قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶ - در ستایش امیرکبیر و وزیر بینظیر میرزا تقی خان طاب الله ثراهگوید
چو عید آمد و ماه صیام کرد سفر
امید هست که یابم به کام خویش ظفر
کنون که ماه مبارک نمودم عزم رحیل
بهل که تا برود رفتنش مبارکتر
اگرچه بود مه روزه بس عزیز ولی
عزیزتر بود اکنون که کرد عزم سفر
نه هرکه بست لب از آب و نان بود صایم
نه هرچه جمع شود در صدف شود گوهر
چو واعظ آنچه دهد پند خلق خود نکند
نشسته بر زبر دار بهکه بر منبر
به زرق مرد ریاکار خوب مینشود
که زشت هرگز زیبا نگردد از زیور
چو هر چه گفت زبان دل بود مخالف آن
مسیست تیره که اندود کردهاند به زر
کسیکه وعظ ریاییکند به مجمع عام
برای خود شبه ست و برای خلق گهر
به گوش کس نرود وعظ واعظ از ره کذب
چو خود ثمر نبرد کی برند خلق ثمر
کرا موافق گفتار بنگری کردار
مده ز دست اگر مؤمنست اگر کافر
یکی منم نه ریا دانم و نه تزویری
بط شراب همی خواهم و بت دلبر
گهی شرابی نوشم به بوی همچو گلاب
گهی نگاری بوسم به روی همچو قمر
گناه هر دو جهان دارم و ندارم باک
که هست در دل من مهر پاک پیغمبر
چو در ولای پیمبر رهین بود دل من
خلل بدو نرسانند ساقی و ساغر
مرا ز لالهرخان دلبریست غالیهموی
ستاره طلعت و سیمینعذار و سیمینبر
به آب خضر لبش بسته بندی از یاقوت
به دور ماه خطش هسته دامی از عنبر
کشیده بر لب جانبخش خط مشکینش
بر آب خضر ز ظلمات سد اسکندر
لبش ز روزه چو اندیشهای من باریک
تتش ز غصه چو اندامهای من لاغر
گداخته لب چون شکرش ز بی آبی
اگرچه میبگدازد همی در آب شکر
گرفته گونهٔ خیری شکفته سرخ گلش
بلی ز آتش احمر همی شود اصفر
دلی که در بر سیمینش سخت چون سندان
ز تف روزه برافروختست چون اخگر
به هر طرف متمایل قدش ز سورت صوم
چنانکه تازه نهال از وزیدن صرصر
ببسته لب ز خور اندر هوای باغ بهشت
بهشتئی که بهشتش به تازگی چاکر
به جای حرز یمانی ز شعر قاآنی
همی مدیح خداوند میکند از بر
مهین اتابک اعظم که ماه تا ماهی
به طوع طبع ورا چاکرند و فرمانبر
کتابرحمت و فهرست فضل و دفتر فیض
سجل دانش و طغرای جود و فر هنر
رواج فضل و خریدار هنگ و رونق هوش
کساد ظلم و نمودار عدل و اصل ظفر
طراز مسند و ایوان و نامآور رزم
عدوی معدن هر دریا هر بدسگال ذر(
جهان مجد و محیط سخا و ابر کرم
سهیل رتبت و چرخ علا و بحر نظر
به طبع پاک خداوندگار مهر منیر
به دست راد خجالتفزای یم و مطر
به نزد دستش ابرست در حساب دخان
به پیش طبعش بحر است در شمار شمر
همه نواهی او را مطاوعست قضا
همه اوامر او را متابعست قدر
بزرگوارا گردنده آسمان بلند
نهاده از پی رفعت بر آستان تو سر
کمال و فر و هنر بر خجسته پیکر تو
چنان ملازمکاندر دهر دیده ترر بصر
مدد ز چرخ نخواهی اگرچه آینه را
ز بهر صیقل حاجت بود به خاکستر
فلک ضمانت ملک آن زمان سپرد ترا
که بود ایران ویران و ملک زیر و زبر
ز دجله تا لب جیحون ز طوس تا به ارس
ز پارس تا در شوشی ز رشت تا ششتر
نهگنج بود و نه لشکر نه ملک و نه مال
نه ساز بود و نه سامان نه سیم بود و نه زر
تو رنج بردی و از خاینان گرفتی گنج
به گنج و خواسته هر روز ساختی لشکر
پس آنقدر به همه سو سپه فرستادی
که تا نبیند دانا نیفتدش باور
سپاهی از مژهٔ مرگشان به دست سنان
ز ناخن ملکالموتشان بهکف خنجر
همه جای تن به الوند هشته در جوشن
به جای سر همه البرز بسته بر مغفر
گرفته برق یمان را به دست جای سنان
نهفتهکوهگرن را به سینه جای جگر
سخنکشد به دراز آنچنان به همت تو
گرفت ایران زیبو فروغ هر شوکت هر فر
که طعنه میزند ایدون بهشت باغ بهشت
ز بس به زینت و زیبندگی بود اندر
اگر بگویم در خاوران چهاکردی
سخن درازکشد تا به دامن محشر
وگر ز فتنهٔ مازندران سخن رانم
ز شاهنامه بشویند نام رستم زر
به ملککرمان راندی و با زبان سنان
خیانتی که عدو کرد دادیش کیفر
اگر ز خطهٔ شیراز و یزد شرح دهم
چنان درازکه شیرازه بگسلد دفتر
هنوز اول اردیبهشت طالع تست
شکوفه کرده درختان و نانموده ثمر
هنوز خاقان فارغ نشسته بر دیهیم
هنوز فغفور آسوده خفته در منظر
هنوز چیپال از هند میستاند باج
هنوز هرقل در روم مینهد افسر
به یک دو ماه اگر باج خواهی از خاقان
به یک دو سال اگر تاج گیری از قیصر
زنی سرادق خرگه فراز نه گردون
نهی لوای شهنشه به دوش هفت اختر
کشی جنیبت سلطان به مرز قسطنطین
بری کتیبت دارا به ملک کالنجر
بساط خاک طرازی برای مهر ضیا
بسیطکیهانگیری به تیغ خصم شکر
به هرکنار کنی روی شوکتت ز قضا
به هر دیار نهی پای نصرتت باثر
سپاه شاه به بخت تو است مستوثق
بقاع ملک به عدل تو است مستظهر
بهکاخ قدر توگیتی چو آستانهٔکاخ
به باغ جاه توگردون چو شاخ سیسنبر
جهان چه باشد کز امر تو بتابد روی
فلک که باشد کز حکم تو بپیچد سر
خبرز مردم پیشینه بود در فر و هوش
عیان نمود وجود تو آنچه بود خبر
سرای جاه تو هرجا نهند حلقهٔ چرخ
ز بسکه خرد نماید چنانکه حلقه به در
به فر بخت تو بادا قوامکار جهان
بود قوام عرض تا همیشه از جوهر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عید و ماه مبارک رمضان است که شاعر در آن به سفر و جستجوی کامیابی میپردازد. او به اهمیت واقعی روزهداری اشاره کرده و بیان میکند که روزهداری تنها به پرهیز از آب و نان نیست بلکه باید با نیت و قلبی پاک انجام شود. شاعر همچنین به ریاکاران و وعاظی که از صداقت دورند انتقاد میکند و بر اهمیت هماهنگی گفتار و رفتار تأکید میکند.
سپس شاعر به توصیف زیباییهای معشوق و آثار خوشایند محبت او میپردازد و به صفات عالی و بزرگ مدیریتی اتابک اشاره میکند. او بر لزوم حفظ عدالت و فضیلت در مدیریت تأکید میکند و از فتوحات و پیروزیها در ایران سخن میگوید. شاعر امیدوار است ایام خوشی و برکت در زندگی مردم جاری باشد و در نهایت به عظمت و قدرت شخصیتی که کشور تحت نظر اوست، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زمان عید فرامیرسد و با پایان ماه رمضان، سفر دلخواهی آغاز میشود. امیدوارم در این سفر به آرزوهایم دست یابم.
هوش مصنوعی: اکنون که تصمیم دارم سفر را آغاز کنم، اجازه بدهید که رفتنم برکت بیشتری به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگرچه ماه روزه بسیار ارزشمند و گرانقدر است، اما اکنون که تصمیم به سفر گرفته، ارزشش بیشتر شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که از خوردن و نوشیدن خودداری کند، روزهدار نیست و هر چیزی که در صدف جمع شود، لزوماً تبدیل به مروارید نمیشود.
