نسیم خلد میرود مگر ز جویبارها
که بوی مشک میدهد هوای مرغزارها
فراز خاک و خشتها دمیده سبز کشتها
چه کشتها بهشتها نه ده نه صد هزارها
به چنگ بسته چنگها بنای هشته رنگها
چکاوها کلنگها تذروها هزارها
ز نای خویش فاخته دوصد اصول ساخته
ترانهها نواخته چو زیر و بم تارها
ز خاک رسته لالهها چو بسدین پیالهها
به برگ لاله ژالهها چو در شفق ستارها
فکندهاند همهمه کشیدهاند زمزمه
به شاخ سروبن همه چه کبکها چه سارها
نسیم روضهٔ ارم جهد به مغز دمبهدم
ز بس دمیده پیش هم به طرف جویبارها
بهارها بنفشهها شقیقها شکوفهها
شمامهها خجستهها اراکها عرارها
ز هر کرانه مستها پیالهها به دستها
ز مغز میپرستها نشانده می خمارها
ز ریزش سحابها بر آبها حبابها
چو جوی نقره آبها روان در آبشارها
فراز سرو بوستان نشستهاند قمریان
چو مقریان نغزخوان به زمردین منارها
فکندهاند غلغله دوصد هزار یکدله
به شاخ گل پی گله ز رنج انتظارها
درختهای بارور چو اشتران باربر
همی ز پشت یکدگر کشیده صف قطارها
مهارکش شمالشان سحابها رحالشان
اصولشان عقالشان فروعشان مهارها
درین بهار دلنشین که گشته خاک عنبرین
ز من ربوده عقل و دین نگاری از نگارها
رفیقجو شفیقخو عقیقلب شقیقرو
رقیقدل دقیقمو چه مو ز مشک تارها
به طره کرده تعبیه هزار طبله غالیه
به مژه بسته عاریه برنده ذوالفقارها
مهی دو هفت سال او سواد دیده خال او
شکفته از جمال او بهشتها بهارها
دو کوزه شهد در لبش دو چهره ماه نخشبش
نهفته زلف چون شبش به تارها تتارها
سهیل حسن چهر او دو چشم من سپهر او
مدام مست مهر او نبیدها عقارها
چه گویمت که دوش چون به ناز و غمزه شد برون
به حجره آمد اندرون به طرز میگسارها
به کف بطی ز سرخ می که گر ازو چکد به نی
همی ز بند بند وی برون جهد شرارها
دونده در دماغ و سر جهنده در دل و جگر
چنانکه برجهد شرر به خشک ریشه خارها
مرا به عشوه گفت هی تراست هیچ میل می
بگفتمش به یادکی ببخش هی بیارها
خوش است کامشب ای صنم خوریم می به یاد جم
که گشته دولت عجم قوی چو کوهسارها
ز سعی صدر نامور مهین امیر دادگر
کزو گشوده باب و در ز حصن و از حصارها
به جای ظالمی شقی نشسته عادلی تقی
که مؤمنان متقی کنند افتخارها
امیر شه امین شه یسار شه یمین شه
که سر ز آفرین شه به عرش سوده بارها
یگانه صدر محترم مهین امیر محتشم
اتابک شه عجم امین شهریارها
امیر مملکتگشا امین ملک پادشا
معین دین مصطفی ضمین رزقخوارها
قوام احتشامها عماد احترامها
مدار انتظامها عیار اعتبارها
مکمّل قصورها مسدد ثغورها
ممّهد امورها منظم دیارها
کشندهٔ شریرها رهاکن اسیرها
خزانهٔ فقیرها نظام بخشکارها
به هر بلد به هر مکان به هر زمین به هر زمان
کنند مدح او به جان به طرز حقگزارها
خطیبها ادیبها اریبها لبیبها
قریبها غریبها صغارها کبارها
به عهد او نشاطها کنند و انبساطها
به مهد در قماطها ز شوق شیرخوارها
سحابکف محیطدل کریمخو بسیطظل
مخمرش از آب و گل فخارها وقارها
به ملک شه ز آگهی بسی فزوده فرهی
که گشت مملکت تهی ز ننگها ز عارها
معین شه امین شه یسار شه یمین شه
که فکر دوربین شه گزیدش از کبارها
فنای جان ناکسان شرار خرمن خسان
حیات روح مفلسان نشاط دلفکارها
به گاه خشمش آنچنان تپد زمین و آسمان
که هوش مردم جبان ز هولگیر و دارها
زهی ملک رهین تو جهان در آستین تو
رسیده از یمین تو به هر تنی یسارها
به هفت خط و چار حد به هر دیار و هر بلد
فزون ز جبر و حد و عد تراست جاننثارها
کبیرها دبیرها خبیرها بصیرها
وزیرها امیرها مشیرها مشارها
دوسال هست کمترک که فکرت تو چون محک
ز نقد جان یک به یک به سنگ زد عیارها
هم از کمال بخردی به فر و فضل ایزدی
ز دست جمله بستدی عنان اختیارها
چنان ز اقتدار تو گرفت پایهکار تو
که گشت روزگار تو امیر روزگارها
چه مایه خصم ملک و دین که کرد ساز رزم و کین
که ساختی به هر زمین زلاششان مزارها
خلیل را نواختی بخیل را گداختی
برای هردو ساختی چه تختها چه دارها
در ستم شکستهای ره نفاق بستهای
به آب عدل شستهای ز چهر دین غبارها
به پای تخت پادشه فزودی آن قدر سپه
که صف کشد دوماهه ره پیادهها سوارها
کشیده گرد ملک و دین ز سعی فکرت رزین
ز توپهای آهنین بس آهنین حصارها
حصارکوب و صفشکن که خیزدش تف از دهن
چو از گلوی اهرمن شررفشان به خارها
سیاهمور در شکم کنند سرخچهره هم
چه چهره قاصد عدم چه مور خیل مارها
شوند مورها در او تمام مار سرخ رو
که برجهندش از گلو چو مارها ز غارها
ندیدم اژدر اینچنین دلآتشین تنآهنین
که افکند در اهلکین ز مارها دمارها
نه داد ماند ونه دین ز دیو پر شود زمین
فتد خمار ظلم و کین به مغز ذوالخمارها
به نظم ملک و دین نگر ز بس که جسته زیب و فر
که نگسلد یکاز دگر چو پودها ز تارها
الا گذشت آن ز من که بگسلد در چمن
میان لاله و سمن حمارها فسارها
مرا بپرور آنچنان که ماند از تو جاودان
ز شعر بنده در جهان خجسته یادگارها
به جای آب شعر من اگر برند در چمن
ز فکر آب و رنج تن رهند آبیارها
هماره تابه هر خزان شود ز باد مهرگان
تهی ز رنگ و بو جهان چو پشت سوسمارها
خجسته باد حال تو هزار قرن سال تو
به هر دل از خیال تو شکفته نوبهارها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای طبیعت در بهار میپردازد و نقش نسیم خلد و جویبارها را در خلق این زیباییها به تصویر میکشد. شاعر به توصیف گلها، درختان، صدای پرندگان، و لذتهای بهاری میپردازد و این زیباییها را با تصاویری چون لالهها، گلها، و آواز فاختهها به تصویر میکشد. علاوه بر زیباییهای طبیعی، شاعر به ستایش ویژگیهای یک حاکم عادل و دانا میپردازد که موجب رونق و آرامش در جامعه شده است. او همچنین به صفات خوب آن حاکم، مانند بخشش و حقیقت، اشاره میکند و آرزوی ادامه این وضعیت خوشایند را دارد. در نهایت، شاعر با بیان دلنواز و توصیفهای زیبا، به شادی و امید در دلها اشاره میکند و آرزو دارد که این زیباییها و خوبیها همواره ادامه یابد.
هوش مصنوعی: هوا خنک و دلپذیری میوزد که بوی خوش مشک را از درهها و آبها به باغات و مراتع میآورد.
