغت شعلهییکانون
ز قهرت لطمهیی جیحون ز ملکت خطوهیی بیدا
اگر لطف تو ای داور نگردد خلق را رهبر
ز آه خلق در محشر قیامتها شود بر پا
زهی ای نخل باغ دینکت اندر دیدهٔ حقبین
نماید خوشهٔ پروینکم از یک خوشهٔ خرما
در اوصاف تو قاآنی دهد داد سخندانی
کند امروز دهقانیکه تا حاصل برد فردا
سخن تخمست و او دهقان ثنا مزرع امل باران
فشاند دانه در میزانکه چیند خوشه در جوزا
تعالیاللهگرش خوانی معاذاللهگرش رانی
به هر حالتکه میدانی تویی مهتر تویی مولا
گرش خوانی زهی با ذل ورش رانی خهی عادل
گرش خوانی شود خوشدل ورش رانی شود رسوا
گرش خوانی عفاکالله ورش رانی حماکالله
بهر صورت جزاکاللهکما تبغیکما ترضی
گرش خوانی ثناگوید ورش رانی دعاگوید
نترسد برملاگوید ستم زیباکرم زیبا
الا تا در مه نیسان دمد ازگلگل و ریحان
بروید سنبل از بستان برآید لاله از خارا
چو لاله زایرت خرم چوگل با خرمی توأم
چو ریحان سبز و مشکی دم چو سنبل بوستان پیرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف طبیعت و زیباییهای آن میپردازد و در عین حال به توحید و صفات خداوند اشاره میکند. شاعر به تصویر کشیدن صبحگاهی دلانگیز و شکوفایی گلها، لالهها و دیگر زیباییهای طبیعت میپردازد و حس شادابی و طراوت را منتقل میکند. او همچنین به مقام عالی و صفات خداوند اشاره دارد و قدرت و حکمت او را در ایجاد و تدبیر جهان به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که تمامی زیباییها و نعمتها از لطف و رحمت خداوند ناشی میشوند و انسان باید قدردان این نعمتها باشد.
هوش مصنوعی: در صبح زود، بر روی آسمان تاریک، از دریا جواهرات و گوهرهایی زیبا و درخشان رو به بالا به سوی آسمان میآیند.
هوش مصنوعی: چشمهای شیطانی مانند چهره تاریک زنگیان، خیره و مدهوش شدهاند و گویی همه چیز در مغز آنها تحت تأثیر دلیل جنون و آشفتگی قرار دارد.
هوش مصنوعی: چهرهام مانند شب تاریک است و در دل عاشق، حسرت و اشک وجود دارد. رنگ چشمانم به زیبایی موهای دختری جوان میزند.
هوش مصنوعی: دل او با قیر آلوده و غمگین است، اما در دلش جواهراتی درخشان و باارزش وجود دارد که نشاندهندهٔ زیبایی و ارزش درونی اوست. در واقع، ظاهرش غمناک و تاریک است، ولی در باطنش چیزهای قیمتی و زیبا وجود دارد.
هوش مصنوعی: در دل باغ، کسی که گاهی در حال گریه و گاهی در حال خنده است، همانطور که در جشن شادی جمعی از شراب سرمست شدهاند، خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: مثل دودی که در آسمان پراکنده شده و در حالتی سرمست و آشفته است، به طوری که بیهدف و حیران به اطراف نگاه میکند.
هوش مصنوعی: در میان تاریکی، بیژن با چهرهای روشن پنهان شده و یا فرزند باهوش بهمن، در دندانهای اژدها گیر افتاده است.
هوش مصنوعی: لب غنچه به شکل رخ لالهای زیبا باز شده و به خاطر بارش باران زیاد، حالت شادابی و طراوت به خود گرفته است. حالا این غنچه در مسیر گلستان و دشت قرار دارد.
هوش مصنوعی: از نعمت و بخشش او، گلها شکوفا شدهاند و موهای سنبل به زیبایی دراز شده است. بلبل از خوشحالی نغمهسرایی کرده و به شاخههای گل سرخ آواز میخواند.