هوش مصنوعی: حکایت از این دارد که واعظ باید به آنچه که میگوید و نصیحت میکند عمل کند. او باید در زندگی خود نشان دهندهی سخنانش باشد و فقط به بیان نصیحتها اکتفا نکند. نشستن بر دار و منبر به معنی دادن درس و نصیحت به دیگران است، اما اگر خود عمل نکند، سخنانش بیفایده خواهد بود.
هوش مصنوعی: زیبایی ظاهری و فریبنده نمیتواند دردی از روح و درون زشت درمان کند؛ همانطور که زشتی هرگز با جواهرات و زینتهای ظاهری زیبا نمیشود.
هوش مصنوعی: هر چه زبان دل میگوید، با آنچه بر روی آن نقش بسته، تفاوت دارد. بهعبارتی دیگر، صدای دل نمیتواند با ظواهر فریبندهای که بر روی احساسات و افکار انسانها قرار دارد، هماهنگ باشد. این تظاهرات و پوششها تنها ظاهری زیبا دارند و ممکن است حقیقتی پنهان را بپوشانند.
هوش مصنوعی: کسی که در جمع مردم برای نمایش و تبلیغ حرفهای معنوی میزند، در واقع به دنبال جلب توجه و سودجویی برای خود است و نمیخواهد واقعاً به دیگران کمک کند.
هوش مصنوعی: کسی حرفهای پندآمیز واعظ را نمیشنود چون او خودش به آنچه میگوید عمل نمیکند؛ اگر او ثمرهای از سخنانش نبیند، چگونه میتواند دیگران را به نتیجه برساند؟
هوش مصنوعی: اگر کسی با گفتارش موافق باشد، به کردار او توجه نکن، چه مؤمن باشد و چه کافر.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که نه ریاکاری میشناسم و نه دغلکاری. تنها چیزی که میخواهم نوشیدن شراب و دیدار معشوق است.
هوش مصنوعی: گاهی از شرابی خوشبو مانند گلاب مینوشم و گاهی بر چهرهای زیبا همچون ماه بوسه میزنم.
هوش مصنوعی: من گناه بزرگی دارم که به هر دو جهان مربوط میشود، اما برایم مهم نیست، زیرا در قلب من عشق خالص پیامبر وجود دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که دل من در محبت و ولایت پیامبر استوار و محفوظ باشد، هیچ آسیبی به آن نمیرسد، حتی اگر ساقی و جامی هم وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی معشوقهای اشاره دارد که با چهرهای چون گل لاله و مویی همچون ابریشم، جذابیت خاصی دارد. او چهرهای زیبا و نازک دارد که به ستارگان میماند و زیباییاش به قدری دلربا و خیرهکننده است که هر بینندهای را مجذوب خود میکند.
هوش مصنوعی: لبی معطر و زیبا دارد که با دمنوشی خاص مانند آب خضر، مزین شده است. دور دهانش شبیه به حلقهای از یاقوت است و خطی زیبا مانند ماه بر صورتش نقش بسته است. این زیبایی به گونهای است که آدمی را به دام عشق گرفتار میکند، همانند عنبر که رایحهای دلنشین دارد.
هوش مصنوعی: بر لب جانبخش، خط مشکین او را بر روی آب خضر کشیدهاند که از تاریکیهای سد اسکندر عبور کرده است.
هوش مصنوعی: لبان او به باریکی افکار من است و صورتش به خاطر غصههای من مانند اندامهای لاغرم شده است.
هوش مصنوعی: لبهایم مانند شکر از بیآبی آب میشود، هرچند که در آب شکر هم باز ذوب میشود.
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبا و نیکو همچون گل سرخ است، اما زبانههای آتش هم میتواند آن را به رنگ زرد درآورد.
هوش مصنوعی: دل کسی که زیباییش را در آغوش دارد، به شدت چون سندان داغ شده و همچون ذغال سوزان میدرخشد.
