گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

ای سرو سپاه خسرو ای ماه حشم

یک جرعه اگر از می وصلت بچشم

از خط تو چون قلم همی سرنکشم

بر آتش تیمار تو چون عود خوشم

مولانا

تا کاسهٔ دوغ خویش باشد پیشم

والله که به انگبین کس نندیشم

ور بی‌برگی به مرگ مالد گوشم

آزادی را به بندگی نفروشم

شیخ بهایی

رفتم بر اسب تا به به جرمش بکشم

گفتا که نخست بشنو این عذر خوشم

نه گاو زمینم که جهان بردارم

یا چرخ چهارمم که خورشید کشم

قاآنی

بگذار که خویش را به خواری بکشم

مپسند که بار شرمساری بکشم

چون دوست به مرگ من به هر حال خوشست

من نیز به مرگ خود به هر حال خوشم

صفایی جندقی

گر عمر به مستی گذرد ور به هشم

از دست رقیب یک نفس نیست خوشم

با این همه کین باز کند مهر اظهار

فریاد از این طبیب بیمار کشم

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صفایی جندقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه