ماه رمضان آمد ای ترک سمنبر
برخیز و مرا سبحه و سجاده بیاور
واسباب طرب را ببر از مجلس بیرون
زان پیش گه ناگاه ثقیلی رسد از در
وان مصحف فرسودهکه پارینه ز مجلس
بردی به شب عید و نیاوردی دیگر
باز آر و بده تاکه بخوانم دو سه سوره
غفران پدر خواهم و آمرزش مادر
می خوردن این ماه روا نیست که این ماه
فرمان خدا دارد و یرلیغ پیمبر
در روز حرامست به اجماع ولیکن
رندانه توانخورد به شب یک دو سه ساغر
بیش از دو سه ساغر نتوان خوردکه تا صبح
بویش رود ازکام و خمارش رود از سر
یا خورد بدانگونه ببایدکه ز مستی
تا شام دگر برنتوان خاست ز بستر
تا خلق نگویند که می خورده فلانی
آری چه خبر کس را از راز مُستّر
من مذهبم اینست ولی وجه میم نیست
وینکار نیاید به جز از مرد توانگر
ناچار من و مصحف و سجاده و تسبیح
وان ورد شبانروزی و آن ذکر مقرر
و آن خوب دعاییکه ابوحمزه همیخواند
ما نیز بوانیم به هر نیمه شب اندر
ای دوست حدیثی عجبت باز نمایم
از حال یکی واعظ محتال فسونگر
دی واعظکی آمد در مسجد جامع
چون برف همه جامه سفید از پا تا سر
تسبیحک زردی به کف از تربت خالص
مهری به بغل صد درمش وزن فزونتر
دو آستی خرقه نهاده ز چپ و راست
زانگونه که خرطوم نهد پیل تناور
تحت الحنکی از بر دستار فکنده
چون جیب افق از بر گردون مدور
داغی به جبن برزده از شاخ حجامت
کاین جای سجودست ببینید سراسر
چشمیش به سوی چپ و چشمی به سوی راست
تا خود که سلامش کند از منعم و مضطر
زانسانکه خرامد به رسن مرد رسنباز
آهسته خرامیدی و موزون و موقر
در محضر عام آمد و تجدید وضو کرد
زانسانکه بود قاعده در مذهب جعفر
وز آب به بینی زدن و مضمضهٔ او
گر میبدهم شرح دراز آید دفتر
باری به شبستان شد و در صف نخستین
بنشست و قران خواند و بجنباند همی سر
فارغ نشده خلق ز تسلیم و تشهد
برجست چو بوزینه و بنشست به منبر
وانگه به سر وگردن و ریش و لب و بینی
بس عشوه بیاورد و چنینکرد سخن سر
کای قوم سر خار بیابانکهکند تیز
وآن بعرهٔ بز راکهکندگرد به معبر
وان گرز گران را که سپردست به خشخاش
وان قامت موزون زکجا یافت صنوبر
بر جیب شقایق که نهد تکمهٔ یاقوت
بر تارک نرگسکه نهد قاب مزعفر
القصه بترسید ز غوغای قیامت
فیالجمله بپرسید ز هنگامهٔ محشر
و آن کژدم و ماران که چنینند و چنانند
نیش و دمشان تیزتر از ناچخ و خنجر
و آن گرزهٔ آتش که زند بر سر عاصی
آن لحظه که در قبر نکیر آید و منکر
زان موعظه مردم همه از هول قیامت
گریان و من از خنده چوگل با رخ احمر
خندیدم و خندیدنم از بهر خدا بود
زیراکه بد آن موعظه مکذوب و مزور
وعظیکه بود بهر خدا با اثر افتد
وز صفوت او تازه شود قلب مکدر
گفتم برم این قصه به دیوان عدالت
تا زین خبر آگاه شود شاه مظفر
دارای جوانبخت محمد شه غازی
سلطان عجم ماه امم شاه سخنور
دولت چمنی تازه و او سرو سرافراز
شوکت فلکی روشن و او ماه منور
شاها تو سلیمانی و بدخواه تو هدهد
هدهد نشود جفت سلیمان به یک افسر
خنجر چه زنی بر تن بدخواه که در رزم
هر موی زند بر تنش از خشم تو خنجر
گر آیت حزم تو نگارند بهکشتی
از بهر سکونش نبود حاجت لنگر
هر باز که بر ساعد جود تو نشیند
زرین شودش چنگل و سیمین شودش بر
هر نخلکه در مغرن فضل تو نشانند
زمرد شودش شاخ و زبرجد بودش بر
قاآنی تا چندکنی هرزهدرایی
هشدار که آزرده شود شاه هنرور
بس کن به دعاکوش و بگو تاکه جهانست
سالار جهان باد شهنشاه فلکفر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری دربارهٔ فرارسیدن ماه رمضان و آداب و رسوم آن است. شاعر از دوستش میخواهد که وسایل عبادت را به او بیاورد و به یاد میآورد که در این ماه خوردن و نوشیدن به ویژه در روزها حرام است، اما در شبها میتوان به شرطی که زیادهروی نشود، نوشیدنی مصرف کرد. او سپس به توصیف واعظی میپردازد که در مسجد سخنرانی میکند و به روایتی از قیامت و عذابها اشاره دارد. شاعر خندهاش میگیرد که چرا در برابر موعظههای تهدیدآمیز به جای ترس، میخندد و در نهایت به حکومت و شکوه پادشاهان اشاره میکند. این شعر به نوعی نقدی به برخی مواعظ و ریاکاریهای اجتماعی را نیز در بر دارد.