هوش مصنوعی: قد او به هر سو سر میخورد و به زیبایی و لطافتی شبیه است به نهالی تازه که از وزش باد سرد به حرکت درآمده است.
هوش مصنوعی: در باغ بهشت، دهان را از خوردن بستهاند و در هوای خوش آنجا بهشتی است که همیشه تازه و شاداب به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به جای استفاده از دعای یمنی، قاآنی از شعر خود برای ستایش خداوند بهره میبرد.
هوش مصنوعی: مهین اتابک اعظم، به معنای یک شخصیت بلندمرتبه و برجسته است. این فرد به قدری تاثیرگذار و محبوب است که مانند ماهیانی که به سمت نور میروند، دیگران نیز با میل و رغبت به او خدمت کرده و از او فرمانبرداری میکنند.
هوش مصنوعی: کتاب رحمت به معنای دریای محبت و دلی مهربان است. همچنین فهرست فضل نشانگر نعمتها و خصلتهای نیکو است. دفتر فیض، ثبت و مکتوب کردن برکات و خوبیها را نمایش میدهد. دانش به عنوان مدرکی از علم و آگاهی در نظر گرفته میشود و طغرا یا نشانهای از بخشش و سخاوت و فر به عنوان نماد هنر و زیبایی به تصویر کشیده میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که علم و دانش در جامعه رونق دارد و افراد به دنبال آن هستند، لذا ظلم و بیعدالتی کمرنگ میشود و عدالت و موفقیت در جامعه نمود پیدا میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و شکوه یک مکان یا اثر معماری و همچنین به هنرمندانی میپردازد که در ساخت آن نقش داشتهاند. به طور کلی به این معناست که این مکان به خاطر طراحی و هنر خود، مانند یک ایوان زیبا و رزم آوری که در دل دریا قرار دارد، شهرت و اعتبار خاصی پیدا کرده است. همچنین، در اشاره به صنعتگران و هنرمندان، به این نکته اشاره میکند که در این اثر، هرگونه ناپسندی و نقصی وجود ندارد و همگی در بهترین حالت خود بروز یافتهاند.
هوش مصنوعی: دنیا مملو از عظمت و بخشندگی است، همچون ستارهای درخشان و فضایی بزرگ که دلها را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: به طبیعت پاک و زیبای خداوند، محبت و عشق من مانند نور در دست شخصی است که موجب شرمساری و ندامت میشود، همانند جریان آب و باران.
هوش مصنوعی: دست او مانند ابر است که در محاسباتش به شدت تأثیر دارد، و طبع او همچون دریایی بزرگ است که در شمارش چیزها بینظیر است.
هوش مصنوعی: همه فرمانها و دستورات او بر اساس تقدیر و سرنوشت است و قضا و قدر همیشه از آن پیروی میکنند.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، آسمان بلند به خاطر عظمت تو سر به زیر آورده است.
هوش مصنوعی: زیبایی و هنر در وجود تو مانند سحر و جادو همواره درخشان و حاضر است.
هوش مصنوعی: اگر از سرنوشت کمک نخواهی، حتی اگر آینه برای روشنی و صیقل به خاکستر نیاز داشته باشد، نمیتوانی به آن دست پیدا کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان مدیریت و سرپرستی مملکت را به تو سپرد، ایران در وضعیت ویرانی و تزلزل بود.
هوش مصنوعی: از رود دجله تا کنار جیحون، از طوس تا رود ارس، از سرزمین پارس تا شوش و از رشت تا ششتر.
هوش مصنوعی: نه گنج و ثروت بود، نه لشکر و سپاهی، نه سلطنت و مقام، نه دارایی و مال، نه ساز و آواز، و نه مواد گرانبها مثل نقره و طلا.
هوش مصنوعی: تو در درد و رنج به سر بردی و از کسانی که خیانت کردند، به دست آوردی. به تدریج هر روز لشکری از خواستهها و آرزوهایت شکل دادی.
هوش مصنوعی: پس به هر سمتی سپاهی فرستادی تا او ببیند و اگر نبیند، هیچکسی باور نکند.
هوش مصنوعی: گروهی از مژههای مرگ در دستان سنان، و از ناخن ملک الموت، خنجر بهدست دارند.