هوش مصنوعی: از میان خاک و خشتها، زمین سرسبز شده و به کشت و کار پرداخته است. این کشتها، بهشتهایی هستند که شمار آنها نه فقط یک یا دو، بلکه هزاران عدد است.
هوش مصنوعی: در این بیت به توصیف تصاویری از طبیعت و زندگی پرداخته شده است. به نوعی، کلمات به نشانههای مختلف و رنگارنگی اشاره دارند که بیانگر زیباییها و تنوعات طبیعی هستند. از سازهای چنگی و رنگهای مختلف گرفته تا پرندگان و موجودات دیگر، همهی این عناصر در همتنیدگی زندگی و طبیعت را نقشسنجی میکنند و احساس شادابی و سرزندگی را منتقل میسازند.
هوش مصنوعی: از نای خودش، فاخته دوصد قاعده و قانون را شکل داده و ترانهها را با نغمههای زیر و بم تارها مینوازد.
هوش مصنوعی: از خاک سر برآورده، لالهها همچون پیالههای پر از شربت و نوشیدنی به نظر میرسند. قطرات شبنم بر برگهای لاله مانند ستارهها در سپیدهدم میدرخشند.
هوش مصنوعی: صداهای بلندی را در فضا پراکندهاند و نغمههای ملایمی را نیز به آرامی زمزمه میکنند. درختان سرو به این صداها پاسخ میدهند و همه پرندگان، از کبکها گرفته تا سارها، به این همهمه و نغمهها واکنش نشان میدهند.
هوش مصنوعی: نسیم خنکی که از باغ ارم میوزد، به طور مداوم و مرتب میدمد و با هر بار دمیدن، انسان را به سمت جویبارها میکشاند.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، گلهای بنفشه، شقایق، شکوفه، شمامه و دیگر گلها شکوفا میشوند و زیبایی و سرزندگی را به ارمغان میآورند.
هوش مصنوعی: از هر سوی، مستها با پیالهها در دست، نشاندهندهی حال و هوای شاد و خمار هستند. آنها به شادی و سرور پرداختهاند و به جز لذت از می، به چیزی دیگر فکر نمیکنند.
هوش مصنوعی: از بارش باران بر روی آبها حبابهایی به وجود میآید، مانند جوی نقره که آبها به آرامی در آبشارها جریان دارد.
هوش مصنوعی: در بالای درختان باغ، قمریها نشستهاند و مانند پرندگان خوشخوان، آوازهایی زیبا به رنگ سبز در منارهها سر میدهند.
هوش مصنوعی: صدها دل به شوق و امید در انتظار برآمدن گل، سر و صدایی به راه انداختهاند و از رنجهای بیتابیهایشان سخن میگویند.
هوش مصنوعی: درختان پربار مانند شتران باربر، به صفی ایستادهاند و همگی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: سوارکاران در شمال خود، ابرها را کنترل میکنند و راهبردهای آنان، پایههای استوار آنهاست. بندهایی که به پایشان میبندند، نمایانگر شاخههای کارشان است و مهارها، ابزارهایی برای هدایت آنها هستند.
هوش مصنوعی: در این بهار خوشایند که زمین به عطر خوش عنبر آغشته شده، عقل و دین را از من گرفته است. در این میان، زیبایی خاصی از میان زیباهای دیگر جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: دوستی جویای محبت، با لبهایی مانند عقیق و چهرهای زیبا و دل نازک و با دقت، چه موهایی که از مشک خوشبو است.
هوش مصنوعی: با موهایی زیبا و تزئین شده، به اندازهی هزار طبل زینتدار، که به چشمهایی افتاده مستقیماً تعلق دارد و با قدرتی مانند ذوالفقار، ضربات نافذی را وارد میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و جاذبههای معشوق اشاره میکند. او میگوید که سالهاست که زیبایی و عشق معشوق در دلش نقش بسته و خالی از عشق او نیست. همچنین، از شکوفایی و جلوههای زیبای معشوق سخن میگوید که باعث بهشت و بهار در زندگیاش شده است. به نوعی، عشق و زیبایی معشوق برای شاعر مظهر بهشت و سرزندگی است.