هوش مصنوعی: نرمی و زیبایی چهرهات مانند گل است که به خاطر زیباییاش آسیب دیده و خطی مانند ریحان دارد. این زیبایی از نعمتهای گرانبهایی است که در باغ به دلیل بارش شبنم به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: تمام اطراف خارزار بهشتگونه شده و زمین به خاطر لالههای قرمز، حسادت به زیبایی معشوقه را دارد.
هوش مصنوعی: بر روی درخت سمن، سایه ی درخت دمن را افکنده و زیبایی چمن را به او بخشیده است. مانند شاهدی زیبا و رنگین که در دل طبیعت خود را نمایان کرده است.
هوش مصنوعی: از ترس او، جان انسان مثل پرندهای دور میشود و از تأثیر او، دلها به درد میآید. او مانند اژدهایی خشمگین است و یا مانند حیوانات وحشی، باعث ایجاد سر و صدا میشود.
هوش مصنوعی: هر لحظه از آسمان صداهایی میآید که بر تن دشت، عطر و زیبایی گلها را میپاشد و مانند پوششی با شکوه، زیبایی زمین را میافزاید.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تصویری از طبیعت اشاره میکند که در آن شبنم روی چمن میدرخشد و لالهها از دل درد میکشند. این احساسات عاطفی و فقدان به نوعی با کلمات سعد پیوند میخورد که گویی از جدایی از اسما ناله میزند. این توصیف، حس ناامیدی و غم را به زیبایی منتقل میکند.
هوش مصنوعی: اکنون از برکت او، از گل و گیاه بهرهبرداری میکند، به رنگ چهرهٔ جوانان زیبا و با بویی که شبیه موی پریان است.
هوش مصنوعی: چمن پر از درختان سرو و سنبل است و به زیبایی خلخال و کشمر میدرخشد. در این گلستان، لاله و عبهر به شکوفایی خود ادامه میدهند و مانند تبت و یغما بر زیباییها میافزایند.
هوش مصنوعی: به خاطر تنوع و زیبایی گلهای مختلف در چمن، گویی فرشی از رنگهای زیبا و جذاب در دشت پهن شده است.
هوش مصنوعی: از بس که زیباییها در باغ گلستان هستند، غیرت و شجاعت مانند نوشی در برابر همه چیز، و زیبا رویی همچون نقره در چهرهها نمایان است.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی گلهای لاله و نسرین، چمن از رنگ و بوی آنها زیبا و دلانگیز شده است و این هوا و زمین هم به خاطر این عطر و رنگ جذابتر شدهاند.
هوش مصنوعی: گل در باد میلرزد و بوی خوش مشک ختن به مشام میرسد. اگرچه این زیباییها به راحتی به دست میآیند، اما نباید از این موضوع شگفتزده شد، زیرا در دنیای ما بسیاری از چیزهای زیبا مانند عنبر نیز به وفور وجود دارند.
هوش مصنوعی: از زیبایی گل لاله و سوسن و روشنایی نور و نسترن، باغی مانند وادی ایمن و چمنی شبیه به سینه کوه سینا بوجود آمده است.
هوش مصنوعی: در اینجا توصیف زیباییهای طبیعت را مشاهده میکنیم. در هر طرف، گلها و گیاهان مختلفی روییدهاند. در یک سمت، لالهای از نوع نعمان و در سمت دیگر، نرگسی با رنگی دلنشین دیده میشود. این تصویر احساس شادی و زیبایی را در فضای دلانگیز به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: انگار که مردمان یک سرزمین با پاها و سرهای برهنه در دل یک خشکسالی به دنبال آب در دشتهای خشک و بیآب و علف هستند.
هوش مصنوعی: در چمن، زیبایی و تازگی فروردین به گونهای است که دشت چین را تحت تأثیر قرار داده است، همانطور که طوس از زیبایی و شکوه شاه دین در این دشت سبز بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: عالیترین مقام و منزلت علی، مانند نهنگ بزرگی در دریاهای ایمان است که در میان امکانات و قابلیتها میدرخشد.
هوش مصنوعی: امام هشتم، حافظ و نگهبان حریم خود است، مانند حرم امنی که زمین را آرامش میبخشد. آسمان نیز به خاطر اراده و تصمیم او در حرکت و پویایی است.
هوش مصنوعی: نهال باغ علیین نماد زیبایی و شکوفایی در بهار است، جایی که گنجینههای دینی و معنوی نمایان میشود. نسیم خوش این رویداد، روح را شاداب میکند، مانند عطر دلانگیز گلها که در دل باغی سرسبز وزیدن میگیرد و یادآور پیامهای الهی است.
هوش مصنوعی: ابر عدل، مانند شبنم بر باغستان شرع میبارد و گلهای خرد آن را زینت میبخشد. چهرهاش به واسطه مهربانیاش، دلها را شاداب و سرمست کرده است.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند ماه درخشان و لبهایش مانند یاقوت قیمتی است و روحی پرشور در او وجود دارد که سخنانش را به زیباترین شکل بیان میکند.
هوش مصنوعی: از بخشندگی او یک قطره مانند دریا و از روشناییاش پرتو ستارههاست. او به عنوان قبله و سمتوسوی مردم، مانند کعبهای برای دلهاست.
هوش مصنوعی: بهشت از وجود او عطر و بویی دارد و هر جا که جود و بخشش او باشد، مانند جوی آبی به جریان در میآید. وقتی به عظمت و شکوه او نگاه میکنیم، گویی همه چیز به سمت گنبد آسمان میرهید.
هوش مصنوعی: در میدان، ستارهیی که به پیشانی بازی میدرخشد، هلال عید را به یاد میآورد و غباری از سم اسبهای یکران بر زمین نشسته است.
هوش مصنوعی: ماه، زیبایی و لطافتی دارد که شبیه شیرینی است و گفتارش برای انسان دلپذیر و خوشایند است. عشق به او در دل پنهان است، درست مانند روح که در اعضای جسم وجود دارد.
هوش مصنوعی: زمین نشانههایی از احتیاط و دقت خود دارد، آسمان نیز با اراده و تصمیمش به معیشت میپردازد. اما اجل و مرگ، در میدان جنگ، جرات نفس کشیدن ندارد.
هوش مصنوعی: هوش و فهم کودک دبستانیاش همچون ماه درخشانی است که در شب روشنایی میبخشد. زیبایی چهرهاش باعث حیرت و شگفتی بیشتر از یک معجزه است.
هوش مصنوعی: نظام بزرگ دنیا بر اساس قوانین دین پیامبر است و نور چشمان علی، آرامش دل فاطمه را فراهم میکند.
هوش مصنوعی: همیشه از وجود او، زمانه به سر خواهد آمد. در محفلش، اقبال و رادمردی به یکدیگر پیوستهاند و درخششش همچون نوری در دل دایرهای بیپایان است.
هوش مصنوعی: وجود او با قضا و سرنوشت در آمیخته و برکت بخش است. وجودش شادی بخش و آغازگر خوبیهاست. زندگیاش همیشگی و همراه با جاودانگی است و به نوعی همپای ابدیت قرار دارد.
هوش مصنوعی: سرنوشت مانند تیری در دستان خداست و زندگی همچون تیغی در دست او قرار دارد. تمام دنیا و موجودات آن مانند ماهیای هستند که در شست او گرفته شدهاند.
هوش مصنوعی: زمین مانند گوی کوچکی است که در دست آسمان قرار دارد، و فلک (آسمان) مانند انگشتی است که ستاره مهر در آن جای دارد. آسمان، دوتا مانند خود را در پسزمینهاش دارد و در برابر ایزد یکتا قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: به درخواستها و نیازهای دیگران توجه کن و اگر به کسی کمک کردی، ممکن است نتوانی به خوبی آن را انجام دهی. اما اگر بخواهی چیزی را از جهان بگیری، میتوانی به چیزهای پنهان در آن دسترسی پیدا کنی و این به دلایل مختلف - مانند تلاش و توجه به جزئیات - ممکن است برایت روشن شود.