هوش مصنوعی: در هر گوشه از بدن، به جای آلت تناسلی (سر)، کوههای البرز قرار گرفته و در زره (جوشن) مانند الوند جا گرفتهاند.
هوش مصنوعی: برق یمان گرفت و سنان در کوه گرن پنهان است، جایی که جگر در سینه قرار دارد.
هوش مصنوعی: سخن به طول و عرض میکشد، زیرا به همت تو، ایران با زیبایی و شکوه خود نورانی است. هر وضعیت و هر افتخاری را میتوان در آن مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: کسی که به زیباییهای بهشت حسادت میکند، باید بداند که این زیباییها به خاطر زینتها و تزیینات فراوان آن است.
هوش مصنوعی: اگر بگویم در خاوران چه کارهایی کردی، صحبت برای مدت زیادی ادامه پیدا میکند و تا روز قیامت هم کش میآید.
هوش مصنوعی: اگر دربارهٔ فتنهٔ مازندران صحبت کنم، نام رستم زر را از شاهنامه پاک میکنند.
هوش مصنوعی: تو به فرمانروایی کرمان رفتهای و با زبانی تند و نیشدار خیانتی انجام دادی که دشمن برایت مجازات آن را تعیین کرد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از زیباییهای شهرهای شیراز و یزد بگویم، آنقدر مطالب و جزئیات زیاد است که ممکن است توانایی جمعآوری آنها در دفترم تمام شود و نظم آن را به هم بریزد.
هوش مصنوعی: هنوز در آغاز اردیبهشت به سر میبریم و درختان شکوفه زدهاند، اما میوهای به بار نیاوردهاند.
هوش مصنوعی: خاقان هنوز با آرامش بر تخت نشسته و فغفور نیز در حال حاضر در حالت آرامش و آسودگی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: هنوز هم چیپال از هند مالیات میگیرد و هرقل در روم هنوز فرماندهی و سلطنت خود را حفظ کرده است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی برای مدت کوتاهی از پادشاه خاقان مالیات بگیری، باید برای مدت طولانیتری از قیصر تاج و تخت را به دست آوری.
هوش مصنوعی: زنی در بالای خیمه، پرچم شاهنشاه را بر دوش میزند و به آسمان میآویزد، هفت ستاره را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: با قدرت و عظمت خود مانند سلطان در مرز قسطنطین پیشروی کن و برای خود دفتری بساز که همچون داریوش برتری و اقتدار داشته باشد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به زیبایی و لطافت زندگی و عشق دارد که مانند دفتری یا بساطی از خاک و رنگآمیزی درست شده است. در مقابل، عالم هستی و چالشهای آن به مانند تیغی است که بر سر راه ما قرار دارد و این زیبایی را تهدید میکند. این بیت نشاندهنده تضاد بین زیبایی عشق و سختیهای زندگی است.
هوش مصنوعی: تو هر جا که بروی و چهرهی زیبایت را نشان دهی، در هر سرزمینی که قدم بگذاری، اثر پیروزیهایت را به جا میگذاری.
هوش مصنوعی: ارتش شاه به خوشبختی تو وابسته است و سرزمین ملک به عدالت تو اتکا دارد.
هوش مصنوعی: به کاخ اشرافی تو که به مانند درگاه یک قصر باعظمت است، به اندازهای محترم و باارزش هستی که درختان آن باغ به بلندای شاخهای سیسّنبر (درختی بلند) میرسند.
هوش مصنوعی: جهان چه ارزشی دارد اگر به دستور تو پشت کند و آسمان چه اهمیتی دارد اگر به فرمان تو سر بپیچد.
هوش مصنوعی: خبر از مردم گذشته میرسد که فر و هوششان آشکار بوده است، وجود تو آنچه را که بود، نمایان کرد.
هوش مصنوعی: در هر جایی که زندگی تو قرار گیرد، حقایق و رویدادها به گونهای پیش میرود که شبیه به حلقهای است که به در آویزان شده است. این توصیف نشاندهندهٔ عدم ثبات و تغییرپذیری وضعیتهایی است که انسان در آنها قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: به خوشاقبالی تو، پایه و اساس کارهای دنیا به وجود جوهر است و تا همیشه بر اساس جوهر باقی خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.