ای که تا یار منی در پی آزار منی
کشم آزار ترا چون نکشم یار منی
سر ز سنگ ستم و تیغ جفایت نکشم
دلبر پر ستم و یار جفاکار منی
دل ز تیر تو تن از داغ تو ذوقی دارد
ذوق بخش دل زار و تن افگار منی
خبری نیست ز خود بی تو دل زار مرا
تو چرا بی خبر از حال دل زار منی
نیست شبها غم بیداری من بر تو نهان
لله الحمد تو در دیده بیدار منی
مرض عشق نشد بر تو مشخص ناصح
گرچه عمریست طبیب دل بیمار منی
چند در عشق زنی طعنه فضولی بر من
ز تو خشنود نیم منکر اطوار منی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درکجائی شب وروز ای دل اگر یار منی
نیستی در بر من بی خبر ازکار منی
شادمان بودم و آسوده به خودمی گفتم
گر نه ای در بر من در بر دلدار منی
جا نگیری بر من نه به بر دلبر من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.