هوش مصنوعی: پادشاهی تحت تأثیر زیبایی او قرار گرفته و آسمان هم تحت تأثیر کمال اوست. از دریای بخشش او، همچون حبابی در عمق آبهای سبز ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: زمان به زیبایی عدالت او زینت یافته و ذات او باعث افتخار جهان است. او خالق زمان است و جهان را نیز او آفریده است. جهان به دست او آراسته میشود.
هوش مصنوعی: از مقام والایش همانند عرش است و از آثارش، نشانههایی همچون خاک وجود دارد. در باغ بزرگش هم گلی وجود ندارد و جز خار، چیزی در این بهشت آرامش به چشم نمیخورد.
هوش مصنوعی: بخشندگی او، حالتی است که با آن میتوان آغوش را برای زندگی گشود. خشم او، باعث میشود که سرنوشت رقم بخورد. قدرت او، همچون قالبی است که جهان را میسازد. جایگاه او، مرکز فرمانروایی است و پناهگاه امنی برای تمام مخلوقات.
هوش مصنوعی: خشنودی او همان خشنودی الهی است و تقدیر او نیز تقدیر الهی. دل او از هر چیز غیر از حق انتخاب کرده و به دوری و تنهایی شبیه پرندهای افسانهای روی آورده است.
هوش مصنوعی: ستارهها مانند آجرهای ایوانش در آسمان، سفرهاش زیر چتر فرمان اوست. چه بلقیس و چه جابلقا، همگی تحت تاثیر قدرت او قرار دارند.
هوش مصنوعی: زیبایی ظاهری، سرمایه اصلی وجود انسان است و روح او همچون مادیانی است که برای زندگیاش ضروری است، چه از آغاز تولد و چه در پایان آن.
هوش مصنوعی: دل را به سوی او میکشاند، چون آسمان را به قبه ابرویش، دور کعبهاش میچرخاند و مانند طواف در مسجدالاقصی.
هوش مصنوعی: جهان در دست اوست و اوست که فرمان میدهد، چه در درون و چه در بیرون. همه چیز به فرمان او از لوح تقدیر به واقعیت تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: با یک لبخند شیرین، میتواند هزاران انسان را زنده کند، همانطور که با چهره درخشانش، دنیا را جوان و شاداب میسازد.
هوش مصنوعی: ردای قدس به معنای پوشش و ظرافت معنوی و روحانی است که فردی بر تن دارد. او با احتیاط و دوراندیشی به زندگی مینگرد و در جمع دوستان و نزدیکانش به شادی و انس پرداخته است. در این مسیر، او از جام وحدت که نمادی از اتحاد و همبستگی است، نوشیده و طعمی از زندگی معنوی و روحانی را چشیده است.
هوش مصنوعی: نوشیدنیای از ظرف زیبا که هیچ گونه خراشی ندارد، از هر چیزی فراتر رفته و سپس خود را از درون لباس خاصی نمایان کرده است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به زوال وجود و فانی شدن در حقیقت نورانی است. مانند خاموشی و از بین رفتن ماه در تابش نور خورشید، و همچنین مانند آب دجله که در دریا محو میشود. به طور کلی، با بیان این مثالها به انتقال از حالت فردی و محدود به وحدت و همگونی با حقیقتی بزرگتر اشاره شده است.
هوش مصنوعی: در ظلمات دشت، مانند جایی که فقط خداوند وجود دارد، از تاریکی رهایی یافته و به مکانی آرام و خاص رسیدهایم.
هوش مصنوعی: شخصی به خاطر یاد خدا آنقدر در حال نفی و دوری از خود غرق شده است که بهطور کامل با او یکی شده و هیچ تفاوتی میان آنها نمیبیند، به گونهای که هیچ استثنایی بر این اتحاد وجود ندارد.
