حمد بیحد احدی را که کمال کرمش
داد سرمایه توفیق خرد انسان را
داد سر رشته اقبال بدست خردش
کرد تعلیم باو قاعده ایمان را
تا بهنگام عمل فرق بد و نیک کند
لطف کرد و بفرستاد باو قرآن را
تا کند کام دل از معنی قرآن حاصل
کرد مصباح طریق طلبش عرفان را
ای خوش آن عاقبت اندیش که ضایع نکند
این همه مرحمت و مکرمت و احسان را
در همه کار شود تابع آثار نبی
مقتدای عمل خود نکند شیطان را
گرچه شک نیست درین قول که غفران آخر
می کند رفع خطا و خلل عصیان را
اول حال اگر میل معاصی نکند
به از آنست که آخر طلبد غفران را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به سپاسگزاری از خداوندی اشاره دارد که نعمتهای فراوانی به انسان عطا کرده و او را به سمت کمال راهنمایی کرده است. شاعر به لطف الهی اشاره میکند که با ارسال قرآن، انسان را به شناخت خوب و بد و ایمان هدایت کرده است. او بر اهمیت عمل صالح و پیروی از پیامبر تأکید میکند و میفرماید که عاقل نباید این نعمتها را ضایع کند. همچنین، به موضوع توبه و غفران اشاره شده است و اینکه اگر انسان از معاصی دوری کند، بهتر از آن است که در پایان تنها به طلب بخشش بپردازد.
هوش مصنوعی: تشکر و سپاس از خداوند یگانهای که نهایت رحمت و بزرگیاش، موجب موفقیت و رشد عقل انسانها شده است.
هوش مصنوعی: خداوند توفیق و شانس را به دست عقل او سپرد و با آموزش، اصول ایمان را به او آموخت.
هوش مصنوعی: در زمان انجام کار، خداوند تصمیم گرفت که تفاوت میان کار خوب و بد را مشخص کند و به همین خاطر قرآن را به او فرستاد.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به خوشبختی و آرامش، باید از معنای قرآن بهرهمند شد و سپس با درک و شناخت عمیقتری به جستجوی حقیقت پرداخت.
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که با فکر و تدبر، این همه لطف و مهربانی را هدر ندهد و ارزش آن را بداند.
هوش مصنوعی: در تمام امور زندگی، باید پیرو نشانهها و الگوهای پیامبر باشیم و شیطان نمیتواند در کارهای ما تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: هرچند این موضوع واضح است که بخشش در نهایت میتواند اشتباهات و نافرمانیها را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: اگر انسان در ابتدای عمر به ارتکاب گناه تمایل نداشته باشد، بهتر از آن است که در پایان زندگی بخواهد بخشش خدا را طلب کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
سروبالایِ کمانابرو اگر تیر زند
عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را
دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت
[...]
می بیارید و به می تازه کنید ایمان را
غم جنّات و جهنم نبود رندان را
ترک خود گیر که با خود به مکانی نرسی
که در آن کوی مجالی نبود رضوان را
عاقلان را به مقامات مجانین ره نیست
[...]
در دل عاشق اگر قدر بود جانان را
نظر آنست که در چشم نیارد جان را
تو اگر عاشقی ای دل نظر از جان برگیر
خود به جان تو نباشد طمعی جانان را
دعوی عشق نشاید که کند آن بدعهد
[...]
رونق عهد شباب است دگر بُستان را
میرسد مژدهٔ گل بلبل خوشالحان را
ای صبا گر به جوانان چمن باز رَسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
گر چنین جلوه کند مغبچهٔ بادهفروش
[...]
وقت آن شد که می ناب دهی مستان را
خاصه من بیدل شوریده سرگردان را
قدحی چند روان کن، که جگرها تشنه است
تا ز خود دور کنم این سر و این سامان را
شیشه خالی و حریفان همه مخمورانند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.