هوش مصنوعی: دو کوزه عسل در کنار لبش است و دو چهره زیبا مانند ماه در آن نهفته است. زلفهایش مانند شب تاریک و پیچیده است.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و درخشان سهیل، مانند دو چشم من است که همواره در آسمان قرار دارد. او همیشه سرمست عشق و محبت من است و مانند نوشیدنیهای خوشگوار و دارویی ارزشمند به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: چه بگویم از آن شب که با ناز و غمزه بیرون آمد؟ درون اتاق همانند میگسارها به شیوه خاصی وارد شد.
هوش مصنوعی: اگر از ظرفی سرخ رنگ چیزی بریزد، آتش و شعلهها بهسوی خارج میروند و از بند آن ظرف رها میشوند.
هوش مصنوعی: دوندگان چنان سریع و پرانرژی هستند که مانند جرقهای در دل و جانشان میجهند، به گونهای که حرکتی سریع و پرشور را به نمایش میگذارند، همانند شرارهای که از ریشههای خشک خارها برمیخیزد.
هوش مصنوعی: او با ناز و عشوه میگفت که هیچ چیزی برای من وجود ندارد. من هم به یاد تو، در جوابش گفتم که بیا و این دلخوریها را فراموش کن.
هوش مصنوعی: امشب ای محبوب، نوشیدنی خوشی بنوشیم و یاد جام نشان را زنده کنیم، چرا که قدرت و سرپرستی کشورهای ایرانی به همچینی استوار و قوی است مانند کوهها.
هوش مصنوعی: این بیت به تمجید از فردی بزرگ و والا مقام اشاره دارد که با تلاش و کوشش خود، درهای دانش و آگاهی را به روی دیگران گشوده و موانع و محدودیتها را از پیشروی آنان برداشته است. او به عنوان یک امیر دادگر شناخته میشود که تأثیر مثبتی بر جامعه و مردم داشته است.
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به این است که به جای یک فرد ظالم و خشن، یک فرد عادل و با تقوا نشسته است. این فرد باعث میشود که مؤمنان پرهیزگار بتوانند به افتخارات دست یابند و احساس عزت و افتخار کنند.
هوش مصنوعی: امیر بزرگ و معتبر، فرمانروای ثروتمند و سخاوتمند، کسی که نشانههای کمال و جلال او بر فراز آسمانها نمایان است و بهشتیان از خدمات او بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف فردی با مقام و شخصیت برجسته میپردازد. او را به عنوان یک مقام عالیرتبه و مورد احترام معرفی میکند که در حکومت و امور سیاسی نقشی کلیدی دارد. همچنین بر اهمیت و نفوذ او در میان دیگران تأکید میکند، به طوری که به عنوان یک امیر و اتابک شناخته میشود و به عنوان نمایندهای از ملتهای بزرگ شناخته میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به وصف فردی میپردازد که در جایگاه امیر و به عنوان حاکم مملکت به خدمت مشغول است. او نه تنها در اداره ملک و حکومت کارهایی انجام میدهد، بلکه به عنوان یاوری برای دین اسلام و پیامبر آن نیز شناخته میشود. همچنین، او توجه ویژهای به نیازهای روزمره مردم دارد و در تامین معاش آنان کوشاست.
هوش مصنوعی: محور اهمیت و احترامها، پایه استحکام نظم و ترتیب و معیار ارزشهاست.
هوش مصنوعی: کسی که کمبودها را جبران میکند، درها را محکم میسازد، امور را به سامان میآورد و شهرها را نظم میبخشد.
هوش مصنوعی: قاتل شیاطین را رها کن تا به کمک کسانی که در تنگنا هستند بشتابی؛ زیرا او میتواند به فقرا کمک کند و نظم و ترتیب را در کارها برقرار سازد.
هوش مصنوعی: در هر شهر و هر مکان، در هر گوشه زمین و در هر زمان، مردم به احترام او با تمام وجود ستایش میکنند و این ستایش به شکل پاک و حقمحور انجام میگیرد.
