دل میرود ز دستم صاحب زمان خدا را
بیرون خرام از غیب، طاقت نماند ما را
ای کشتی ولایت، از غرق ده نجاتم
باشد که باز بینم، دیدار آشنا را
ای صاحب هدایت، شکرانه ولایت
از خوان وصل بنواز، مهجور بینوا را
مست شراب شوقت، این نغمه میسراید:
هات الصبوح حیوا، یا ایها السکارا
ده روزه مهر گردون، افسانه است و افسون
یک لحظه خدمت تو، بهتر ز ملک دارا
آنکو شناخت قدرت، هرگز نگشت محتاج
این کیمیای مهرت، سلطان کند گدا را
آئینه سکندر، کی چون دل تو باشد
با آفتاب تابان، نسبت کجا سها را
در کوی حضرت تو، فیض ار گذر ندارد
در بارگاه شاهان، ره نیست هر گدا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات و دلتنگیهای خود از غیبت امام زمان (عج) اشاره میکند و از خداوند درخواست میکند که او را از این حال نجات دهد. او به کشتی ولایت اشاره میکند که میتواند او را از غرقی نجات دهد و امیدوار است که دوباره دیدار عزیزانش را ببیند. در ادامه، شاعر شکرانه ولایت را میگوید و بیان میکند که عشق به صاحب هدایت او را مست کرده است. او به مقایسهٔ خدمت به محبوب با داشتن ملک و دارایی میپردازد و بیان میکند که کسی که قدرت و عظمت خدا را بشناسد هرگز محتاج نخواهد بود. در نهایت، شاعر اشاره میکند که در کوی حضرت او، هیچگاه فیضی برای غیر اولیا و شاهان وجود ندارد و این نشان از مقام والای امام دارد.
هوش مصنوعی: دل از دستم بیرون میرود و نمیتوانم تحمل کنم، ای صاحب زمان، با لطف خود از غیب ظاهر شو.
هوش مصنوعی: ای کشتی هدایت، تو تنها نجاتدهنده من از غرق شدن هستی، که امید دارم دوباره دیدار آشنایانم را ببینم.
هوش مصنوعی: ای کسی که راهنمایی و هدایت را بر عهده داری، پیام شکرگزاری برای رهبری خود را از سفره ارتباط و پیوستگی به ما برسان، به کسی که دور از محبت و در عذابی است.
هوش مصنوعی: مست از عشق تو، این آهنگ را میخواند: بیدار شوید ای drankها، صبح را به شما تبریک میگویم.
هوش مصنوعی: زندگی و دوران حیات، مانند یک داستان کوتاه و خیالانگیز است که به سرعت میگذرد. در مقابل، لحظهای که من در خدمت تو هستم و در کنار تو قرار دارم، ارزشش از تمامی المملكة و ثروتهای بزرگ بالاتر است.
هوش مصنوعی: کسی که به توانایی خود آشنا باشد، هرگز به این عشق و محبت تو نیازمند نخواهد شد؛ زیرا محبت تو میتواند حتی یک فقیر را به مقام سلطنت برساند.
هوش مصنوعی: آینهای که سکندر داشت، هرگز نمیتواند با دل پر نور تو مقایسه شود. نسبت این دل نورانی با آفتاب روشن و درخشان چه جایگاهی دارد؟
هوش مصنوعی: در محل حضور تو، اگر کسی نتواند بهرهای ببرد، در دربار شاهان نیز برای هیچ فقیر و نیازمندی راهی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با آن که میرسانی، آن بادهٔ بقا را
بی تو نمیگوارد، این جام باده ما را
مطرب قدح رها کن، زین گونه نالهها کن
جانا یکی بها کن، آن جنس بیبها را
آن عشق سلسلت را، وان آفت دلت را
[...]
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را
سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
[...]
با آن که برشکستی چون زلف خویش ما را
گفتن ادب نباشد پیمانشکن نگارا
هستند پادشاهان پیش درت گدایان
بنگر چه قدر باشد درویش بینوا را
از چشم من نهانی ای آب زندگانی
[...]
دانی چه مصلحت را بل غاغ شد بخارا
تا این ستیزه گاران بی دل کنند مارا
زین قوم در خراسان الاّ بلا نخیزد
شکلی کنید و دفعی بنشستن بلا را
گفتم از آن جماعت یاری به چنگم آید
[...]
آن شه به سوی میدان خوش می رود سوارا
یا رب، نگاه داری آن شهسوار ما را
غارت نمود زلفش بنیاد زهد و تقوی
تاراج کرد لعلش اسباب پادشا را
جولان کند سمندش چون سم او ببوسم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.