هوش مصنوعی: ماه رمضان فرا رسیده است، ای جوان ترک سمنبر، بلند شو و برای من تسبیح و سجاده بیاور.
هوش مصنوعی: از جمع شادی و سرور مجلس، وسایل و ابزار آن را دور کن، چون ناگهان شخصی سنگینبار و جدی از در میرسد.
هوش مصنوعی: کتاب کهنهای که در شب عید از مجلس بردی و دیگر به ما نیاوردی.
هوش مصنوعی: میراث نیاکان را دوباره به یاد میآورم و از خداوند میخواهم که بخشش و رحمت پدر و مادر را نصیبم کند.
هوش مصنوعی: نباید به این ماه تعرض کرد، چرا که این ماه تحت فرمان خداوند و پیامبر است.
هوش مصنوعی: در روزهای ممنوعه به اتفاق همه، نوشیدن مشروبات غیرمجاز است، اما به طور زیرکانه میتوان در شب به طور مخفیانه چند جرعه نوشید.
هوش مصنوعی: نمیتوان بیش از دو یا سه پیمانه نوشید، زیرا تا صبح طعم آن از دهان خواهد رفت و حالت شیداییاش از سر انسان خواهد زدود.
هوش مصنوعی: باید طوری نوشید که از مستی تا شب بعد نتوان از جای بلند شد و برخواست.
هوش مصنوعی: شخصی از خود میپرسد که چرا دیگران دربارهاش صحبت میکنند و به زندگیاش نظر میدهند. او میداند که رازهایی در دل هر فرد وجود دارد که کسی از آنها باخبر نیست.
هوش مصنوعی: من به این عقیدهایم که تنها از طریق افراد ثروتمند میتوان به این کار موفق شد، چرا که دین و مذهب من این چنین است و متکی به چیز دیگری نیست.
هوش مصنوعی: من ناچاراً با قرآن، سجاده، تسبیح و ذکرهای همیشگیام هستم.
هوش مصنوعی: ما نیز میتوانیم در نیمههای شب دعا و نیایش زیبا و عمیق ابوحمزه را بخوانیم.
هوش مصنوعی: ای دوست، قصهای شگفتانگیز از حال یکی از واعظان فریبکار و شگفتآور به تو میگویم.
هوش مصنوعی: یک واعظی به مسجد بزرگ آمد که تمام بدنش از سر تا پا مانند برف سفید پوشیده بود.
هوش مصنوعی: دستت پر از زردی تسبیح و در آغوشت سنگ زیارتی است که وزنش از صد در بیشتر است.
هوش مصنوعی: دو آستین را چنان به دو طرف زده که انگار فیل بزرگی خرطومش را دراز کرده است.
هوش مصنوعی: دستار بر سر کسی افتاده و به زمین رسیده، مانند جیب آسمان که از روی زمین قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن نشانهای از طاقت و زخم ناشی از حجامت اشاره دارد، که به عنوان نماد تواضع و سجده در برابر خداوند شناخته میشود. به نوعی به معنای ارزش و اهمیت سجده و جایگاه آن در عبادت پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: او یک چشمش به سمت چپ و چشم دیگرش به سمت راست است تا ببیند که چه کسی به او سلام میکند، چه کسی در حال نیکی است و چه کسی در حال نیاز و اضطرار.
هوش مصنوعی: از آن انسانی که با ناز و آهستگی به سمت هدفش حرکت میکند، مردی که با دقت و آرامش بر روی ریسمان راه میرود، تو نیز به آرامی و با وقار حرکت کردی.
هوش مصنوعی: او در جمع حاضر شد و وضو گرفت، زیرا این کار در مذهب جعفری ابزاری برای پاکی و طهارت است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم توضیحی دربارهٔ شستن دهان و بینی بگویم، لازم است ساعتها در مورد این موضوع صحبت کنم.
هوش مصنوعی: او به شبستان رفت و در صف اول نشسته، قرآن میخواند و سرش را به سمت جلو حرکت میداد.
هوش مصنوعی: مردم هنوز از تسلیم و پذیرش حقیقت فارغ نشدهاند؛ چون میمونهایی که بیفکر نشستهاند بر منبر.