هوش مصنوعی: گویندگان، فرهیختگان، زیرکها، خردمندان، نزدیکان، دورافتادگان، کوچکها و بزرگها.
هوش مصنوعی: در زمان عهد او، مردم شادیها و خوشحالیها را تجربه میکنند و در مهدهای کوچک، برای شیرخواران از شوق و نشاط برپا میشود.
هوش مصنوعی: ابرها در دلت کریم و بخشندهاند و سایهاش از آب و گل گسترده و زینتبخش است. این ابرها با وقار و عظمت خود، زیباییهای بسیاری را به وجود میآورند.
هوش مصنوعی: با آگاهی و تدبیر شهریار، بسیاری از مشکلات و نواقص در کشور حل شده است، تا جایی که سرزمین از ننگ و عار پاک گشته و به جانب پیشرفت و آبادانی رفته است.
هوش مصنوعی: این ابیات به نوعی بر اهمیت و ویژگیهای شخصیتی اشاره دارد. معین و امین به معنای کسی است که قابل اعتماد و درستکار است. یسار و یمین به سوی چپ و راست اشاره دارد و نشاندهندهی تعادل و دورنگری در زندگی است. آنچه که در این بیت مطرح شده، نشاندهندهی انسانهای با بصیرت و دوراندیشی است که از تجربهها و رویدادهای گذشته برای انتخابهای بهتر در آینده استفاده میکنند.
هوش مصنوعی: فرار و نابودی جان افراد ناتوان به شدت میتواند بر زندگی افرادی که در شرایط سخت و فقیرانهای قرار دارند، تأثیر بگذارد و بر نشاط و شادابی دل آنها تأثیر منفی بگذارد.
هوش مصنوعی: زمانی که او خشمگین میشود، زمین و آسمان به شدت تكان میخورند، بهطوریکه مردم ترسو به خاطر ترس و وحشتشان گیج و حیرتزده میشوند.
هوش مصنوعی: ای ملک، چه زیبایی! جهان در دستان توست و از راست تو به هر کسی خیر و برکت میرسد.
هوش مصنوعی: در هر سرزمین و منطقهای، با هفت ویژگی و چهار حد، چیزی فراتر از قوانین و اندازهگیریها وجود دارد که جانهای فدای آن میشوند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتها و مقامهای مختلفی میپردازد که هر کدام دارای ویژگی خاصی هستند. کبیرها به معنای بزرگترها و سران، دبیرها به معنای نویسندگان و مدرسان، خبیرها به معنی آگاهان و دارندگان دانش، بصیرها به معنای بینایان و دوراندیشان، وزیرها به عنوان مشاوران و وزرای حکومت، امیرها به معنای فرماندهان و سران نظامی، مشیرها به معنای مشاوران و همفکران، و مشارها به معنای همکاران و شریکان هستند. به طور کلی، این بیت مجموعهای از صفات و مقامات را به تصویر میکشد که هر کدام در حوزهای خاص فعالیت میکنند و در کنار هم، جامعهای متنوع و پویا را تشکیل میدهند.
هوش مصنوعی: دو سال میشود که کمتر از آن، فکر تو همچون محک، جان را یک به یک مورد سنجش قرار داده و ارزشها را با سنگ آزمایش کرده است.
هوش مصنوعی: به خاطر ویژگیهای برجسته و فضایل الهی، کنترل و اختیار همه چیز را به دست گرفت.
هوش مصنوعی: قدرت و توانایی تو به حدی است که آنچنان تأثیرگذار شدی که هماکنون مدتهاست روزگار به مهر و فرمان تو اداره میشود و تو در این زمان، امیر و سرورِ روزگاران محسوب میشوی.
هوش مصنوعی: چه اندازه دشمن دین و کشور که جنگ و کینه را برپا کرد و در هر سرزمینی به مخالفت و دشمنی پرداخت و یادگاری از خود به جا گذاشت.
هوش مصنوعی: برای خلیل محبت و نوازش ورزیدی و برای بخیل سختی و عذاب ایجاد کردی. تو برای هر دو گروه، چه در نعمت و رفاه و چه در سختی و رنج، تقدیر و سرنوشت رقم زدی.