هوش مصنوعی: آدمی که سعی در پرورش روح و فکر خود دارد، میتواند رازهایی را در دل خود نگهدارد. اگر عقل و اندیشهاش به دیگران، بهویژه نااهلان، عرضه شود، احتمالاً دچار سوءاستفاده و مشکل خواهد شد.
هوش مصنوعی: علم ادریسی به شعور و الهام مرتبط است و فقط از طریق آموزش به دست نمیآید. چون شیطان هم از اسرار علم نامها چیزی نمیداند، بنابراین آنچه بر پایه ذوق و احساس است، ارزش بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، ستایش تو را به خاطر نعمتهایت که بر دو جهان نازل کردی، پس چه نیکو است که فرمان تو، جهانیان را به یکدیگر متصل و پایدار میسازد.
هوش مصنوعی: ستارهای که در خرگاه تو میدرخشد، زحل است و درگاه تو به خاطر ترس از خشم کشتنکنندهات، آسمان را به زحمت میاندازد.
هوش مصنوعی: از الطاف الهی، بر سرت تاجی میدرخشد و راهات به سوی دین الهی مشخص است. قربت و نزدیکی تو، مانند معراج است. پاک و منزه است آن خدایی که تو را به آسمانها برد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف مقام و جایگاه ویژهای اشاره دارد. در آن، به جوانی از نسل آدم اشاره میشود که زیبایی و ویژگیهای خاصی دارد. او مانند بهترین فرستادههای الهی، در نزدیکی خداوند و در خلوتگاه او قرار دارد. به عبارت دیگر، این جوان برای خداوند و در ارتباط نزدیک با او، از مقام بالایی برخوردار است.
هوش مصنوعی: تو هستی برنده، تو ماهری، تو باطن و ظاهر هستی، تو نهی کننده و فرماندهای، تو قاضی و دارا هستی.
هوش مصنوعی: تو راهنما و هدایتگر مسیرها هستی، تو زینت بخش کشورها و زیور مدحها و ستایشها هستی، تو نمایانگر دانش و معرفت هستی و منبع و سرچشمه این معارف نیز تو هستی.
هوش مصنوعی: تو در دنیای امکان آفرینش خداوندی زندگی میکنی. پس از خدا، اگر در رگ و خون و جان تو نفوذ کند، فرمان تو در تمام موجودات حاکم است.
هوش مصنوعی: تو بر همه نیک و بدها تسلط داری و بر همه خوبیها و بدیها قدرت داری. تو فرمانروای همه موجودات، حتی دیوان و جانوران هستی و در این دنیا به حقیقت، دانای مطلقی.
هوش مصنوعی: تو روح و جان قوانین شرع هستی و در عقل منزلت و مقام خاصی داری. تو گنجی از خداوند هستی و این را خودت میدانی.
هوش مصنوعی: تو به حقایق آگاه هستی، توانایی دیدن جزئیات را داری و زیباییهای طبیعی را به نمایش میگذاری، مانند شکوفهای که از دل صخرهای سخت میروید.
هوش مصنوعی: اگر تو از ماه تا ماهی، از مقام و محبوبیت خود کم یا زیاد کنی، نباید از کسی بترسی یا نگران باشی.
هوش مصنوعی: زمان را به تو دادهاند تا استفادهاش کنی، زمین را برایت آماده کردهاند تا در آرامش زندگی کنی، روح تو را به سکون و آرامش میخوانند و خرد تو را بینیاز از دیگران میسازند.
هوش مصنوعی: با تدبیر و توانایی تو، حاکمیت و قدرت به وجود آمده است و هیچ چیز بدون تو وجود ندارد. حتی مادر هفت نسل پیش هم نتوانسته است چیزی را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: از درگاه تو همچون حلقهای در آسمان، آتش شعلهور شده است. از خشم تو جوی خون به راه افتاده و از فرمانروایی تو گامهای غولآسا و سهمگینی در زمین برداشته میشود.