هوش مصنوعی: پس از آن با سر و گردن و ریش و لب و بینی خود، جلوهها و ناز و کرشمههایی به نمایش گذاشت و به این ترتیب سخن گفت.
هوش مصنوعی: ای مردم! شما که مانند خارهای بیابان تندخو هستید، و به طرف بوزینهای که در بیابان است (تا آن را بزنید) میروید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و قداست یک موجود یا شخص خاص میپردازد. اشاره به یک گرز سنگین است که به خشخاش سپرده شده و به قامت موزون و زیبا همچون صنوبر پرداخته شده است. این تصویرسازی نشاندهنده شگفتی و زیبایی این موجود یا شخص است.
هوش مصنوعی: بر روی جیب شکوفههای شقایق، اگر سنگ قیمتی مانند یاقوت قرار گیرد، بر سر گل نرگس، چه میتوان گفت که زعفران با چه زیبایی تزیین شده است.
هوش مصنوعی: به طور کلی از هیاهوی روز قیامت بترسید و در مورد آن زمان پرسش کنید.
هوش مصنوعی: مارها و کژدمها با نیش و دم تیزشان، خطرناکتر از هر چاقو و خنجر دیگری هستند.
هوش مصنوعی: و آن آتشزنهای که بر سر گناهکار میزند، در زمانی است که در قبر، نکیر و منکر نزد او میآیند.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر ترس از روز قیامت به شدت گریه میکنند، اما من در حالی که لبخند به لب دارم و صورتم سرخ شده است، به حالت شادابی و خوشحالی نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر خدا لبخند زدم و خوشحال بودم؛ چرا که به حرفهای دروغ و فریبنده اهمیتی نمیدادم.
هوش مصنوعی: موعظهای که برای خداوند بیان شود، تأثیری عمیق خواهد داشت و میتواند قلبهایی که دچار تیرگی و غفلت شدهاند را دوباره روشن و شفاف کند.
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتم که این داستان را به دیوان عدالت ببرم تا شاه مظفر از این ماجرا باخبر شود.
هوش مصنوعی: محمد، شاه بزرگی است که نشاندهندهی خوشبختی و پیروزی است. او سلطان سرزمینهای شرقی و ماه در میان ملتهاست، و همچنین پادشاهی است که در سخنوری مهارت دارد.
هوش مصنوعی: درخت سرو به خاطر قد بلند و زیباییاش معروف است و در اینجا به زیبایی و شکوه آن اشاره شده است. همچنین، چمن تازه نماد زندگی و شادابی است. در کل، این عبارت به زیبایی و شکوه موجودات اشاره دارد که در کنار یکدیگر تجلی یافتهاند، یک محیط دلپذیر و دلانگیز را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو مانند سلیمانی و دشمنانت همچون هدهد هستند. هدهد نمیتواند با یک سلیمان همتراز باشد، حتی اگر در یک مقام باشند.
هوش مصنوعی: اگر به دشمنی آسیب برسانی، در میدان جنگ هر یک از موهایش به خاطر خشم تو چنان خواهد شد که مثل خنجر به او ضربه میزند.
هوش مصنوعی: اگر نشانه تدبیر و استقامت تو را در کشتی به تصویر بکشند، برای آرامش آن به لنگر نیازی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: هر بار که اقبال و شانس بر بازوی بخشش تو قرار گیرد، آن وقت چنگ و دندانش به طلا و نقره بدل میشود.
هوش مصنوعی: هر نخی که در سایهی فضل و نعمت تو قرار گیرد، مانند زمرد درخشان و با ارزش میشود و شاخههای آن همچون زبرجد زیبا و دلرباست.
هوش مصنوعی: به چند مرتبه میخواهی بیهودهگویی کنی؟ مواظب باش که دل هنرمندان آزرده نشود.
هوش مصنوعی: بس کن به دعا و از خدا بخواه که تا وقتی که این دنیا هست، بزرگترین سرور عالم، پادشاه آسمانها باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسیار دعا کردم کاین روز ببینم
امروز بدیدم ز دعا کردن بسیار
ای چنبر گردنده بدین گوی مدور
چون سرو سهی قد مرا کرد چو چنبر
وز موی و رخم تیرگی و نور برون تاخت
تا زنده شب تیره پس روز منور
هر وعده و هر قول که کرد این فلک و گفت
[...]
دهقان به تعجب سر انگشت گزانست
کاندر چمن و باغ ، نه گل ماند و نه گلنار
پر بار بسال اندر یکبار بود گل
روی تو مرا هست همیشه گل پر بار
ای آذر تو بافته از غالیه چادر
اندر دل عشاق ز دست آذرت آذر
زلفین تو ریحان دل عشاق تو جنت
دیدار تو خور دیده عشاق تو خاور
نه سرو سهی چون تو و نه لاله خودرو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.