هوش مصنوعی: تو در زیر ظلم و ستم شکسته هستی و راهی برای نفاق پیدا کردهای. با آب عدالت خود را شستهای و غبارهای دین از چهرهات پاک شده است.
هوش مصنوعی: در کنار پادشاه، لشکری فراهم کردی که به اندازهای زیاد است که میتواند به مدت دو ماه، پیادهنظامها به صف شده و سواران را به دنبال خود بکشد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تلاشهای فکری و کوششها، تأثیر زیادی بر سرنوشت در مملکت و دین داشته و این تلاشها مانند توپهای آهنین، قوی و محکم هستند و میتوانند حصارهای مستحکم بیافرید.
هوش مصنوعی: وقتی کسی شروع به مبارزه و مقاومت میکند، همانطور که موجودی شیطانی خشم را برمیانگیزد، در تلاش است که با تمام قدرت به جلو برود و موانع را بشکند. مانند اینکه پرخاش و خشم در وجودش فوران میکند و او را به سمت هدفش هدایت میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویر کشیده شده که یک موجود سیاهپوست در دل خود موجودی سرخچهره را میپروراند. این تضاد در رنگها نشاندهنده نوعی تناقض و غم درونی است. همچنین به وجود مارها اشاره شده که ممکن است نماد خطر یا سودایی در زندگی باشند. به طور کلی، این تصویر با اشاره به وضعیتهای عمیق و پیچیده وجود انسان و چالشهای آن در زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: وقتی مارهای سرخ از دهانش بیرون بجهند، تمام مورچهها در وجود او جمع میشوند و به این ترتیب حضور حجم عظیمی از این موجودات را تداعی میکنند.
هوش مصنوعی: من هرگز چنین موجودی آتشین و با تن آهنین را ندیدهام که مانند یک اژدها، از میان دشمنان آتش و نابودی به پا کند.
هوش مصنوعی: نه عدل و انصاف باقی مانده و نه دین و ایمان، وقتی که زمین پر از ظلم و کینه شده است. این وضعیت همچون مستی است که در ذهن کسانی که به دنبال قدرت و ظلم هستند، ریشه دارد.
هوش مصنوعی: به زیبایی و نظم ملک و دین توجه کن، زیرا هیچ کدام از آنها نمیتواند از دیگری جدا شود، مانند اینکه نخها به هم پیچیدهاند و نمیتوان آنها را از هم باز کرد.
هوش مصنوعی: گویی زمانه از من گذشت، و دیگر نتوانم در باغچه که پر از لاله و سمن است، بمانم. مانند آنکه خرها به واگنها متصلاند و نمیتوانند آزادانه حرکت کنند.
هوش مصنوعی: مرا به گونهای پرورش ده که یادگارهای شعر من در جهان برای همیشه باقی بماند.
هوش مصنوعی: اگر به جای آب، شعر من را در چمن بکارند، کسانی که آبیاری میکنند از فکر آب و زحمت بدن رها میشوند.
هوش مصنوعی: به طور مداوم، با هر بار تغییر فصل و وزش باد پاییزی، دنیای طبیعی از رنگ و عطر خالی میشود، مانند پشت سوسمارها که بیرنگ و خشک است.
هوش مصنوعی: حالت همیشه خوب باشد، حتی در هزاران سال، و در دلهای مردم به خاطر یاد تو، بهاری تازه و شاداب شکفته شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بنفشه رسته از زمین به طرف جویبارها
و یا گسسته حور عین ز زلف خویش تارها
ز سنگ اگر ندیدهای چسان جهد شرارها
به برگهای لاله بین میان لالهزارها
شمیم نافه میدهد نسیم جویبارها
گذشته آهوی ختن مگر ز کوهسارها
شنیده بوی فرودین مگر ز باد عنبرین
بلب گرفته ساتکین ز لاله جو کنارها
اگر نه نرگس چمن کشیده بادۀ کهن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.