هست با خلعت گلگون قدت ای حور سرشت
الفی کش قلم صنع به شنگرف نوشت
جامه گلگون من آن طرفه نهالیست که دهر
آبش از خون جگر داد از آن روز که کشت
خلعت آل تو آن آتش ابراهیم است
که نهانست درو نزهت گلهای بهشت
گلبن از گلبدن آراست تو با جامه آل
ظاهر است این که درین پرده که خوبست و که زشت
جامه آل تو میخواست بدوزد که فلک
رشته جان من آغشت به خونابه و رشت
هرکجا دامن گلرنگ کشیدی ای گل
گشت برگ گلی از خون سرشکم هر خشت
همهدم میل فضولی به قبا گلگونیست
چه کند آب و گلش دهر بدین رنگ سرشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جلال حورهای بهشتی و خلعت گلگون آنها میپردازد. شاعر با اشاره به زیباییهای ظاهری و باطنی، از گلگون بودن جامه و حال و هوای خویش به عنوان نشانهای از عشق و عاطفه یاد میکند. او ارتباطی میان زیبایی و دردهای درونی خود برقرار میسازد و از آتش عشق و شوریدگی سخن میگوید. در نهایت، شاعر به تعارض زیبایی و زشتی در دنیای مادی اشاره میکند و از حکمتهای بالاتر در پس این جلوههای ظاهری سخن میگوید.
هوش مصنوعی: با لباس زیبا و قرمز رنگت، ای دختر زیبای آفرینش، هزار بار قلم هنرمند بر روی رنگ سرخ نوشته است.
هوش مصنوعی: جامه قرمز من مانند نهالی است زیبا که زندگیاش از خون دل تأمین شده، از زمانی که آن را کشتند.
هوش مصنوعی: پوشش و لباس خاندان تو همان آتشی است که ابراهیم را در درخشش خود حفظ کرد و در آن زیباییهای گلهای بهشت نهفته است.
هوش مصنوعی: باغ گل به زیبایی بدن گل آراسته شده است و تو با لباسهای خود در این دنیا ظاهر شدهای. در این پردهی هستی، آنچه خوب و زشت است را میتوان دید.
هوش مصنوعی: آسمان میخواست لباسی از جسم من بدوزد، اما میخوسریعت پر از خون و درد است.
هوش مصنوعی: هرجا که تو با زیبایی و دلربایی خود، دامن گستردی، ای گل، به خاطر اشکهای من، آنجا برگی از گل به رنگ خون من پیدا شد.
هوش مصنوعی: هر لحظه تمایل به کنجکاوی و نگریستن به زیباییها وجود دارد، اما چه میشود وقتی که سرنوشت و طبیعتش به این شکل و رنگ است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منزل ار یار قرین است چه دوزخ چه بهشت
سجدهگه گر به نیاز است چه مسجد چه کنشت
جای آسایش مشتاق چه هامون و چه کوه
رهزن خاطر عشّاق چه زیبا و چه زشت
عشقبازی نه به بازیست که دانندهٔ غیب
[...]
آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه
که در این مزرعه جز دانهٔ خیرات نکشت
ناف هفته بد و از ماه صفر کاف و الف
که به گلشن شد و این گلخن پر دود بهشت
آنکه میلش سوی حقبینی و حقگویی بود
[...]
ای که بردی تو به خوبی گرو از حور بهشت
مصحف روی تو را خامه تقدیر نوشت
آیتی از ورق حسن تو هر کس که بخواند
سر توحید عیان گشتش و تقلید بهشت
در ازل حق به چهل صبح به مهرت ای جان
[...]
عیب رندان مکن این زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزهسرشت
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
عیب قطنی مکن ای اطلس پاکیزه سرشت
تار او چونکه بپود تونخواهند نبشت
تو اگر توت نسب داری و او گر پنبه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.