کو ره آن که نهم سوی شما گامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
گمرهان فضلا ترک جماعت کردند
تا رمیدند ز رسم و ره دین عامی چند
جمعه و عید و مصلا همه را در بستند
رهزن عام فریبی بد خوش نامی چند
پیروان نبی و آل و خدا یار شماست
چشم انعام مدارید ز انعامی چند
مصلحتهاست در اخفای امام ایزد را
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
سعی کن فیض که خود را برسانی به امام
تا بسوزند ز رشک تو خس و خامی چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شاعر درباره ی ارتباط با خدا و امام میپردازد. شاعر از تلاش برای نزدیک شدن به معبود و ارسال پیغامهای محبتآمیز سخن میگوید و بر اهمیت لطف و رحمت خدا تأکید میکند. او به بیراهه رفتن برخی از افراد اشاره میکند که از دین و جماعت دور شدهاند و این را زشت میداند. همچنین، شاعر بر لزوم پنهان داشتن برخی مسائل از مردم تأکید میکند و از پیروان نبی و اهل بیت میخواهد که چشمانتظار انعام و لطف خداوند باشند. در نهایت، او به اهمیت تلاش برای ارتباط با امام و به دست آوردن فیض اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من به دنبال راهی هستم تا چند قدم به سمت شما بردارم. گویندهای که بتواند پیامی را از سوی من به شما برساند، چه کسی است؟
هوش مصنوعی: ما به آن هدف بزرگ دست نخواهیم یافت مگر اینکه شما با محبت و لطف خود چند قدمی به ما نزدیک شوید.
هوش مصنوعی: بسیاری از دانشمندان و فضلا به خاطر فرار از اصول و رسوم مشترک، از جمعیت دور شدند و از راه و رسم دین مردم عادی گریختند.
هوش مصنوعی: در روزهای جمعه و عید و در مکانهای مذهبی، همگی تحت تأثیر فردی قرار گرفتند که نه تنها فریب مردم را میدهد، بلکه در عین حال به خوبی از خود نام برده است.
هوش مصنوعی: پیروان پیامبر و خانوادهاش و خداوند به حمایت از شما هستند، پس به نعمتهای ظاهری چشم ندوزید و به آنها تکیه نکنید.
هوش مصنوعی: مصلحتها ایجاب میکند که وجود امام و راهنماییهای او پنهان بماند؛ پس از حکمت و دانش الهی دست بر ندار تا خاطر چند نفر عادی آرام شود.
هوش مصنوعی: تلاش کن تا به امام خود نزدیک شوی و در این مسیر کوشش کن تا دیگران به خاطر موفقیت و فضیلت تو حسادت کنند و از حسرت این مقام پایینتر احساس حقارت کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا باز خرابیم بده جامی چند
پختهای چند فرو ریز به ما خامی چند
صوفی و گوشهٔ محراب و نکونامی و زرق
ما و میخانه و دردی کش و بدنامی چند
باده پیش آر که بر طرف چمن خوش باشد
[...]
حَسْبِ حالی نَنِوشتی و شد ایّامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند؟
ما بدان مقصدِ عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نَهَد لطفِ شما گامی چند
چون مِی از خُم به سبو رفت و گُل افکند نقاب
[...]
به علی رغم عدو باز زدم جامی چند
توبه بشکستم و وارستم از این خامی چند
منم و رندی و خاصان سراپردهٔ عشق
فارغ از سرزنش عام کالانعامی چند
فرصت از دست مده زلف نگاری به کف آر
[...]
منم امروز حریف قدح آشامی چند
چهره رنگین چو گل از باده گل اندامی چند
بهر ساقیگری و مطربی و قوالی
کرده آرام دل خویش دلارامی چند
وادی قدس بود کوی مغان باد سرم
[...]
نیم بسمل شدم از غمزه خودکامی چند
در دل آرام ندارم ز دلارامی چند
عقل، بسیار به هشیاری خود مغرور است
ساقیا خیز و بده ازپی هم جامی چند
با همه بیگنهی خوشدلم از بسمل خویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.