هوش مصنوعی: اگر از محبت و لطف تو، ای قاضی و داور، مردم هدایت و راهنمایی نمییابند، ناله و شیون آنها در روز قیامت باعث برپا شدن قیامها و اعتراضات میشود.
هوش مصنوعی: نخل باغ دین در نظر کسی که به حقیقت نگاه میکند، خوشهای از ستارههای پروین را زیبا و دلنشین به نمایش میگذارد، همچنین یک خوشه خرما کمتر از آن نیست.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف ویژگیهای کسی میپردازد که امروز با سخنرانی و اظهار نظر درباره صفات یک شخص یا موضوع خاص، همانند یک دهقان (کشاورز) به کار خود مشغول است. او در حال حاضر در تلاش است تا برای فردا محصول یا نتیجهای به دست آورد. به عبارت دیگر، این فرد در حال جمعآوری و ارزیابی اطلاعات و نظرات است تا به نتیجه مطلوبی برسد.
هوش مصنوعی: سخن همچون دانهای است که کشت میشود، و آن کشاورز، دلسوز و مهربان، بر زمین امید، باران میریزد تا دانهها در ترازوی زندگی جوانه بزنند و خوشههای موفقیت را در زمان مناسب برداشت کنند.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ است و اگر او را بخوانی یا از خود دور کنی، در هر صورتی که باشی، تو بالاترین و بهترین هستی.
هوش مصنوعی: اگر او را بخوانی، چه خوب و معنادار است؛ اما اگر او را به زیر ذلت خود بکشی، او عادلانه عمل میکند. اگر او را بخوانی، خوشحال میشود و اگر او را به راندن درآوری، رسوا میشود.
هوش مصنوعی: اگر او را دعوت کنی، خدا محافظتت کند و اگر او را برانی، خدا تو را یاری کند. در هر حال، خداوند تو را جزا خواهد داد؛ همانطور که میخواهی و خشنود هستی.
هوش مصنوعی: اگر او را ستایش کنند، خوشحال میشود و اگر طردش کنند، دعا میکند. او از بیان حقیقت نمیترسد و میگوید که ظلمی که بر او رفته، زیبایی خاصی دارد.
هوش مصنوعی: بیدار شو تا در بهار، گلهای خوشبو و زیبا شکوفا شوند و سنبل از باغ بیرون بیاید و لالهها از زمین رشد کنند.
هوش مصنوعی: مثل لاله، که در بهار میروید و شاداب است، من نیز با خرمی تو سرشار از نشاط و خوشبختی هستم. بوی خوش ریحان و سنبل در باغ، نشانهای از زیبایی و طراوت وجود توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا
چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا
چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده
چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا
ببارید و ز هم بگسست و گردان گشت بر گردون
[...]
خداوندی که در وحدت قدیم است از همه اشیا
نه اندر وحدتش کثرت، نه مُحدَث زین همه تنها
چه گوئی از چه او عالم پدید آورد از لولو
که نه مادت بد و صورت، نه بالا بود و نه پهنا
همی گوئی که بر معلول خود علت بود سابق
[...]
چه جرمست اینکه هر ساعت ز روی نیلگون دریا
زمین را سایبان بندد بپیش گنبد خضرا ؟
چو در بالا بود باشد بچشمش آب در پستی
چو در پستی بود باشد بکامش دود بر بالا
گهی از دامن دریا شود بر گوشۀ گردون
[...]
بهر چیزی بود خرسند هرکش قدر بی بالا
بهفت اقلیم نپسندد کسی کش همتی والا
ز خاک و باد و آب آتش شرف دارد فزون زیرا
که چون باشد سوی پستی بود میلش سوی بالا
ندارد هیچ مخلوقی بعالم قدرت خالق
[...]
سپاه ابر نیسانی ز دریا رفت بر صحرا
نثار لؤلؤ لالا به صحرا برد از دریا
چون گردی کش برانگیزد سم شبدیز شاهنشه
ز روی مرکز غبرا به روی گنبد خضرا
گهی ماننده دودی مسطح بر هوا شکلش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.